خبرهای داغ:
رضاشاه با سبک منحصر به فرد خود در کشف حجاب، عملا نیمی از جامعه را فلج کرد.
کد خبر: ۹۰۹۷۹۹۹
|
۱۷ دی ۱۳۹۷ - ۱۰:۲۵

به گزارش خبرگزاری بسیج، امپراتوری بریتانیا بعد از شکست در نهضت تنباکو، به این اصل پی برد تا زمانی که روح دیانت و رهبری روحانیت در ایران حاکم است، قادر به نفوذ در این آب و خاک نخواهد بود. لذا پیوسته مترصد بود در فرصتی مناسب، موانع حضور خود در ایران را برطرف سازد. این انتظار دیری نپایید و کمتر از ۳۵ سال پس از تحریم تنباکو، با انحلال سلسله قاجار، رضاخان را به پادشاهی رسانید تا مجری فرامین ولی‌نعمت خود باشد.


شخصیت رضاخان


رضاخان از صفات انسانی و آراستگی اخلاقی بهره‌ای نداشت و از نوجوانی فردی شرور و سرکش بود. وی در روابط اجتماعی بسیار هتاک، بدزبان و فحاش و پرده‌در بود. در این شخص صفتی به عنوان ترحم وجود نداشت. اشخاص بسیاری به اشاره او سر به نیست شدند از جمله آیت‌الله آقازاده فرزند آخوند خراسانی، آیت‌الله حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی، فرخی یزدی شاعر و افرادی دیگر که با آمپول هوا توسط احمد احمدی معروف به «پزشک احمدی» به قتل رسیدند. همچنین شهادت آیت‌الله سیدحسن مدرس و دستور قتل‌عام مردم بی‌گناه در مسجد گوهرشاد در کارنامه ننگین و سیاه این شخص قابل انکار نیست.


رضاخان فردی مستبد، تندخو، خودمحور، دیکتاتور و غیرقابل انعطاف بود که حتی نسبت به نزدیکان خود نیز رحم نداشت. از جمله، وزیر دربار خود، عبدالحسین تیمورتاش را که تلاش‌های فراوانی در استقرار حکومت وی کرده بود با آمپول هوای پزشک احمدی کشت.


رضاخان یک دین‌ستیز به معنای تام کلمه بود وی با ابزار سنن غرب به مبارزه با فرهنگ و آداب ایرانی برخاست. او اساساً ارزشی برای باورهای اعتقادی و فرهنگ دینی مردم قائل نبود. رضاخان به نام تجدد و تمدن، با روش‌های قرون وسطایی به زدودن مظاهر دینی از سطح جامعه ایرانی اسلامی اقدام نمود. وی که مذهب را مانع دست‌یابی به ترقی می‌دانست، بدون وقفه در مسیر حذف کوچک‌ترین نشانه‌های هویت دینی مردم از پا ننشست.


یکی از صفات شگفت‌انگیز رضاخان ولع سیری‌ناپذیر در مصادره املاک بود. وی در مدت کوتاهی هزاران هکتار از زمین‌های مزروعی و مراتع را تصاحب کرد. بسیاری از املاک مازندران و مستغلات استان‌های فارس و اصفهان و خراسان و خوزستان را به مالکیت خویش درآورد. تا آنجا که به عنوان ثروتمندترین پادشاه آسیا شهرت یافت.


رضاخان هر روز در کنار وعده‌های غذایی خود از گران‌بهاترین مشروبات الکلی نیز بهره می‌جست در ضمن اعتیاد به مواد مخدر نیز داشت و هر روز مقدار معینی تریاک می‌کشید.


سرگذشت غمبار کشف حجاب


مأموریت رضاخان از سوی اجانب، زدودن آثار دین از چهره کشور بود و در مرحله اول از لباس سنتی مردم آغاز کرد.


