پنجم اردیبهشت‌ماه سالروز شکست حمله نظامی آمریکا در صحرای طبس است و تنها شهید این واقعه یعنی شهید «محمد منتظرقائم»، نخستین فرمانده سپاه یزد در صحرای طبس به شهادت رسید.
کد خبر: ۹۱۳۰۹۸۴
|
۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۶

به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از یزد، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آمریکا همواره سعی داشت تا دوباره ایران را به زیر سلطه خود درآورد، از این رو توطئه‌های بسیاری را انجام داد. تسخیر لانه جاسوسی، باعث افشای توطئه‌های آمریکا علیه ایران شد و حیثیت جهانی آمریکا خدشه‌دار شد. بنابراسن تصمیم حمله نظامی به ایران را گرفتند.
پرواز گروه دلتا به بیابان‌های طبس انجام شد. هشت هلی‌کوپتر از ناو هواپیمابر در دریای عمان بلند شدند و به آسمان بیابان طبس رسیدند. ولی یک حادثه بسیار جزئی حساب نشده اما مهم پیش آمد. طوفان شدید شن ‌آغاز شد. سه فروند از هلی‌کوپترها از کار افتاد. یک فروند دیگر در حال سوخت‌گیری از هواپیمای تانکر سی ـ 130 دچار حادثه شد و سوخت. طی این حادثه هشت آمریکایی کشته شدند. رهبر عملیات مصمم بود با شش فروند هلی‌کوپتر به جای مانده عملیات را ادامه دهد ولی شدت طوفان و بارش سهمگین شن‌ها ادامه تهاجم آمریکا را ممکن نکرد. سرانجام کماندوهای وحشت زده آمریکایی با به جا گذاشتن هلی‌کوپترهای از کار افتاده و لاشه هواپیمای سوخته و یاران کشته شده‌شان فرار را بر قرار ترجیح دادند.
حمله آمریکا به ایران در همین جا پایان یافت. آمریکا بلافاصله به این شکست اعتراف کرد. بنی‌صدر خائن که آن هنگام فرماندهی کل قوا را به دست داشت فرمان بمباران منطقه عملیاتی طبس را صادر کرد و بسیاری از اسناد و مدارک را از بین برد. طی این بمباران محمد منتظر قائم فرمانده سپاه پاسداران یزد نیز به درجه شهادت نائل آمد. در ادامه زندگی نامه شهید نفوذ را مروز می کنیم.
«محمد منتظرقائم» متولد سال ۱۳۲۷ در شهر فردوس از توابع استان خراسان است، البته خانواده محمد به‌ علت ایستادگی پدرش در مقابل جیره‌خواران حکومت وقت، مجبور به هجرت از فردوس می‌شوند و در شهر و دیار پدریش، یعنی یزد سکنی می‌گزینند ولی این تازه ابتدای راه زندگی استکبارستیزانه محمد است که رقم می‌خورد.
همزمان با قیام 15 خرداد، محمد همراه پدر، در صف مبارزه با طاغوت درآمد و به تکثیر و پخش اعلامیههای امام خمینی پرداخت. او با خلوص خاصی، عکس امام را به شیفتگان میرساند و با همکلاسی هایش، بی پروا علیه رژیم شاه بحث میکرد.

محمد بعد از پایان دبیرستان به خدمت سربازی رفت و پس از پایان خدمت در شرکت برق توانیر مشغول به کار شد و همزمان با هدف برانداختن نظام شاهنشاهی و استقرار حکومت اسلامی با تشکیل گروهی به مبارزه پرداخت. در سال 1351 اعضای گروه شناسایی و محمد نیز دستگیر و زندانی شدند و محمد تحت شکنجههای وحشیانه مأموران ساواک قرار گرفت؛ اما جانانه در مقابل شکنجهها مقاومت میکرد و شکنجه گران را به ستوه آورد. سرانجام پس از 15 ماه تحمل شکنجه و زندان، در حالی که هیچ اعترافی نکرده بود به ناچار او را آزاد نمودند.
