شب قدر، شبی است که همه مقدرات سالانه انسان باملاحظه، اراده، اختیار و قابلیت‌های انسان تقدیر می‌شود.
کد خبر: ۹۱۴۲۵۰۲
|
۰۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۳
طنین انداز شدن آوای بندگی در گیلان
 
به گزارش خبرگزاری بسیج از رشت، در دیدگاه حکمت الهی، در نظام خلقت، هیچ‌چیزی بی‌حساب‌وکتاب نیست، از اندازه و مقداری برخوردار است ازاین‌رو، در نظم ریاضی گونه نظام آفرینش، گذشته، حال و آینده درهم‌تنیده است.

«قدر» در لغت و آئین دینی، به معنای اندازه و اندازه‌گیری است بنابراین اندازه و محدوده وجودی هر چیزی «قدر» نام دارد.

شب قدر، شبی است که همه مقدرات سالانه انسان باملاحظه، اراده، اختیار و قابلیت‌های انسان تقدیر می‌شود.
در شب قدر قرآن به سر می‌گیریم و از معبود بی‌مثالمان طلب غفران می‌کنیم، نمی‌دانم از کدام گناه شرمسار باشم و امیدوار به غفران رحمت الهی ...

شب قدر با نام مولا و مقتدای شیعیان عالم عجین شده که این تقارن پرمعنا ذره‌ای خاطرمان را آرام می‌کند چراکه اگر معبود بی‌همتا نوای گنه‌کاری، چون من را نپذیرد، شفاعت مولا را که می‌پذیرد! در همین فکر بودم و قرآن به سر که چقدر خوب است دم‌به‌دم از علی (ع) حرف می‌زنم و آتش را به جان عالم روانه می‌کنم...، اما ناخودآگاه سؤالی ذهن پرآشوبم را مشوش کرد، سؤالی که همه وجودم را تهی و خالی از آن آرامش خاطر به‌واسطه شفاعت مولا نمود...

با خود گفتم، علی (ع) جانِ پیامبر (ص) را واسطه عفو کدام گناهم قرار دهم؟! علی (ع) مظهر ساده زیستی بود، آیا نگاه اشرافیگری مرا شفاعت می‌کند؟ علی (ع) مظهر عدالت و تقواست و من نمی‌دانم ناخودآگاه و شاید هم خودآگاه در زندگی ماشینی نان مردم را بریدم و جیب، پست و مقام خود را مملو از پُری کردم، آیا علی (ع) می‌پذیرد وقتی کودک کاری را به‌واسطه فقر در خیابان دیدم و بی‌تفاوت از کنارش گذشتم، شفاعتم را نزد معبود بی‌منت‌ها روانه پرونده بندگیم کند؟ آیا امام متقیان برای کسی که در مواجهه با زن بی‌سرپرست یا بد سرپرستی که باسیلی رخ خود را سرخ نگاه می‌دارد سکوت برمی‌گزیند واسطه‌گری می‌کند؟

بار پروردگارا! بار‌ها با شکم سیر از کنار گرسنگان گذر کردم و خم به ابرو نیاوردم، از شرمندگی پدران کم‌درآمد در مقابل خانواده‌هایشان بی‌عاطفگی کردم، نیرو‌های کارم را به بهانه‌های مختلف ازجمله سود بیشتر، تعدیل و اخراج کردم بی‌آنکه از درد و شرمساری او در مقابل خانواده‌اش رگ غیرتم به جوش بیاید.

بار پروردگارا! پول را روی پول گذاشتم و دارایی‌ام را فزون کردم بی‌آنکه زندانی شدن مردان و زنان با مبالغ ناچیز وجدان نداشته‌ام را درد بیاورد، از زن دربند زندان با فرزند کوچکش به‌آرامی گذشتم بی‌آنکه انسانیتم درد بگیرد، از ذره‌ذره درآمد جمع شده مردم برای خود خیال‌بافی کردم، در کلاس درس از تدریس بهینه به دانش‌آموزانم دریغ و در قلم‌زدن و سخن گفتن عمومی، شرف را با ثروت معاوضه کردم...

مگر می‌شود از امیر مؤمنان، همان کسی که از بیت‌المال به برادرش قرض نداد بخواهم از من روسیاهی که بیت‌المال را حق خود می‌داند شفاعت کند؟

مگر می‌شود اسوه تقوا و عدالت مطلق واسطه بی‌تقوایی و بیچاره‌ای خفته دربند نفسانی، چون من شود؟

علی (ع) همه‌چیز را برای دیگران می‌خواست و تنها دلخوشیش چاهی بود تا فریادش را در دل آب‌های زیرزمینی این کره خاکی و فانی محفوظ بدارد، حال با ادعای شیعه‌گری من مواجهه است! علی (ع) علی بود و شیعه‌اش حسن ابن علی (ع)، علی (ع) کسی بود که شیری گوارا برای قاتلش فرستاد و من در مقابل بدهکاران مالی، نه قاتل جانم! بی انصافانه‌ترین راه را برمی‌گزینم بی‌آنکه به عدم داشتن بدهکارم توجه کنم، قهرانه‌ای برمی گزینم برای زمین زدنش...

مگر می‌شود عده‌ای بی‌خانمان در اطرافم باشند، از بی‌خانمانی بسوزند و من زیر خانه که چه عرض کنم کاخ‌هایی غیرقابل‌توصیف، طلب شفاعت از علی (ع) کنم؟

مگر می‌شود مولای متقیان از کسی که خانه‌هایی دارد و برای گران‌تر شدن به محتاجان نمی‌دهد دفاع کند؟

امشب کودکی رنجور در کنار مادر و مادربزرگش در مسجد دیدم و چهره‌اش از درد فریاد می‌زد و من پریشان و شرمنده بودم که نکند عامل دردش من باشم؟ شرم کردم که از نمود ساده زیستی، طلب واسطه‌گری کنم و در مقابل این کودک مهربان، اما پردرد با زرق‌وبرقی چشم‌نواز بک یا الله بگویم و مولا جانم را واسطه درگاه معبود کنم.

یعنی علی (ع) شفاعتم را می‌کند؟

راستش را بگویم نعوذبالله جای مولا بودم این‌همه سرافکندگی را تاب نمی‌آوردم و قلم قرمزی بر شیعه‌گری محبم می‌زدم...

آخر آمدم بک یاالله بگویم و وقتی دری باز شد دیدم صدای گفتارم مزاحم خواب همسایه‌ها شده که یادم آمد خدا از حق خود می‌گذرد، ولی از حق بندگانش هرگز...

پروردگار بی‌همتا از حسن اخلاق در کتاب انسان سازش سخن فرمود: ه و من باافتخار بداخلاقی نثار مردم می‌کنم و آن‌وقت آرزوی غفران دارم!

خدایا! چگونه بااین‌همه زشتی و پستی از درگاه تو طلب غفران کنم؟

آخر نام دینت را بی‌نام کردم، آنجا که با ظاهری دینی و به نام دین، تیشه به ریشه آئین توحیدی زدم بی‌آنکه متوجه باشم و گا‌ها هم نغمه افتخار سردادم...

امروز، که جوان امروزی از ظواهر دینی من به ستوه آمده یعنی یک جای کار می‌لنگد

و عامل لنگیدن من بودم...

وای بر من! که عامل دفع دینت شدم وای بر من که هزینه ریاکاری من را نظام اسلامی باید بپردازد و بدنامی‌اش می‌ماند برای ایران اسلامی...

خدایا از تو به‌واسطه مولایم علی (ع) چه طلب کنم؟

انتهای پیام/
ارسال نظرات