خبرهای داغ:
یکی از راه‌های شناخت سیره و روش زندگی و خطوط اصلی زندگی امامان معصوم(ع) توجه به سخنان رهبران دینی و دانش آموختگان مکتب اهل بیت(ع) است.
کد خبر: ۹۱۵۱۵۴۰
|
۰۸ تير ۱۳۹۸ - ۱۵:۲۲

خطوط اصلی زندگی حضرت امام صادق(ع)به گزارش خبرگزاری بسیج از همدان، یکی از راه‌های شناخت سیره و روش زندگی و خطوط اصلی زندگی امامان معصوم(ع) توجه به سخنان رهبران دینی و دانش آموختگان مکتب اهل بیت(ع) است؛ بنابراین با تأسی از سخنان رهبری عالی‌قدر جهان اسلام امام خامنه‌ای(مدظله العالی) چند مورد از خطوط اصلی زندگی حضرت امام صادق(ع) را بیان می‌کنیم که بسیار آموزنده و حاوی نکات مهمی برای پیروان آن حضرت است.

سه خط مهم و اصلی در زندگی امام صادق(ع) بدین شرح است:

  1. تبیین وتبلیغ مسأله‌ امامت
  2. تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه‌ فقه شیعی و نیز تفسیر قرآن به روال بینش شیعی
  3. وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک – سیاسی

الف) تبیین و تبلیغ مسأله‌ امامت

یکی از مهم‌ترین موضوعات و ارکان مبارزه در زندگی پیامبران و امامان نفی طاغوت هست؛ بنابراین رسالت پیامبران و امامان این است که با از بین بردن تاریکی‌ها، نور هدایت را برای مردم روشن، تا آنها در صراط مستقیم حرکت کنند، بنابراین امام صادق(ع) با تبیین و تبلیغ مسئله امامت تلاش کردند تا مردم با شناخت حق در مسیر صراط مستقیم الهی حرکت کنند.

رهبر معظم انقلاب در این باره می‌فرمایند: امام صادق(ع) نیز مانند دیگر امامان شیعه، محور برجسته‌ دعوتش را موضوع « امامت » تشکیل می‌داده است. برای اثبات این واقعیت تاریخی، قاطع‌ترین مدرک، روایات فراوانی است که ادعای امامت را از زبان امام صادق(ع) به روشنی و با صراحت تمام نقل می‌کند.

امام در هنگام اشاعه و تبلیغ این مطلب، خود را در مرحله‌ای از مبارزه می‌دیده است که باید به طور مستقیم و صریح، حکام زمان را نفی کند و خویشتن را به عنوان صاحب حق واقعی ولایت و امامت به مردم معرفی کند؛ و قاعدتاً این عمل فقط هنگامی صورت می‌گیرد که همه‌ مراحل قبلی مبارزه با موفقیت انجام گرفته، آگاهی‌های سیاسی و اجتماعی در قشر وسیعی پدید آمده، آمادگی‌های بالقوه در همه ‌جا احساس شده، زمینه‌های ایدئولوژیک در جمع قابل توجهی ایجاد شده، لزوم حکومت حق و عدل برای جمعی کثیر به ثبوت رسیده و بالاخره رهبر تصمیم راسخ خود را برای مبارزه‌ا‌ی نهایی گرفته است. بدون این همه، مطرح کردن نام یک شخص معین به عنوان امام و زمامدار محق جامعه، کاری عجولانه و بی‌فایده خواهد بود.

نکته‌ دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که امام در مواردی به این بسنده نمی‌کند که امامت را برای خویش اثبات کند؛ بلکه همراه نام خود، نام امامان بحق و اسلاف پیشین خود را نیز یاد می‌کند و در حقیقت سلسله‌ امامت اهل بیت(ع) را متصل و جدایی‌ناپذیر مطرح می‌سازد.

