خبرهای داغ:
«ثمین عابد خجسته» دختر بدمینتون‌باز و قهرمان کشورمان است که در دیدارهای جهانی سه بار مقابل نماینده رژیم صهیونیستی قرار گرفت و هر سه بار انصراف داد تا از مردم مظلوم فلسطین دفاع کند؛ دختر قهرمانی که می‌‌گوید لذت این کار برایش از مدال آوردن هم بیش‌تر بوده‌ است.
کد خبر: ۹۱۶۷۶۲۴
|
۳۱ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۳۵

به گزارش سرویس بسیج جامعه  زنان کشور خبرگزاری بسیج، 

خبر یک جمله بود «ثمین عابد خجسته» بازیکن تیم ملی بدمینتون جمهوری اسلامی ایران در 20 سالگی برای سومین بار از دیدار مقابل نماینده رژیم صهیونیستی انصراف داد. ورزشکار جوانی که در صفحه اینستاگرامش هم در عکسی با پرچم ایران این خبر را به مخاطبانش داد که باز هم تا دم مدال و قهرمانی رفت اما به قول خودش برای ارزش بالاتری توپ و راکت را روی زمین گذاشت و نخواست روبروی حریفی از رژیم صهیونیستی بایستد. همین بهانه‌ای شد ثمین را  بعد از فرود آمدنش به خاک کشور به خبرگزاری فارس بیاوریم تا این ورزشکار قهرمان را بیشتر بشناسیم.

دختر پرشور و شعوری که وقتی از بدمینتون و علاقه‌اش به بازی در تیم ملی حرف می‌زند اشک توی چشمانش جمع می‌شود اما او سه بار برای دفاع از ارزش دیگری از حق قهرمانی‌اش گذشته‌است. گفتگوی ما را با ثمین عبد خجسته بازیکن پرافتخار تیم ملی بدمینتون ایران بخوانید.

 

 

ثمین، چه شد که در 6 سالگی بدمینتون وارد دنیایت شد و در این سن کم بدمینتون را شروع کردی؟

دوران بچگی وابستگی خیلی زیادی به مادرم داشتم. یادم می‌آید که در آن دوران صبح‌های خیلی زود وقتی من خواب بودم کلاس بدمینتون می‌رفت. یکبار وقتی بیدار شدم دیدم مادرم نیست و حسابی گریه کردم. وقتی برگشت پرسیدم کجا بودی؟ گفت کلاس بدمینتون. گفتم پس از این به بعد من هم هر روز صبح بیدار می‌شوم که کلاس بدمینتون برویم. کلاس مختص بزرگسالان بود و من خیلی ساکت یک گوشه می‌نشستم و نقاشی می‌کشیدم و به حرفهای مربی گوش می‌دادم. مربی هم وقتی می‌دید من مزاحمتی ندارم با حضور من مشکلی نداشت. یک روز مربی به من گفت ثمین بیا تو کار توپ جمع‌کنی را انجام بده. پیش از این در خانه مسابقات تنیس را دیده بودم که توپ جمع‌کن‌ها با چه هیجانی این کار را انجام می‌دهند. من هم همینطور شدم. یک روز که کلاس خیلی خلوت بود مربی گفت حالا ثمین هم یک راکت بردارد و بازی کند. یادم می‌آید انقدر جثه‌ام کوچک بود که وقتی راکت را می‌گرفت روی زمین کشیده می‌شد. وقتی راکت را دست گرفتم انگار همه حرفهایی که در این مدت از مربی شنیده بودم را می‌توانستم اجرا کنم. همانجا بود که گفت ثمین استعداد دارد و از مادرم خواست که مرا در کلاس‌های بدمینتون رده‌های سنی پایین‌تر بنویسد. پدرم وقتی دید راکت برای دستم بزرگ است پدرم که مهندس ساختمان بود به یکی از جوشکارهایش گفت دسته راکت را از وسط نصف کنند و بعد جوش بدهند تا به سایز من بخورد. همان‌جا بدمینتون در زندگی من آغاز شد.

 

در همان سن و سال توی مسابقات هم شرکت می‌کردی؟

بله اول ابتدایی که بودم در مسابقات منطقه‌ای شرکت کردم. بعد پایم به مسابقات استانی باز شد و در 9 سالگی به اردوهای استعدادیابی فدراسیون شرکت کردم و خداروشکر توانستم مقام قهرمانی نونهالان بعد نوجوانان و جوانان و خداروشکر سال گذشته توانستم یک دوره بزرگسالان را کسب کنم و در نوجوانی عضو تیم‌ ملی شوم.

