خبرهای داغ:
اشعار سید حسن حسینی تنها ادبی نیست، ما می‌توانیم با خیام حکمت فلسفی بگوییم و با ابوسعید و باباطاهر شوریدگی عرفانی داشته باشیم اما حسینی این دو ظرفیت را در طرحی سیاسی بازیابی کرد.
کد خبر: ۹۱۲۶۳۷۲
|
۱۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

به گزارش خبرگزاری بسیج، سید حسن حسینی در آخرین روزهای تعطیلات نوروز ۱۳۸۳ از دنیا رفت. او را به عنوان یک شاعر می‌شناسند؛ ولی در کشوری که مرز دقیقی میان شعر و تفکر نیست، هر چند فلسفه با واژه‌های تخصصی و فرم مقاله‌هایش کاملا متفاوت است‌، ولی تا جایی که به تفکر مربوط می‌شود، این امکان وجود دارد که شعر به  نحوه‌ی تفکر باشد.

 

خود سید حسن حسینی در مقدمه کوتاهی که بر «طلسم سنگ» نوشت، گفته بود سال‌های آغازین پیروزی انقلاب با تنی چند از همگنان، شامگاهان به خواندن دیوان‌های بزرگان شعر فارسی می‌نشینیم؛ انگار می‌خواهیم گسلی تاریخی را ترمیم کنیم. شور و شوق نوآوری در واپسین سال‌های نظام گذشته، ما را سخت دور افکنده است از آنچه که در اصل می‌بایست سنگ زیرین بنای تجدد و تازه‌خواهی باشد.

این اشاره کوتاه شاعر، راز ایده‌ی شاعرانه سیدحسن حسینی را روشن می‌کند. در واقع آنها در نقطه‌ای ایستاده بودند که همزمان می‌شد نوآوری، اندیشه و میراث‌داری گنجینه‌های قدیمی را تدارک کرد.

کتاب «طلسم سنگ» احتمالا مثال خوبی است. نثر شاعرانه که می‌خواهد باطن حرکت تاریخی امام حسین علیه‌السلام را عیان کند. تاریخ نه به عنوان واقعه‌ای که از سر گذشته، بلکه به مثابه چیزی که حرکت تاریخی را رقم می‌زند معنادار می‌شود و آن را در موقعیت «همواره معاصر» نگاه می‌دارد. در این کتاب «راوی» و «سروش» در گفت‌وگو با هم، جنبه تاریخی و باطنی ماجرا را قدم به قدم شرح می‌دهند. این جنبه باطنی بی آن‌ که در گنجینه معنوی برگزیدگان پنهان شود، همچون رازی همگانی در میدان سیاست طلوع می‌کند. راز و امر باطنی در اینجا مخفی نیست. جنبه راز آن در نیروی آشکار شونده و پی‌درپی حاضر و البته همه چی حاضر است. رازی که همچون قرارداد اجتماعی مردم را به سویی می‌کشاند اما چنان مرموز و مقدس است که نمی‌خواهیم آن را «قرارداد اجتماعی» بخوانیم. در واقع با نوعی سکر و مستی همه‌گیر روبه‌رو هستیم که به شکل تناقض آمیزی طراحی می‌کند، نقشه می‌ریزد و پیش می‌رود؛ نوعی «خرد شوریده» و در عین حال مسلح.

حسینی جابه‌جا از اشعار قدیمی و همچنین اشعار خودش در کار زده است. «طلسم سنگ» از آنجا که نشان می‌دهد چگونه طرحی سیاسی، میراث ادبی امر باطنی و نوآوری را سازمان می‌دهد، آشکار کننده موقعیت خاص سید حسن حسینی است.

حال زمان آن رسیده که چند قدم به عقب برگردیم؛ یعنی وقتی وی همراه با صمیمی‌ترین دوستش قیصر امین پور دست به چاپ شعر زدند. این کار صرفا اقدامی هنرمندانه نبود، بلکه جنگاوری سیاسی و برپایی نوعی خرد را به همراه داشت. او غزل، نیمایی و سپید را در یک مجموعه گردآورد و دوبیتی‌ها و رباعی‌هایی نوشت که توجهات را جلب کرد. حسینی در قالبی که در حال فراموش شدن بود اشعاری نوشت که موقعیت خاصی ایجاد کرد. زنده کردن یک قالب صرفاً می‌تواند بحثی تخصصی در حوزه تاریخ ادبیات باشد ولی کار حسینی فقط ادبی نیست و شاید باید گفت کاری ادبی_علمی اصولاً حرکتی چند وجهی است. ما می‌توانستیم با خیام حکمت فلسفی بگوییم یا با ابوسعید و باباطاهر شوریدگی عرفانی داشته باشیم. حسینی این دو ظرفیت را در طرحی سیاسی بازیابی کرد.