این عمل با توجه به اینکه تفکر شیعی، همه‌ زمامداران نابحق گذشته را محکوم کرده و آنان را «طاغوت» به شمار می‌آورده، می‌تواند اشاره به پیوستگی جهاد شیعیان این زمان به زمان‌های گذشته نیز باشد.

در واقع امام صادق(ع) با این بیان، امامت خود را یک نتیجه‌ قهری که بر امامت گذشتگان مترتب است، می‌شمارد و آن را از حالت بی‌‌سابقه و بی‌‌ریشه و پایه بودن؛ بیرون می‌آورد و سلسله‌ خود را از کانالی مطمئن و تردیدناپذیر به پیامبر بزرگوار(ص) متصل می‌کند.

ب) تبلیغ و بیان احکام دین و نیز تفسیر قرآن به شیوه‌ فقه و بینش شیعی

یکی دیگر از اقدامات امام صادق(ع) با توجه به اینکه عده‌ای در ایجاد تحریف در دین و احکام دینی سعی بلیغ می‌کردند و اسلام حقیقی را کنار گذاشته و تحریف‌های بزرگی در دین ایجاد کردند بیان صحیح احکام دین و تفسیر قرآن بود.

رهبری در این زمینه می‌فرمایند: این نیز یک خط روشن در زندگی امام صادق(ع) است. به شکلی متمایزتر و صریح‌‌تر و صحیح‌تر از آنچه در زندگی دیگر امامان می‌توان دید؛ تا آنجا که فقه شیعه «فقه جعفری» نام گرفته است و تا آنجا که همه‌ کسانی که فعالیت سیاسی امام را نادیده گرفته ‌اند، بر این سخن هم‌ داستان هستند که امام صادق علیه‌السلام وسیع‌ترین- یا یکی از وسیع‌ترین- حوزه‌های علمی و فقهی زمان خود را دارا بوده است.

مقدمتاً باید دانست که دستگاه خلافت در اسلام، از این جهت با همه‌ دستگاه‌های دیگر حکومت متفاوت است که این فقط یک تشکیلات سیاسی نیست؛ بلکه یک رهبری سیاسی- مذهبی است. نام و لقب «خلیفه» برای حاکم اسلامی، نشان دهنده‌ همین حقیقت است که وی بیش از یک رهبر سیاسی است؛ جانشین پیامبر(ص) است و پیامبر(ص)، آورنده‌ یک دین و آموزنده‌ اخلاق و البته در عین حال حاکم و رهبر سیاسی است. پس خلیفه در اسلام، به‌جز سیاست، متکفل امور دینی مردم و پیشوای مذهبی آنان نیز هست.

با این آگاهی، به‌‌ وضوح می‌توان دانست که فقه جعفری در برابر فقه فقیهان رسمی روزگار امام صادق(ع)فقط یک اختلاف عقیده‌ دینی ساده نبود؛ بلکه در عین حال دو مضمون متعرضانه را نیز با خود حمل می‌کرد: نخست و مهمتر، اثبات بی‌نصیبی دستگاه حکومت از آگاهی دینی و ناتوانی آن از اداره‌ی امور فکری مردم و دیگر، مشخص ساختن موارد تحریف در فقه رسمی که ناشی از مصلحت‌اندیشی فقها در بیان احکام فقهی و ملاحظه‌کاری آنان در برابر تحکم و خواست قدرتهای حاکم است.

امام صادق(ع) با گستردن بساط علمی و بیان فقه و معارف اسلامی و تفسیر قرآن به شیوه‌ای غیر شیوه‌ عالمان وابسته به حکومت، عملاً به معارضه‌ با آن دستگاه برخاسته بود. آن حضرت بدین وسیله تمام تشکیلات مذهبی و فقاهت رسمی را که یک ضلع مهم حکومت خلفا به شمار می‌آمد، تخطئه می‌کرد و دستگاه حکومت را از بعد مذهبی‌اش تهی‌دست می‌ساخت.