 

مربی که آن روزها راکت دستت داد یادت هست؟ هنوز باهم ارتباط دارید؟ وقتی موفقیت‌های تو را می‌بیند چه حسی دارد؟

بله اولین مربی من خانم «شیرین نوری» بودند و هنوز باهم در ارتباط هستیم و پیگیر من هستند و من نتایجم در مسابقات بین المللی که شرکت می‌کنم را به خانم نوری می‌گویم و خیلی حس خوبی دارد و همه خاطراتمان مرور می‌شود و واقعا سهم بزرگی در زندگی من داشتند.

 

با توجه اینکه از سن پایین و حتی قبل از مدرسه بدمینتون را شروع کردی، برای هماهنگی درس و ورزش چه کارهایی انجام دادی و چطور توانستی هردو را باهم پیش ببری؟

من خیلی بچه بازیگوشی نبودم و واقعا بدمینتون را دوست داشتم. می‌دانستم که باید درسم را خوب بخوانم تا مانع شود که سراغ بدمینتون نروم. برای همین همه تلاشم را می‌کردم که درسم مانع پیشرفتم در بدمینتون نشود. پدر و مادرم هم واقعا کمکم کردند. ورزش هم خیلی به درسم کمک کرد و باعث شد تمرکز بیشتری داشته باشم و باید برای اینکه به هردو برسم از وقتم بهتر از بقیه استفاده می‌کردم. زیاد می‌دیدم که دوستانم وقتشان را هدر می‌دهند. اما من از مسابقه می‌آمدم باید فوری درسم را شروع می‌کردم و گاهی حتی توی اتوبوس و ماشین درسم را هرطور شده می‌خواندم.

 

چه رشته‌ای در دبیرستان خواندی و حالا دانشگاه به چه رشته‌ای مشغول هستی؟

در دبیرستان رشته تجربی می‌خواندم و در حال حاضر هم سال دوم رشته روانشناسی هستم.

 

 

اولین بار که به تیم ملی دعوت شدی و قرار شد به عنوان عضو تیم‌ ملی ایران مسابقه بدهی چه حسی داشت؟

در مسابقات بین المللی دهه فجر بود، اولین باری که اسمم در لیست بازیکنانی بود که می‌توانستند مسابقه شرکت کنند. نمی‌دانید و نمی‌توانم بگویم چه حسی داشت و چقدر پدر و مادرم خوشحال بودند. من از بچگی با مادرم مسابقات ورزشی را می‌دیدم. مادرم می‌گفت ثمین یک روز می‌آیند توی یکی از همین مسابقات می‌گویند: Samin Abed Khojaste from iran و توام می‌روی برای تیم ملی بازی کنی و دقیقا همان روز مسابقه وقتی اسمم را خواندند که برای تیم ملی ایران داخل زمین بروم حس عجیبی بود. همین الان هم که درباره‌اش حرف می‌زنم موهای تنم سیخ می‌شود. خیلی تلاش کرده بودم و انقدر حس خوبی داشت با کلمات نمی‌توانم توصیفش کنم و همین الان که درباره‌اش حرف می‌زنم گریه‌ام می‌گیرد.(بغض می‌کند.)

 

در چه سنی این اتفاقات برایت افتاد؟

12 سالگی

 

در ذهنت برای روزهای المپیک خیال‌پردازی می‌کنی؟

وقتی در رده سنی جوانان که بودم در مسابقات جام جهانی جوانان که شرکت کردم در یک جدول 256‌ تایی به 32 نفر نهایی رسیدم. همین باعث شد که در این راه بسیار مصمم شدم و دلم بخواهد دستاورد جدیدی داشته باشم. وقتی سال گذشته وارد رده سنی بزرگسالان شدم مسابقات بین المللی مختلفی شرکت کردم تا رتبه رنکینگم را ارتقاء بدهم. در بدمینتون این گونه است که باید در مسابقات بین المللی مختلف شرکت کنی و امتیاز جمع کنی تا رتبه‌ات در رنکنیگ بالا برود. و 80 نفر اول شانس سهمیه المپیک را دارند. وقتی وارد رده سنی بزرگسالان شدم رنکینگم 660 بود و شروع کردم به مسابقه دادن و تلاش کردن که الان به 170 رسیدم. و واقعا بزرگترین هدف و دغدغه‌ام این است که سهمیه المپیک را به دست بیاورم.

