به گزارش خبرگزاری بسیج، در دیدگاه سیاسی امیرالمؤمنین (ع) فلسفه حکومت احیای حق، انهدام باطل و رساندن انسان از خاک به خدا است که این آرمان جز با حکومت صالحان تحقق نمییابد. در این راستا امام علی (ع) باید کارگزاران خویش را از میان بهترینها و نخبگان انتخاب کند تا اشتباهات و انحرافات احتمالی به حداقل برسند. از این رو، نخستین اقدام حکومتی امام پس از بیعت مردم، جابهجایی و عزل و نصب مدیران اجرایی نظام پیشین بود. در نقلهای تاریخی بیان شده که معیارهای امام (ع) برای انتخاب کارگزاران در ردههای گوناگون، برگرفته از متن دین و سیره پیامبر اکرم (ص) بوده است. شاهد این مدعا، عهدنامه مالک اشتر در نهجالبلاغه است که امام علی (ع) برای هر صنفی از مسئولان حکومت، ویژگیهای خاصی را بر شمرده است. داشتن صفاتهایی نظیر ایمان و تقوا، آزمایش لیاقتها، صلاحیت اخلاقی، اصالت خانوادگی و حسن شهرت برای کارگزاران حکومتی در سیره علوی دیده میشود. همچنین بازگرداندن نشانههای حق و دین به جایگاه اصلی خویش، انجام اصلاحات، تأمین امنیت مردم و اجرای قوانین الهی از جمله مواردی است که حضرت (ع) برای وظایف کارگزاران حکومتی بر میشمرند. به منظور آشنایی بیشتر با نحوه تعامل امام علی (ع) با کارگزاران حکومتی و جایگاه مردم در حکومت علوی و جایگاه اخلاق در عرصه سیاست با حجتالاسلام والمسلمین احمد رهدار رئیس موسسه فتوح اندیشه گفتوگو کردیم که در ادامه میآید:
برخی مسائل اجرایی در زمان حکومت امام علی (ع) تبدیل به رویه شده بود
نحوه تعامل امام علی با کارگزاران حکومتیشان چگونه بوده است؟
یک تحقیقی چند سال قبل در مرکز پژوهشی امام علی (ع) قم با عنوان «کارگزاران دولت اسلامی در حکومت امام علی(ع) انجام گرفت. عمدتاً آنجا فرمایشات حضرت (ع) در نهجالبلاغه آمده است. البته فرمایشات امام علی (ع) درباره کارگزاران بیش از آنچه است که در نهجالبلاغه بیان شده. ولی آن تحقیق به نهجالبلاغه تخصیص پیدا کرده است.
چند نکته در این خصوص در ذهن من وجود دارد؛ یکی اینکه حکومت حضرت علی(ع) بلافاصله بعد از رحلت خاتم (ص) نبوده است و بیش از ۲ دهه حضرت (ع) بعد از پیغمبر خاتم (ص) خانهنشین بوده و در آن مدتی که خانهنشین است، آدمهای دیگری و با یک منطقی بیرونی یا زاویهدار با سنت نبوی کارگزار گذاشتند و کارگزار تربیت کردند. بنابراین بعضی از مسائل اجرایی در زمان حضرت (ع) تبدیل به رویه شده بود که مبارزه با همه سطوح انحراف در دولت موقت ۴ سال و اندی حضرت علی (ع) ممکن نبوده است.
ضرورتاً استانداران امام علی (ع)، انسانیهای علیهالسلامی نبودند
به همین دلیل احیاناً شما میبینید که حضرت (ع) برای اینکه بتواند شاخ انحراف را بشکند با لایههای میانی و متوسط مثلاً انحراف راه آمده نه اینکه کار آنها را تأیید کرده باشد. مثلاً حاکمیت و استانداری آنها را در یک منطقهای تفویض کرده است. لذا وقتی شما به استانداران حضرت (ع) نگاه میکنید، ضرورتاً استانداران امام علی (ع)، انسانیهای علیهالسلامی نبودند. دلیل دیگر اینکه که آن زمان به اندازه کافی نیروسازی برای مدیریت امپراطوری اسلام نشده بود. ببینید در زمان حکومت حضرت علی (ع)، اسلام به لحاظ جغرافیا یک امپراطوری بوده، شاید به اندازه بیش از ۱۰ کشور بزرگ امروزی بوده است و طبعاً در آن فاصله محدود در زمان پیغمبر (ص) تا آن زمان، امکان تربیت کادر مناسب با اسلام، آنگونه که علی (ع) میخواهد وجود نداشته است؛ لذا از آنها استفاده کرده است.
