به گزارش سرویس هنرمندان خبرگزاری بسیج، رضا اسماعیلی مسئول انجمن شعر بسیج هنرمندان شعر بلندی را که به تازگی سروده به مناسبت میلاد امام هشتم، به حضرت رضا (ع) تقدیم کرد.
ای کهکشان غریب!
آن روز که چشمان خورشیدی تو
از مدینه اشراق طلوع کرد
بر جان ظلمت،
رعشههای مرگ نازل شد
و شب
در روشنان نور تو
متلاشی شد.
از بارش «خِرَد تبسّم» تو
همه دشتهای مجهول نابینا
در شطی از بیداری شفاف شناور شدند
و به تکلم بصیرت، لب گشودند
و در جنگلهای آن سوی «تفکر»
شکوفههای ادراک،
بر شاخههای بینایی
«معرفت» را جوانه زدند.
*
طلوع مُعطر تو
بشارت روشن ایمان بود
که نگین «حسبیالله» را
بر تارک انگشتری عصمت
نقش میبست
و صد و بیست و چهار هزار
ستاره مبعوث را
در آسمان نبوت
به نور افشانی دوباره فرا میخواند.
*
ای قصیده پارسایی!
روزی،
در کوچههای شب زده نیشابور
تو را دیدم
که از مأذنههای بی نیازی
وارستگی را اذان میگفتی
و جهان دمادم
بر تنپوش سادگیات ریشخند میبارید
و تو چهار فصل تعلق را
به چهار تکبیر میراندی
آری،
تو همرنگ دنیا نبودی
دنیا سماجتی پُر مُدعا بود
که مُدام بر تو میپیچید
و تو، متانتی فروتن بودی
که مُدام، از دنیا میگریختی
تو از خطوط پیشانی دنیا
تقدیر بی اعتباری را خوانده بودی
و دنیا در نگاه تو
نقطهای به مصداق «هیچ» بود.
تو دنیا را نمیانباشتی
به «هیچ» میانگاشتی.
*
ای اعتدال معنویت!
ای معنویت معتدل!
ما مُرید چشمان عرفانی توییم
و مسلمان اشارتهای پیشانی تو
ما در سایه سار گیسوان پریشان تو
«وحدت» را اجتماع میکنیم
و در محراب مهربانی تو
دوست داشتن را
قامت میبندیم.
ما بر شانههای صبوری تو
«مصیبت» را راه میرویم
و با شیرینی لبخند تو
همزبانی را جشن میگیریم
و با حنجره فصاحت تو
یگانگی را، تسبیح میگوییم.
ای خوب!
اگر چشمان خورشیدی تو
بر ما نمیتابید
ساقههای خاکی ما
تا خدا قد میکشید
و ما در آوار سایهها میپوسیدیم.
بدون «انشراح صدر» تو
هرگز ما به اکتشاف نور
لایههای ظلمت را نمیشکافتیم
و «ادامه» را نمیپرسیدیم
بدون تو، ما سنگ میماندیم
و در اعصار بُت نشینی
بر قندیلهای جهل ـ ناتمام ـ
حلق آویز میشدیم.
آب و هوای «شرح صدر» تو
ما را تا بی مرزی خدا گسترده است
که تو خود
خدا را روشن ترین تفسیری.