محمد پس از آزادی مصمم‌تر از پیش به مبارزات خود علیه استکبار و استعمار ادامه می‌دهد تا این که انقلاب اسلامی پیروز می‌شود و پس از تشکیل سپاه پاسداران به فرمان رهبر کبیر انقلاب در سال ۵۸، به‌عنوان نخستین فرمانده سپاه پاسداران استان یزد انتخاب و مسئول بنیان‌گذاری و تشکیل سپاه یزد می‌شود.
او سپاه را گسترش می‌دهد و با قاطعیت با ضد انقلاب به مبارزه برمی‌خیزد به‌نحوی که دو ماه پس از ایجاد تشکل، وقتی اوضاع کشور و انقلاب را در غرب کشور در خطر می‌بیند، آسوده ننشسته و با شماری از پاسداران برای مبارزه با ضد انقلاب و طاغوت راهی کردستان می‌شود.
دفاع از اسلام و انقلاب، آرمان و هدف وی بود به طوری‌که در روز پنجم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۵۹ نیز وقتی در جریان فرود چند هلی‌کوپتر آمریکایی در کویر طبس قرار می‌گیرد، هر چه سریع‌تر در محل حادثه حضور پیدا می‌کند تا از نزدیک واقعه را بررسی کند.
همزمان با حضور محمد منتظرقائم در محل صحرای طبس،بنی‌صدر رئیس جمهور وقت در خیانتی آشکار دستور حمله به هلی‌کوپترها و هواپیماهای آمریکایی را می‌دهد ولی بعدها مشخص می‌شود که این هلی‌کوپترها حاوی اسناد مهمی از اقدامات بعدی آمریکا در حمله به طبس بوده‌اند.
بدین ترتیب "محمد منتظرقائم" که در صحنه مبارزه با استکبار حضور داشت، در بمباران منطقه به دستور بنی‌صدر، به درجه رفیع شهادت نائل می‌آید.
همرزمان سردار سپاه ابابیل در صحرای طبس در مورد حماسه کویر می‌گویند:
"پنجم اردیبهشت بود که از سپاه تهران به ما خبر دادند که راننده تانکری نفت‌کش در نزدیکی جاده‌ای متروک و کم تردد در صحرای طبس تعداد پنج فروند هلی‌کوپتر، یک هواپیما در حال سوختن، یک دستگاه جیپ، دو موتورسیکلت، تعدادی رختخواب و پرژکتور مشاهده کرده است؛ سریعاً خود را به منطقه برسانید.
محمد گفت: «اول نماز می‌خوانیم و سپس راهی می‌شویم.»
نماز آن روزش طولانی‌تر از بقیه روزها شد و حال و هوای دیگری داشت. بعد از اتمام نمازش یکی از بچه‌ها به شوخی گفت: "حاجی نماز جعفر طیار می‌خواندی؟" لبخند زد و گفت: شاید نماز آخرمان باشد."
سوار اتومبیل شدیم و راه افتادیم. در مسیر، سوره فیل را برایمان خواند و بعد از خواندن سوره، تفسیرش را هم برایمان نقل کرد و گفت: "این مملکت متعلق به امام زمان(عج) است و خدا خود نیز از آن محافظت می‌کند و ما پاسداران وسیله‌ای بیش نیستیم."
به منطقه که رسیدیم من برای تجسس و سؤال از اهالی از بچه‌ها جدا شدم، محمد و دو نفر از بچه‌ها به سمت هلی‌کوپترها و هواپیمای سوخته راهی شدند.
در حال صحبت با اهالی بودم که هواپیماهای فانتوم‌ که بر فراز منطقه پرواز می‌کردند، توجه‌ام را جلب کردند. بعد از آن، صدای انفجار مهیبی از سمت هلی‌کوپترها به گوش رسید.
به سرعت به سمت هلی‌کوپترها به راه افتادم. دودی سیاه به آسمان بلند شده بود. محمد که برای بررسی هلی‌کوپترها وارد آنها شده بود تا اگر سند و مدرکی بر جا مانده، با خود بیاورد، طعمه خیانت بنی‌صدر و هم دستانش شده بود که می‌خواستند آن اسناد فاش نشود. تا به او رسیدیم به مولایش حسین(ع) پیوسته بود.
اما شهادت محمد منتظر قائم مردم و مسئولين را نسبت به وجود توطئه حساس نمود و موجب رسوايي توطئه گران شد.
انتهای پیام/
ارسال نظرات