مقام معظم رهبری در این باره چنین می‌فرمایند: «کسی که به نفع فرهنگ غربی و به نفع استعمار به وسیله انگلیس در آن روز بزرگ‌ترین قدم را برداشت رضاخان بود. شما ببینید این کارها در وضع امروز چقدر رسواست که پادشاهی بیاید و یکباره لباس ملی یک کشور را عوض کند! مثلاً شما به هند که تشریف ببرید یا در اقصی نقاط عالم که بگردید، ملت‌ها لباس‌های خودشان را دارند احساس افتخار هم می‌کنند اما اینها آمدند و یکباره گفتند این لباس قدغن است. چرا؟ چون با این لباس نمی‌شود عالم شد. عجب! ما بزرگ‌ترین دانشمندانمان - دانشمندان ایرانی که امروز آثارشان هنوز در اروپا تدریس می‌شود با همین فرهنگ و در همین محیط پرورش یافتند مگر لباس چه تأثیری دارد این چه حرفی است چنین منطق مسخره‌ای را مطرح کردند لباس یک ملت را عوض کردند… این مرد قلدر نادان بی‌سواد آمد و در اختیار دشمن قرار گرفت. ناگهان لباس این کشور را عوض کرد بسیاری از سنت‌ها را عوض کرد، دین را ممنوع کرد.. آن هم با قلدری! او به چهره محبوب غرب یعنی استعمارگران تبدیل شد.»


رضاشاه ابتدا گذاشتن عمامه و دستار را ممنوع ساخت و به جای آن دستور داد همه مردان کلاه پهلوی بر سر بگذارند و متخلفین، مجازات گردند. مدتی بعد در اجرای مأموریت پلید خود، قانون اتحاد البسه و کلاه شاپو فرنگی به جای کلاه پهلوی را مطرح ساخت. این فرهنگ‌سازی خلق‌الساعه که با زور چماق و ضرب سرنیزه همراه بود، مورد قبول ملت واقع نشد و در شهرهای مختلف با مقاومت مواجه شد که منجر به کشته و زخمی شدن عده زیادی گردید. رضاخان برای سرکوبی اعتراض عشایر از هواپیما و زره‌پوش استفاده کرد.
قانون اتحاد البسه را می‌توان پیش‌درآمد و زمینه‌ساز کشف حجاب دانست زیرا غربگرایی و بی‌هویتی مردان، مسیر بی‌حجابی بانوان را هموار می‌کند.


یکی دیگر از اهداف اصلی اتحاد البسه، خلع لباس روحانیت بود. اگرچه در قانون مصوب مجلس، گروه‌هایی- از جمله روحانیت شیعه - از پوشیدن لباس متحدالشکل مستثنی شده بودند، اما عملاً مأموران حکومتی بسیاری از معممین را توقیف و حتی وادار به تراشیدن محاسن می‌نمودند.


ریشه‌های کشف حجاب


گروهی معتقدند زمینه‌های اولیه کشف حجاب و تجددخواهی، در دوران قاجار پیدا شد. هنگامی که ناصرالدین‌شاه به سفرهای اروپایی رفت و لباس‌های زنان آن دیار را پسندید، تصمیم گرفت زنان حرمسرای خود را با لباس‌های اروپایی بیاراید. این تغییر در پوشش به شاهزاده خانم‌ها و زنان اشراف و بعد به سایر زنان نیز سرایت کرد. با انقلاب مشروطه مطالبات مردم در آزادی‌خواهی و تجددطلبی اوج گرفت که یکی از این مطالبات کشف حجاب بود. اما در فاصله مشروطیت تا تغییر سلطنت، زمینه اجرای آن پیدا نشد.


طبق این نظریه، رضاشاه تنها، مجری خواسته‌های جامعه و پیاده‌کننده آرمان ملت بود. لذا هیچ ملامتی متوجه او نیست!


این نگرش بسیار قابل نقض است از جمله اینکه: کنار گذاشتن حجاب چه به عنوان برداشتن روبند و نقاب یا حذف چادر و روسری (در مقطعی مقصود از کشف حجاب، برداشتن نقاب بوده است) هرگز خواسته قاطبه مردم نبوده بلکه پدیده کشف حجاب ابتدا از سوی کسانی مطرح گردید که به سفرهای اروپایی رفته و شیفته فرهنگ برهنگی آنان شده بودند بسیاری از این افراد به عنوان متجدد و غربگرا دست به انتشار نشریه و روزنامه می‌زدند و تبلیغات بی‌حجابی را تحت عنوان دفاع از حقوق زنان به راه می‌انداختند. یکی از این افراد صدیقه دولت‌آبادی بود که به عنوان اولین زن مکشوف در سال ۱۳۰۶ یعنی هشت سال قبل از اعلام رسمی کشف حجاب با کلاه و لباس اروپایی در کوچه و خیابان‌های تهران ظاهر شد. وی مدیر نشریه‌ای به نام «زبان زنان» بود که مرتباً به حجاب و وضعیت زنان آن روز می‌تاخت. گروه اندک غرب‌زده‌ها به علت در دست داشتن رسانه و حمایت بی‌دریغ حکومت از آنان، تبدیل به بلندگوهای تبلیغات علیه حجاب شده بودند.