نخستین حکمرانان بنی‌عباس که خود در روزگار پیش از قدرت، سال‌ها در محیط مبارزاتی علوی و در کنار پیروان و یاران آل‌علی(ع) گذرانیده و به بسیاری از اسرار و چم و خم‌های کنار آنان بصیرت داشتند، نقش متعرضانه‌ این درس و بحث و حدیث و تفسیر را پیش از اسلاف اموی خود درک می‌کردند. گویا به همین خاطر بود که منصور عباسی در خلال درگیری‌های رذالت‌آمیزش با امام صادق علیه‌السلام مدتها آن حضرت را از نشستن با مردم و آموزش دین به آنان، و نیز مردم را از رفت‌وآمد و سؤال از آن حضرت منع کرد؛ تا آنجا که به نقل از «مفضل‌بن‌عمر» - چهره‌ درخشان و معروف شیعی - هرگاه مسأله‌ای در باب زناشویی و طلاق و امثال این‌ها برای کسی پیش می‌آمد، به آسانی نمی‌توانست به پاسخ آن حضرت دست یابد.

ج) وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک - سیاسی

یکی دیگر از مهم‌ترین خطوط زندگی امام صادق(ع) داشتن تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک و سیاسی است و این بیانگر این مسئله است، رهبران شیعی در تمام دوران‌ها و با وجود تمام سختی‌ها و دشواری رسالت خود را انجام داده‌اند و لحظه‌ای از آن دریغ نکرده‌اند و شیعیان آن حضرت هم وظیفه دارند در تمامی دوران‌ها با تأسی از سیره امامان در راه خدای متعال با بهره‌گیری از همه روش‌ها اقدام کنند تا صدای حق را به گوش جهانیان برسانند.

رهبری در بیان این خط از زندگی امام صادق(ع) می‌فرماید: امام صادق(ع) در اواخر دوران بنی‌امیه، شبکه‌ تبلیغاتی وسیعی را که کار آن، اشاعه‌ امامت آل‌علی(ع) و تبیین درست مسأله‌ امامت بود، رهبری می‌کرد؛ شبکه‌ای که در بسیاری از نقاط دوردست کشور مسلمان، به ویژه در نواحی عراق و خراسان، فعالیت‌های چشمگیر و ثمربخشی درباره مسأله‌ امامت عهده‌دار بود، ولی این تنها یک روی مسأله و بخش ناچیزی از آن است. موضوع تشکیلات پنهان در صحنه زندگی سیاسی امام صادق(ع) و نیز دیگر ائمه(ع)، از جمله مهم‌ترین و شورانگیزترین و در عین حال مجهول‌ترین و ابهام‌آمیزترین فصول این زندگینامه‌ پرماجراست.

برای اثبات وجود چنین سازمانی نمی‌توان و نمی‌باید در انتظار مدارک صریح بود. نباید توقع داشت که یکی از امامان یا یکی از یاران نزدیکش صراحتاً به وجود تشکیلات سیاسی - فکری شیعی اعتراف کرده باشد؛ این چیزی نیست که بتوان به آن اعتراف کرد. انتظار معقول آن است که اگر روزی هم دشمن به وجود تشکل پنهانی امام پی برد و از خود آن حضرت یا یکی از یارانش چیزی پرسید، او به‌کلی وجود چنین چیزی را انکار کند و گمان آن را یک سوءظن یا تهمت بخواند. این، خاصیت همیشگی کار مخفی است.

باید در پی قرائن و شواهد و بطون حوادث ظاهراً ساده‌ای بود که اگرچه نظر بیننده‌ عادی را جلب نمی‌کند، ولی با دقت و تأمل، خبر از جریان‌های پنهانی بسیاری می‌دهد. اگر با چنین نگرشی به سراسر دوران دو قرن و نیمی زندگی ائمه(ع) نظر شود، وجود یک تشکیلات پنهان در خدمت و تحت فرمان ائمه(ع) تقریباً مسلم می‌شود.
انتهای پیام/

 

ارسال نظرات