قدم بعدی حسینی چاپ کتابی غیرعادی تحت عنوان «براده‌ها» بود که شامل پاره گفتارهای حسینی در سه موضوع هنر، شعر و شاعری و مسائل گوناگون دیگری است. او در این جمله‌ها که در بخش سوم حتی وحدت موضوعی هم ندارد، نکته سنجی خود را به نمایش گذاشت. او همچون وجدانی اجتماعی به هر سو می‌رفت و با شوخ طبعی، انواع و اقسام سوراخ سنبه‌ها را نشان می‌داد.

صراحت لهجه حسینی در «نوش‌داروی طرح ژنتیک» بیش از پیش روشن شد. او حریف و خورده‌گیر روشنفکران بود و صدای اعتراضش علیه زهدفروشان یا مسئولان کمتر در اشعارش شنیده می‌شد. البته درباره درگیری مشهورش در حوزه هنری و خروج از آنجا می‌گفت که او اهل معامله آرمان‌هایش نیست؛ ولی در این مجموعه، شاعر بی‌درد، تاجر ریاکار و زاهد عافیت‌طلب بیشتر از قبل هدف حمله قرار گرفتند.

او برای این‌کار، نیمایی‌ها را کوتاه و طنزآمیز کرد تا فرمی مناسب درگیری خود بسازد. در حقیقت نیروی سیاسی و ایده او در فرم‌هایی که زنده می‌کرد یا می‌تراشید متجلی می‌شد. او یکی از تجربه‌گراترین شاعران پنجاه سال گذشته بود. هر چند این دوره، دوره شاعران تجربه‌گراست، او جای متفاوتی دارد؛ زیرا تجربه هنری را از هرگونه فانتزی شکلی رها کرد. تجربه‌گرایی هنرمندان، اغلب مانند سرگرمی با تکنیک‌ها به سازماندهی خاصی از عناصر هنری می‌رسد که بی‌معنا باقی می‌ماند. اما حسینی می‌خواست نشان دهد فرم به خودی خود معنا دارد. این دغدغه از طرح سیاسی او آب می‌خورد. مهم است به یاد آوریم که وی هرگز مانند کاسبان انتقاد که کیسه‌هایی از افشاگری می‌دوزند، انتقاد را به بازی نگرفت. برعکس خورده‌گیری‌هایش رهاوردی جز محرومیت نداشت.

پس از خروج از حوزه هنری به سختی در دانشگاه تدریس می‌کرد، در حالی که در ردیف بهترین شاعران و محققان بود. صراحت او بعضی از مدیران را می‌آزرد و غمخواری‌اش برای مردم و انقلاب، روشنفکران را از وی روی‌گردان می‌کرد. حسینی با همین محرومیت از دنیا رفت و حتی دست نوشته‌هایش باعث درگیری‌های شبه سیاسی و بگومگوهای سطحی شد.

اما نگاهی به پرونده او نشان می‌دهد که وی بیش از هر چیز می‌بایست به عنوان وجدان اجتماعی، باز آفرین میراث ادبی و حکمی و احیا کننده  پیوند شعر و تفکر شناخته شود. فرشته‌های الهام اشعار او با ناصرخسرو، حافظ، مولوی و بیدل آشنا بودند ولی هر بار به سراغ حسینی می‌آمدند، زبان سیاست باز می‌کردند. این فرشته‌های سیاسی هر بار نحوه بیان خاصی را القا می‌کردند. مثلاً در «گنجشک و جبرئیل» تناسبات پیچیده‌ای که در هر شعر حضور دارد، در میان اشعار کتاب هم دیده می‌شود. از این رو مثل آن است که در تمام مدت در حال خواندن یک شعر بلند هستیم. این استحکام ساختاری، طرحی از فرم دارد که باعث شده اشعار شاعر به شعار دادن یا جلوه فروشی محدود نشود. او برای آرمان‌هایش، قالب‌ها و فرم‌هایی که همه جا زیر دست و پا ریخته بودند را دوباره از نو تراشید.

ارسال نظرات
پر بیننده ها