نکته دیگر اینکه رضاشاه مجری صرف نبود بلکه عامل خشن و بی‌رحمی بود که برای اجرای قانون بی‌حجابی از هیچ جنایتی فروگذار نکرد. اعمال وحشیانه و غیرانسانی او و کارگزارانش در هیچ محکمه‌ای قابل دفاع نیست.


نگاهی به دو واقعه تلخ


۱. قضیه ضرب و جرح آیت‌الله بافقی

در عید ۱۳۰۷ سال‌ها پیش از اعلام کشف حجاب، رضاشاه با عده‌ای از دژخیمان، خود را به قم رساند و با چکمه وارد حرم حضرت معصومه (س) شد. آن گاه با عصای تعلیمی خود، وحشیانه آیت‌الله محمدتقی بافقی، اسوه تقوا و اخلاق را مورد ضرب و جرح قرار داد. این عمل سبعانه به خاطر تذکری بود که آن مرد فقیه جلیل‌القدر به خانواده سلطنتی داده بود که در حرم، حجاب خود را مراعات کنند.


۲. ماجرای مسجد گوهرشاد


علی‌اصغر حکمت وزیر معارف رضاخان می‌نویسد: «شاه به محض رسیدن گزارش بست‌نشینی مردم در حرم امام رضا علیه‌السلام به مأموران نظامی مشهد امر کرد که اگر تا فردا صبح جماعت را متفرق نکنند، به بالاترین مجازات نظامی گرفتار خواهند شد.» و با این فرمان بود که صدها نفر پناهنده به حرم مطهر ثامن‌الحجج قتل‌عام شدند و محمد ولی خان اسدی نایب‌التولیه که می‌خواست با مسالمت قضیه را حل و فصل کند، در دادگاهی نظامی محاکمه و اعدام شد.


سفر به ترکیه


تنها سفر خارجی رضاشاه سفر به ترکیه بود که با تمهیدات محمدعلی فروغی رئیس‌الوزرای وقت در خرداد ۱۳۱۳ صورت پذیرفت. این سفر حدود چهل روز طول کشید و رضاشاه فریفته پیشرفت‌های صنعتی، نظامی، اداری و فرهنگی این کشور شد. رضاشاه از آن همه شاخصه‌های پیشرفت در ترکیه، تحت تأثیر بی‌حجابی زنان قرار گرفت تا اندازه‌ای که بعد از بازگشت به ایران از رئیس‌الوزرا محمود جم خواست قانون کشف حجاب را تدوین کند. هر چند پیش از آن تاریخ هم، قوانین سختی برای منع بانوان محجبه وضع شده بود اما نهایتاً در ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ طی جشن فارغ‌التحصیلی دختران در دانشسرای مقدماتی، این قانون رسمیت یافت.


پیامدهای قانون کشف حجاب


جمله معروفی از رضاشاه نقل شده که وی گفت: «چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است!» در دیدگاه وی و مأموریتی که اربابانش به او محول کرده بودند با حجاب به عنوان یک دشمن برخورد می‌کرد لذا هیچ‌گاه در برابر آن کوتاه نیامد. از جمله پیامدهای قانون منع حجاب می‌توان به این موارد اشاره کرد:


- زنان محجبه حق حضور در خیابان، حمام، گورستان، اتوبوس، سینما، رستوران و اماکن عمومی را ندارند.


- افراد نظامی نبایست با زنان محجبه در خیابان‌ها دیده شوند.


- با راه‌اندازی جشن در سطح شهرها، از اقشار مختلف مردم اعم از کارمندان و کسبه و حتی روحانیون همراه با همسران بی حجابشان دعوت به عمل آید. کسانی که از آوردن زنان مکشوف خود، امتناع کنند باید نامشان به مقامات گزارش شود.


- مغازه‌ها و فروشگاه‌ها از فروش اجناس به زنان محجبه خودداری کنند.