امکان دستیابی به نظریه یا الگوی تعامل حضرت علی (ع) با کارگزاران وجود دارد
نکته دیگر اینکه در خُطبِ امام (ع) و در نامههای ایشان، یک ریلگذاریهایی درباره نحوه حکومت انجام شده است. اگر چه در موردهای خاص بیان شده است، مثلاً در نامه حضرت (ع) به مالک اشتر یا در خصوص مسالۀ عثمان بن حنیف در بصره یا مسالۀ ابن عباس در بصره، به رغم این، نباید خاص تلقی شود. خاص به این معنا که مخصوص همان واقعه فضا تلقی شود. به تعبیر تخصصی طلبهها اینجا باید از مورد الغای خصوصیت کرد و محتوا و ملاک را تعمیم داد. ملاک قابل تعمیم است؛ یعنی آن ریلگذاریهایی که حضرت (ع) ولو در شأن نزول آیه خاص انجام داده، آنها قابل تعمیم است. به این معنا که از دل آن خطبهها و نامهها ما میتوانیم نظریه، دیدگاه یا الگوی تعامل حضرت (ع) با کارگزاران را استنتاج کنیم.
گاه کارگزار، کارگزار کامل حضرت (ع) بوده، اما اقدام او ضرورتاً جزو اقدامات شایسته نیست
نکته سوم اینکه گاه کارگزار، کارگزار کامل و مطلوب حضرت (ع) بوده، اما اقدام او ضرورتاً جزو اقدامات شایسته نیست. چون به تعبیر ما طلبهها گاهی اوقات فاعلیت فاعل کامل است، اما قابلیت قابل ناقص است. شما میبینید یک استاندار برای مصر گذاشته میشود. اما مردم مصر هنوز این ظرفیت را ندارند که حامل مثلاً عدالت علوی باشند؛ یعنی اگر مردم آمادگی آن سطح از عدالت علی (ع) را میداشتند، احتمالاً حضرت (ع) اقدامات عجیبتری انجام میداد. اما در هر حال قابلیت قابل کامل نیست و فاعل مجبور است اندازه ظرفیت این قابلها اقدام کند. بنابراین حتی در نواحی دوردست در بعضی از شهرهای ایران، در مصر، در بعضی از شهرهای عراق، نمایندگان حضرت (ع)، انسانهای لایقی بودند، اما اقدامات آنها ضرورتاً اقدامات شایستهای نیست.
معذورات امام علی (ع) در حوزه کارگزاران
پس ما امروز نمیتوانیم به عنوان یک پژوهش تاریخی بگوییم نماینده یا استاندار امام علی (ع) در فلان منطقه، هر عملی انجام داده را به عنوان الگو بیاوریم. آنجا حداقل این است که مثلاً شتاب عمل پایین است. زیرا وقتی قابلیت قابل، پایین است، شتاب عمل پایین است، بعد به لحاظ کیفی دوباره میبینید کفی از دین و شریعت در آن منطقه پیاده میشود، در واقع حداقلها پیاده میشود. اینها معذورات حضرت (ع) در حوزه کارگزاران بوده است.
۳ جنگ ویرانگر در زمان امام علی (ع)/ نظام سیاسی امیرالمؤمنین (ع) در محدوده مقدوراتشان بوده است
البته این را هم نباید نادیده بگیریم که در حکومت ۴ سال و اندی حضرت علی (ع)، ۳ تا جنگ بزرگ بین مسلمانان در درون حکومت حضرت (ع) اتفاق افتاده که جمعیتی تقریباً بالغ بر ۱۵۰ هزار نفر حسب منابع، از دو طرف در این جنگها کشته شدند. فقط در جنگ صفین که ۱۸ ماه طول کشید، در منابع تاریخی آمده بین ۸۰ تا ۱۲۰ هزار نفر کشته شدند، این آمار کمی نیست. به هر حال بسیاری از کارگزاران لایق هم در این جنگها شهید و کشته شدند. در هر حال، دست حضرت (ع) بسته است و در همان محدوده مقدوراتش باید حکومتش را ارزیابی کرد. پس میتوانیم بین اندیشه سیاسی حضرت علی (ع) در خصوص مدیریت جامعه و بین نظام سیاسی حضرت علی (ع) تفکیک کنیم. واقع قضیه این است که اندیشه حضرت علی (ع) کامل است نه نظام سیاسی او. نظام سیاسی امیرالمؤمنین (ع) در محدوده مقدوراتشان بوده و مقدورات ضرورتاً همان مطلوبات نبوده است.
