یادداشت تحلیلی
آمریکاییها برای اینکه در باتلاق فرو نروند در موقع بحران بر روی دستهای چدنی، دستکش مخملی میپوشند و با چهره روباه در عرصه حاضر میشوند و تلاش میکنند توافقی حاصل شود و وقتی که از بحران خارج شدند دستکش مخملی را از دستهای چدنی جدا کرده و با دستهای چدنی زیر قولهای خود میزنند.
به گزارش خبرگزاری بسیج از اردبیل، سجاد مهدوی کارشناس ارشد حقوق جزا و جرم شناسی در تازهترین یادداشت خود به بررسی سیاستهای دولت آمریکا در طول ۴۰ سال از عمر پربرکت انقلاب اسلامی ایران پرداخت و نوشت: اگر در سیر تحولات تاریخی بنگریم اتفاقاتی که توسط سردمداران کاخ سفید رخ میدهد بی حساب و کتاب نبوده و همیشه کارهایی که توسط محافظه کاران در آمریکا صورت گرفته به خاطر منافع بلند مدت و کوتاه مدت آمریکا درمنطقه و جهان بوده است.
در سالیان گذشته بیل کیلینتون رئیس جمهور آمریکا شد و میزان محبوبیت آمریکا در میان افکار عمومی جهان تا حدودی بهبود یافت نه به خاطر اعمال خوبی که آمریکاییها به آنها معتقد هستند بلکه نوع سیاست گذاری که باعث شد که زمان کیلینتون نسبت به زمان دورههای قبل دوری از جنگ و خشونت باشد و بعد از آن جورج دبیلیو بوش یا همان بوش پسر در آمریکا به ریاست جمهوری رسید و ورق در تحولات سیاسی آمریکا و جهان برگشت.
جورج بوش با بهانه قرار دادن حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر که توسط تروریستهای خودساخته در زمان ریاست جمهوری بوش پدر و کیلینتون به نام طالبان صورت گرفت به دو کشور افغانستان و عراق حمله نظامی کرد که هزینهای چند هزار میلیارد دلاری روی دست امریکا گذاشت و درنهایت خود آمریکا در رسیدن به اهدافی که در این جنگها پیش بینی میکرد ناکام ماند.
امریکا در ظاهر قضیه میخواست طالبان و القاعده را نابود کند و در باطن قضیه میخواست با شکست دادن اسامه بن لادن و صدام حسین معدوم، جمهوری اسلامی ایران را که در مرکز تحولات آزادی خواهی ملتهای مستقل قرار گرفته است در محاصره استراتژیک و سخت، قرار دهد.
پایان ریاست جمهوری بوش پسر با افت شدید رشد اقتصادی آمریکا همراه شد و سرانجام همه از بهانه تراشی آمریکا و سرد مداران جمهوری خواه کاخ سفید در آمریکا منفور و مشمئز گشتند.
اوباما با شعار تغییر به کاخ سفید آمد. فقط آن چیزی که تغییر یافت ظاهر قضیه بود، جمهوری خواهان بصورت رک و پوست کنده بر طبل جنگ میکوبیدند و آن را پیاده میکردند، ولی دموکراتها با دوری جستن ظاهری از جنگ خودرا طرفدار صلح خویشتنداری نشان میدادند، ولی درعمل جریانات جنگ طلب و تروریستی را آن چنان تقویت کرده که بدتر از حمله نظامی یک کشور به کشور دیگر بود.
در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما یک توافق مهمی بین ایران و ۱+۵ رخ داد که به خاطر نوع برنامه ریزی آنرا به صورت اختصاری برجام نامیدند که گفتنی است در زمان خود ریاست جمهوری اوباما با وجود تعهد کتبی و بین المللی دولت آمریکا به پایبند ماندن به اصل و متن توافق برجام بصورت فاحش نقص شد.