 

ثمین تو 20 سال داری و تا به حال سه بار با وجود همه تلاش‌ها و زحمت‌ها و هزینه‌هایی که می‌کنی به نماینده رژیم صهیونیستی می‌خوری و انصراف می‌دهی. صادقانه بگو آن لحظه چه احساسی داشتی؟

همینطور که شما گفتید این اتفاق برای من 3 بار افتاده‌ است. سال گذشته من به مرحله نیمه‌نهایی مسابقات رسیدم و حریفی از کشور موریس داشتم بازی می‌کردم. زمین کنار دستی ما مصر و رژیم صهیونیستی بازی می‌کردند. طبق قوانین ما نمی‌توانیم رو در رو انصراف بدهیم. من گیم اول بازی را بردم و منتظر نتیجه آن یکی بازی بودم و وقتی دیدم نماینده رژیم صهیونیستی برد و من گیم دوم را انصراف دادم. من واقعا شانس فینال را داشتم ولی انصراف دادم. من و همه ورزشکاران با همه تلاششان به مسابقات بین المللی می‌آیند. در مسابقات هم همه تلاششان را می‌گذارند که کسب مدال کنند. حالا اگر رنگ مدالمان خوشرنگ‌تر باشد حس بهتری دارید. گاهی با یک تصمیم مهم روبرو هستیم. تصمیمی که باید بین ارزش‌های اعتقادی و ارزش‌های کشورمان یا مدال انتخاب کنیم. این تصمیم خیلی بزرگتر است که تو به خاطر انسانیت و به خاطر جمع بزرگتری که مظلوم واقع شده‌ است تصمیم به انصراف بگیری. همان موقع واقعا سخت است ولی بعدش واقعا حس خوبی دارد.

 

یعنی هر سه بار با خودت اینطور کنار آمده‌ای؟ عده‌ای می‌گویند این حرفها باورپذیر نیست.

ارزش این کار بسیار بالاست. من به عنوان یک ایرانی وقتی برای پرچم ایران بازی می‌کنم. باید تمام اهداف و آرمان‌هایی که برای آن پرچم هست را قبول کنم. من به عنوان ورزشکار ایرانی تنها فرد با حجاب آن مسابقات بودم. وقتی من در مسابقات با حجاب بازی می‌کنم، این موضوع هم باور من هست هم برای کشورم ارزش است. مساله دیگری که هست این موضوع است که عده‌ای معتقدند سیاست نباید وارد ورزش شود. من در مورد این موضوع نظر دیگری دارم. به نظر من این کار فقط سیاسی نیست و کاملا انسانی است که ورزشکاران ایرانی انصراف می‌دهند. در زندگی من همیشه انسانیت هدف اصلی من بوده‌است و تا به حال سه بار این اتفاق افتاده اگر 30 بار دیگر هم بیفتد باز هم این کار را انجام می‌دهم. شاید من روزهای سختی را گذرانده باشم. 3بار این اتفاق برای من افتاده‌است. اما پشت همه این اتفاقات خداست و حس می‌کنم این سختی‌ها می‌گذرند و به لطف خدا روزهای خوبی قرار است بیاید که حمایت خاص و ویژه خاصی از سمت خدا از من می‌‌شود. من با رنکینگ 160 شرکت کرده بودم و وقتی انصراف دادم رنک سال گذشته‌ام را هم از دست دادم. ما با هزینه‌های زیادی در این مسابقات شرکت می‌کنیم اما وقتی چنین تصمیمی می‌گیریم رضایت قلبی خوبی از خودمان داریم.

 

باتوجه به اینکه سه بار این کار را انجام داده‌ای، برای رقیبانت این سوال شده که چرا این کار را انجام می‌دهی؟

دقیقا هم هر سه بار با یک بازیکن بوده‌است. بازیکنی که اصالتا روسی است اما تابعیت رژیم اسراییل گرفته‌است. جالب است بدانید در مسابقات غنا این بازیکن می‌دانست من اگر بازی را ببرم باید با او بازی کنم و پشت زمین من نشسته بود که بازی مرا ببیند و آنالیز کند. وقتی دید من بازی را باختم که به او نخورم. خودش هم نتیجه بازی را باور نمی‌کرد. حس می‌کنم حالا که این اتفاق سه بار افتاده خودش هم فهمیده که قصه از چه قرار است.