۲ دیدگاه قابل طرح درباره نقش مردم در حکومت علوی
با این اوصاف مردم در حکومت علوی چه جایگاهی داشتند؟
واقع قضیه این است که دین اسلام کلاً یک دینی است که تلاش میکند ارزشهای خودش را در یک وجه جمعی و روی دوش مردم بالا ببرد. البته امروز در بین بزرگان ما، آنهایی که در اندیشه سیاسی اهل بیت (ع) تأمل داشتند و از دل آن تأملاتشان خواستند نظریه استنباط کنند، یک اختلاف داریم. مبنی بر اینکه آیا رفتارها و نسبتی را که حضرت (ع) با مردم گرفته است را ما میتوانیم «طابق النعل بالانعل» برای امروز تطبیق دهیم یا نه؟
برخی از اندیشمندان بر این باورند که اصلاً تخصصاً حضرت علی (ع) از مسالۀ مورد نیاز ما درباره نسبت مردم و حاکمیت سیاسی خارج است. به این علت که حضرت علی (ع) به عنوان حاکم اسلامی معصوم بوده و البته اگر معصوم با غیرمعصوم مشورت نکند، عیب نیست. معصوم اگر از طریق نظرسنجی عمومی یک مسئولی را در یک جایی نصب نکند، عیب نیست، چون معصوم است و خطا ندارد و فعل او حجت است. اما درباره حاکمان و عالمان پس از عصر غیبت، نظر این بزرگواران این است که اینها معصوم نیستند و احتمال خطا و اشتباه در آنها وجود دارد. پس آنها به لحاظ روش در حوزه نظامداری سیاسی مجبور هستند که هم مشورت داشته باشند و هم قالبهایی مانند دموکراسی، رفراندوم و رأیگیریهای امروز را بپذیرند و این یک دیدگاه است.
دیدگاه دوم بر این باور است که حضرت (ع) هر چند که معصوم بوده و طبعاً آن طور که آنها معتقد هستند معصوم مستغنی از مشورت است، اما چون حضرت (ع) میدانسته که فعل، رفتار و گفتار او به عنوان سنت برای اعصار و انصار آینده تلقی خواهد شد، مجبور بوده تعمداً رفتار خودش را با مردم یا نسبت خودش را با مردم مهندسی کند، به گونهای که این رفتار و این نسبت بتواند طی قرون مختلف قابل تأسی باشد. چون حضرت (ع) میدانسته که تنها امام همان مردمی که در همان عصر زندگی میکنند نیست، امام کل تاریخ است و باید به گونهای رفتار کند که در کل تاریخ بشود از آن استفاده کرد.
در دستگاه امام علی (ع)، مردم در مشروعیت نقشی ندارند، اما بازیگر صحنه هستند
به هر حال اینجا، مسأله علی المبنا است؛ یعنی بر پایه هر یکی از این دو دیدگاه، یک پاسخ میتوانیم بدهیم که هر دو پاسخ هم علی المبنا درست باشد و در عین حال هم به لحاظ محتوا متفاوت باشد. آنچه که به ذهن بنده میرسد این است که در دستگاه امام علی (ع)، مردم در مشروعیت نقشی ندارند، اما مردم بازیگر صحنه هستند. مردم از یک آزادیای برخوردار هستند و به راحتی میتوانستند حتی در «مسجد» حکومت را نقد کنند. البته موارد صریح نقد حکومت و خود امام علی (ع) عمدتاً در داخل مسجد است.
بر اساس سیره علوی امروز از طریق رسانهها میشود حاکمیت اسلامی را نقد کرد
شاید بشود این استفاده را کرد که نحوه نقد حکومت اسلامی در هر دورهای به هر حال باید منضبط باشد، اینطوری نباشد که رها باشد که هر کسی در هر تریبونی و در هر جایی بتواند به نظام اسلامی خرده بگیرد. ولی به طور مصداق هر آنچه که آمدند و خدمت حضرت (ع) رسیدند و اعتراض کردند، در داخل مسجد بوده است. شاید به این علت که «مسجد» سهلالوصولتر بوده و هم یک تریبون عمومی بوده و معمولاً وسط جمع بلند میشدند و انتقاد میکردند، بهترین مکان برای پخش دیدگاه منتقد بوده است. پس بر این اساس امروز از طریق رسانهها میشود حاکمیت اسلامی را نقد کرد. زیرا ارتباط رسانهها با ذهن مردم مستقیم است. در مجموع قاعده این است که مردم در حکومت اسلامی دارای نقش و تکلیف هستند و به همین علت به ثواب و جزا خواهند رسید. اگر درست عمل کنند به آنها ثواب میدهند و اگر بد عمل کنند به آنها جزا خواهند داد.
در سیره علوی داریم که امام علی (ع) سیاست را بر پایه تزویر و فریب مذموم میشمارند. با توجه به اینکه در نظام بینالملل، سیاستمداران از روشها و بازیهای متعددی بهره میگیرند(مثلاً بازی برد-برد یا برد- باخت)، چگونه میتوانیم در عرصه سیاست بر پایه اخلاق علوی عمل کنیم؟
یکی از تفاوتهای حکومتهای معصومین (ع) با حکومتهای زمان ما همین است که حکومتهای معصومین (ع) معمولاً سطح تعاملات، بخش قابل توجهی نیازمندیهای جامعه مسلمین به صورت محدود و از درون خود امت اسلامی قابل تحصیل بوده. الان این مدلی نیست. نه اینکه الان در دار الاسلام منابع کم باشد، نه اتفاقاً زیاد است. در یک تحقیقی میخواندم که حدود ۸۸/۵ درصد نیازمندهای جهان اسلام از درون جهان اسلام قابل تأمین است که متأسفانه الان حدود ۱۱، ۱۲ درصد داریم از این ظرفیت ۸۸/۵ درصد استفاده میکنیم. در آن زمان، کشورهای غیراسلامی که در تعامل حداکثری با دولت اسلامی بودند، بسیار کم بودند و در بعضی مناطق مثلاً شامات یک همسایگی با روم شرقی داشتند و آنجا باید از یک مدل دیگری صحبت کرد. آنجا این گونه نبوده که جهان خارج از دار الاسلام به لحاظ سیاسی، اقتصادی بر درون دایره جهان اسلام مسلط باشد.
باید دغدغه تعمیم و تحقق اندیشههای علوی را در زمان خودمان داشته باشیم
اکنون دقیقاً بر عکس است. الان ما در یک زمانهای زندگی میکنیم که نظام بینالمللی داریم که این نظام بینالملل فارغ از رأی، نظر و حتی اراده ما قوانینی را خودش مصوب میکند و اجرای آن را توسط کشورهای دیگر هم الزامی میداند. از طرف دیگر جهان اسلام هم مشخصاً به صورت خاصتر ایران ما، مسلط بر این نظام بینالملل نیست. اگر چه ارتباطات کنونی تسهیل شده است، اما آن هژمونی و سلطه همچنان در جهان حافظ است.
نظام سیاسی ما با نظام سیاسی دوره حضرت علی (ع) متفاوت است
به هر حال در این وضعیت ما در اقلیت قرار داریم. در یک جاهایی اصلاً در وضعیت تقیه قرار داریم و خیلی دست ما باز نیست که بخواهیم هر آنچه که در حکومت حضرت علی (ع) بوده در حکومت ما هم باشد. به لحاظ اندیشهای باید در یک جاهایی آن اندیشههای حضرت علی (ع) را که به دست آوردهایم، دغدغه تعمیم و تحقق آن اندیشهها را در زمان خودمان داشته باشیم، نه ضرورتاً نظام سیاسی حضرت (ع)، به گونهای که اندیشه سیاسی حضرت (ع) باید افق و مبنای حرکت ما باشد. حتی در فرآیند وقوف به افق هم میتوانیم یک افولی را در اندیشه سیاسی حضرت (ع) پیدا کنیم که به آنها تمسک جوییم. به نظرم اینها قابل تحصیل است. اما با همه اینها همچنان به نظر میرسد جهان ما و نظام سیاسی ما با نظام سیاسی دوره حضرت علی (ع)، حتی دوره ولایتعهدی امام رضا (ع) بسی متفاوت است.