بعد از اوباما دونالد ترامپ به ریاست جمهوری امریکا رسید که از مخالفین سرسخت برجام به حساب میآید، دونالد ترامپ بعداز برنامه ریزیهای گسترده و شکستهای پی در پی در داخل ایران سرانجام از برجام خارج شد که هر روشنفکری بر آن مهر پیش بینی میزند، زیرا آمریکاییها برای اینکه در باتلاق فرو نروند در موقع بحران به فرمایش مقام معظم رهبری (مدظله العالی): بر روی دستهای چدنی دستکش مخملی میپوشند و با چهره روباه در عرصه حاضر میشوند و تلاش میکنند توافقی حاصل شود و وقتی که از بحران استراتژیک الظاهر خارج شدند دستکش مخملی را از دستهای چدنی جدا کرده و با دستهای چدنی زیر قولهای خود زده و نقض عهد میکنند و موقعی که دوباره به مشکل برخوردند با تغییر دادن چهره ظاهری خود و با مطرح کردن شعار تغییر دوباره سعی میکند خود را متعهد به آنچه که تا به حال بی تعهدی میکردند نشان دهند.
البته آمریکا که امروزه از برجام خارج شده است به حول قوه الهی مسئولین جمهوری اسلامی ایران با همراهی مردم شریف چنین فرصتی را برای سوء استفاده آمریکا باقی نخواهند گذاشت.
ترامپ که در ظاهر و باطن قضیه برجام را در مسیر پیشرفت ملت ایران میبیند از آن تصمیم به خروج گرفته است غافل از آنکه مردم غیور ایران در هر زمانی چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح و یا در زمان تحریمهای شدید اقتصادی مسیر پیشرفت را با قوت ادامه داده اند که اکثر پیشرفتهای علمی و تکنولوژِی در زمان جنگ در تحریم به دست آمده است در نتیجه ترامپ برگ دیگری از سیاست اوباما را رونمایی کرد تا برای اوبامای دیگر فرصت مانور سیاسی بگذارد.
البته به شرط آنکه جمهوری اسلامی ایران چنین فرصتی را به آنها بدهد که امری محال و غیر ممکن به نظر میآید اگر آنها امروز به برجام پایبند نیستند نشانگر این نیست که فقط در موضوع ایران آنها دچار شک و تردیدند بلکه خروج آمریکا از توافق آب و هوایی پاریس و سازمان علمی و فرهنگی یونسکو و شورای حقوق بشر، سازمان ملل نشانگر و آغازگر یک تخریب منفعت طلبانه برای یک ساخت وساز منفعت طلبانه دیگر است.
در سالیان گذشته بیل کیلینتون رئیس جمهور آمریکا شد و میزان محبوبیت آمریکا در میان افکار عمومی جهان تا حدودی بهبود یافت نه به خاطر اعمال خوبی که آمریکاییها به آنها معتقد هستند بلکه نوع سیاست گذاری که باعث شد که زمان کیلینتون نسبت به زمان دورههای قبل دوری از جنگ و خشونت باشد و بعد از آن جورج دبیلیو بوش یا همان بوش پسر در آمریکا به ریاست جمهوری رسید و ورق در تحولات سیاسی آمریکا و جهان برگشت.
جورج بوش با بهانه قرار دادن حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر که توسط تروریستهای خودساخته در زمان ریاست جمهوری بوش پدر و کیلینتون به نام طالبان صورت گرفت به دو کشور افغانستان و عراق حمله نظامی کرد که هزینهای چند هزار میلیارد دلاری روی دست امریکا گذاشت و درنهایت خود آمریکا در رسیدن به اهدافی که در این جنگها پیش بینی میکرد ناکام ماند.
امریکا در ظاهر قضیه میخواست طالبان و القاعده را نابود کند و در باطن قضیه میخواست با شکست دادن اسامه بن لادن و صدام حسین معدوم، جمهوری اسلامی ایران را که در مرکز تحولات آزادی خواهی ملتهای مستقل قرار گرفته است در محاصره استراتژیک و سخت، قرار دهد.