 

 

به نظرت اگر این بازیکن با همان ملیت روسی‌اش شرکت می‌کرد می‌توانستی او را ببری؟

این بازیکن بازیکن باتجربه و خوبی هست و سنش کم نیست و واقعا فکر می‌کنم اگر تابعیت قبلی‌اش را داشت و من با او بازی می‌کردم شانس رقابت بیشتری داشتم و فکر می‌کنم چون جوان‌تر هستم حس می‌کنم می‌توانستم شکستش بدهم.

 

بعد از این 3 بار سخت و تصمیم مهمی که گرفتی بیشترین حمایت معنوی را چه کسانی از تو کردند؟

من وقتی به خاطر ارزش بالاتر این تصمیم را گرفتم و وقتی این کار را انجام می‌‌دهی خودش حس خوبی دارد. این سری که به ایران بر می‌‌گشتم نمی‌توانم بگویم چقدر پیام خوب از مردم ایران در صفحات مجازی دریافت کردم که پر از حس خوب بود. نمی‌توانم بگویم اگر مدال می‌گرفتم این پیام‌ها وجود داشت. شاید اگر مدال طلا هم می‌گرفتم عده زیادی را خوشحال می‌کردم. اما الان علاوه بر کشور خودم مردم کشور دیگری را هم خوشحال کردم. این حس فداکاری که تو فکر می‌کنی برای مردم فلسطین انجام داده‌ای واقعا حس خوبی به آدم می‌دهد.

 

در این سالها با حریف‌های خارجی‌ات ارتباط داشته‌ای؟ تا به حال واکنشی درباره حجابت از طرف آن‌ها داشته‌ای؟

در مسابقات که شرکت می‌کنیم. خب بعد از مدتی همدیگر را می‌شناسیم و همدیگر را در مسابقات مختلف می‌بینیم و دوست‌هایی برای هم باشیم و با فرهنگ‌های هم آشنا شویم و دیدمان نسبت به هم باز شود. اوایل یادم می‌آید وقتی با این پوشش وارد مسابقات می‌شدیم. فکر می‌کردند خیلی راحت شکست‌مان می‌دهند و حالا فهمیده‌اند اصلا از این خبرها نیست و دیگر به لباس توجه نمی‌کنند. اندونزی یک کشور مسلمان است که بدمینتون سطح بالایی دارد وقتی که برای تمرین آنجا رفته بودم، دختران مسلمانی را دیدم که وقتی تمرین می‌کردند حجاب نداشتند و مثل بقیه بودند اما وقتی بیرون از سالن می‌رفتند دوباره حجاب را رعایت می‌کردند که جالب بود. اما سال بعد که رفتم دیدم دقیقا سه تا از آن دخترها دارند با حجاب کامل تمرین می‌کنند. وقتی دلیل را پرسیدم گفتند پیش از این فکر می‌کردیم نمی‌شود با حجاب بازی کرد. اما وقتی دیدیم تو داری با حجاب بازی می‌کنی ما هم تصمیم گرفتیم این پوشش را داشته باشیم. یا در مسابقات آسیایی اندونزی با یک حریف اندونزیایی با اختلاف کمی بازی را باختم که رسانه‌های آنجا با من مصاحبه کردند که اصلا فکر نمی‌کردیم بتوانی با حجاب اینقدر نزدیک و خوب بازی کنی. خب حجاب ما ورزشکاران خانم ایرانی مساله بسیار مهمی است. به خوبی ثابت می‌کند که هیچ چیزی باعث نمی‌شود که ما اعتقاداتمان مثل حجاب را زیر پا بگذاریم. باور کنید من حتی یک کلمه هم در مورد حجاب با دختران اندونزیایی حرف نزده بودم. آنها فقط دیدند که من با حجاب بازی می‌کنم.

 

آرزوی ورزشی و غیر ورزشی ثمین در بیست، بیست و یک‌سالگی‌اش چیست؟

آرزوی ورزشی‌ام این است که بتوانم سهمیه المپیک را بگیرم. این هدف خیلی بزرگی برای من است. آرزوی غیرورزشی‌ام این است که چه در ورزش چه در رشته تحصیلی‌ام فرد مفیدی برای کشورم باشم و بتوانم به همسن‌هایم انگیزه بدهم. احساس می‌کنم جامعه ما به خصوص همسن و سالهایم نیاز زیادی به انگیزه دارند.

 

انتهای پیام/*

ارسال نظرات