مقاومت متدینین


شاه با فرمان جنون‌آمیز خود عرصه را بر مردم دین‌مدار تنگ کرده و زنان را بر سر یک دوراهی قرار داده بود: یا با حفظ حجاب و عفت، از همه امتیازات و حقوق خود چشم بپوشند و یا با پا نهادن بر دین و ارزش‌های اسلامی به حقوق خود دست پیدا کنند. زنان ایرانی در قبال این قانون خشن و غیرانسانی سه موضع مختلف گرفتند:


۱. عده اندکی از کشف حجاب استقبال کردند و آن را قانونی مترقی قلمداد نمودند و در وصف محسنات آن قلم‌فرسایی‌ها و سخنرانی‌ها کردند از جمله اینکه با این عمل رضاشاه، نیمی از جمعیت ایران که در زندان چادر و چاقچور بود بیرون آمد و دوشادوش مردان به صحنه جامعه بازگشت.


۲. عده دیگری از زنان با جبر و اکراه حجاب را کنار گذاشتند و با همسران خود در مجالس و محافل حضور یافتند این گروه با تهدیدات جدی مأموران روبه‌رو بودند و چون پناهگاهی نداشتند به ناچار تن به کشف حجاب دادند. مثلاً هنگامی که رضاشاه در ۱۷ دی در دانشسرا سخنرانی می‌کرد، زنانی رو به دیوار ایستاده و به جهت کشف حجاب خود به شدت اشک می‌ریختند. برخی از این بانوان پس از بازگشت به منزل بر اثر فشار روانی کشف حجاب سکته کرده و جان باختند.


۳. قاطبه زنان جامعه در طی شش سال بی‌حجابی اجباری یعنی از دی ماه ۱۳۱۴ تا شهریور ۱۳۲۰ که رضاشاه از ایران تبعید گردید، تسلیم بی‌حجابی نشدند و در این مدت طولانی، بیشترین آسیب‌های روحی را تحمل نمودند.


خانواده‌های متمول‌تر در خانه خود حمام ساختند و بعضی نیز از پشت‌بام‌های همسایگان به حمام یا محل مورد نظر دیگر می‌رفتند. اما چنانچه ضرورتی ایجاب می‌کرد که پا به بیرون خانه بگذارند و احیاناً با مأموران برخورد می‌کردند، هیچ گذشتی از سوی مأموران وجود نداشت و چه بسیار زنانی که حامله بودند و زیر مشت و لگد دژخیمان، فرزند خود را سقط می‌کردند و نیز خود بر اثر خونریزی، مظلومانه جان می‌باختند. یا از هول حمله مأموران سکته می‌کردند و زمین‌گیر می‌شدند.


برخی از بانوان برای حفظ گوهر عصمت خود دست به انتحار زدند یا خود را در چاه خانه سر به نیست کردند. گروهی در اثر حمله دژخیمان و کندن چادر به عنف، موی سر و چه بسا موی بافته شده با پوست سرشان کنده می‌شد و در این میان نیز، عده‌ای در طول شش سال منع حجاب، از خانه پا به بیرون نگذاشتند.


رضاشاه با سبک منحصر به فرد خود در کشف حجاب، عملاً نیمی از جامعه را فلج کرد. او که در سخنرانی‌های خود از فعال کردن جامعه زنان سخن می‌گفت عملاً زنان را خانه‌نشین و افسرده ساخت. قبح عمل رضا پهلوی به اندازه‌ای بود که دخترش، اشرف نیز در کتاب خود «چهره‌ها در آینه» به آن اشاره می‌کند: «وقتی دوران سلطنت پدرم خاتمه یافت این حقیقت دردناک بر همه ما آشکار شد که هیچ حکومتی نمی‌تواند با وضع قانون و مصوبه دست به یک انقلاب اجتماعی بزند.»


بریتانیا این بار انتقام سختی به جبران قضیه تنباکو از ملت ما گرفت. اما عمر سلطنت رضاشاه دیری نپایید و در شهریور ۱۳۲۰ همان اربابانی که وی را برسر قدرت آورده بودند خودشان وی را به جزیره موریس و از آنجا به آفریقای جنوبی تبعید کردند. رضاشاه سه سال بعد در تبعیدگاه به دوزخ اعمال خود شتافت تا در پیشگاه عدالت خداوند قهار پاسخگوی جنایات بی‌شمار و خون‌های به‌ناحق ریخته باشد.

ارسال نظرات
پر بیننده ها