پایان ریاست جمهوری بوش پسر با افت شدید رشد اقتصادی آمریکا همراه شد و سرانجام همه از بهانه تراشی آمریکا و سرد مداران جمهوری خواه کاخ سفید در آمریکا منفور و مشمئز گشتند.
اوباما با شعار تغییر به کاخ سفید آمد. فقط آن چیزی که تغییر یافت ظاهر قضیه بود، جمهوری خواهان بصورت رک و پوست کنده بر طبل جنگ میکوبیدند و آن را پیاده میکردند، ولی دموکراتها با دوری جستن ظاهری از جنگ خودرا طرفدار صلح خویشتنداری نشان میدادند، ولی درعمل جریانات جنگ طلب و تروریستی را آن چنان تقویت کرده که بدتر از حمله نظامی یک کشور به کشور دیگر بود.
در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما یک توافق مهمی بین ایران و ۱+۵ رخ داد که به خاطر نوع برنامه ریزی آنرا به صورت اختصاری برجام نامیدند که گفتنی است در زمان خود ریاست جمهوری اوباما با وجود تعهد کتبی و بین المللی دولت آمریکا به پایبند ماندن به اصل و متن توافق برجام بصورت فاحش نقص شد.
بعد از اوباما دونالد ترامپ به ریاست جمهوری امریکا رسید که از مخالفین سرسخت برجام به حساب میآید، دونالد ترامپ بعداز برنامه ریزیهای گسترده و شکستهای پی در پی در داخل ایران سرانجام از برجام خارج شد که هر روشنفکری بر آن مهر پیش بینی میزند، زیرا آمریکاییها برای اینکه در باتلاق فرو نروند در موقع بحران به فرمایش مقام معظم رهبری (مدظله العالی): بر روی دستهای چدنی دستکش مخملی میپوشند و با چهره روباه در عرصه حاضر میشوند و تلاش میکنند توافقی حاصل شود و وقتی که از بحران استراتژیک الظاهر خارج شدند دستکش مخملی را از دستهای چدنی جدا کرده و با دستهای چدنی زیر قولهای خود زده و نقض عهد میکنند و موقعی که دوباره به مشکل برخوردند با تغییر دادن چهره ظاهری خود و با مطرح کردن شعار تغییر دوباره سعی میکند خود را متعهد به آنچه که تا به حال بی تعهدی میکردند نشان دهند.
البته آمریکا که امروزه از برجام خارج شده است به حول قوه الهی مسئولین جمهوری اسلامی ایران با همراهی مردم شریف چنین فرصتی را برای سوء استفاده آمریکا باقی نخواهند گذاشت.
ترامپ که در ظاهر و باطن قضیه برجام را در مسیر پیشرفت ملت ایران میبیند از آن تصمیم به خروج گرفته است غافل از آنکه مردم غیور ایران در هر زمانی چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح و یا در زمان تحریمهای شدید اقتصادی مسیر پیشرفت را با قوت ادامه داده اند که اکثر پیشرفتهای علمی و تکنولوژِی در زمان جنگ در تحریم به دست آمده است در نتیجه ترامپ برگ دیگری از سیاست اوباما را رونمایی کرد تا برای اوبامای دیگر فرصت مانور سیاسی بگذارد.
البته به شرط آنکه جمهوری اسلامی ایران چنین فرصتی را به آنها بدهد که امری محال و غیر ممکن به نظر میآید اگر آنها امروز به برجام پایبند نیستند نشانگر این نیست که فقط در موضوع ایران آنها دچار شک و تردیدند بلکه خروج آمریکا از توافق آب و هوایی پاریس و سازمان علمی و فرهنگی یونسکو و شورای حقوق بشر، سازمان ملل نشانگر و آغازگر یک تخریب منفعت طلبانه برای یک ساخت وساز منفعت طلبانه دیگر است.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار