کد خبر: ۹۰۹۷۲۷۱
|
۱۵ دی ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۸
 
 

به گزارش سرویس بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت خبرگزاری بسیج،  به نقل از  ساجد، دانشجوی شهید «حسین معمارزاده» در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۹ چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۲۲ فروردین ۱۳۶۲ در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه شرهانی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

متن وصیت‌نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید:

«بسم الله الرحمن الرحیم
اجر جهاد شهادت است.
با سلام به امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینی و با سلام به خانواده‌های شهداء، اسراء، مفقودین و با سلام به امت شهیدپرور، من نمی‌دانم چطور صحبت‌هایم را شروع کنم من واقعاً در مقابل شما خانواده‌های شهدا شرمنده هستم و از این ناراحت هستم که نتوانستم کار مثبتی بکنم.

امیدوارم که مرا بخشیده باشید و مرا آمرزش کنید، خوب بعد از مقدمه از کار‌های خودم و کرده‌های خودم خیلی پشیمانم و ناراحت هستم خدایا یعنی شهادت نصیب من می‌شود، آیا خدایا من می‌توانم در آن بهشتی که وعده آن را به مومنین دادی قدم بگذارم، نمی‌دانم و نمی‌دانم.
بار خدایا مرا ببخش العفو، العفو، تو آمرزنده‌ای و بسیار مهربان من در مقابل گناهانی که از من سرزده است و مرا به فکر وا داشته است که خدا در مقابل خونی که من در راهش می‌دهم مرا می‌بخشد و من در این جا با تجربه‌ای که از کرده خودم کرده‌ام به جوانان و رفقای خودم می‌گویم همیشه این دعا را در مقابل پروردگارشان بکنند.
خدایا به ما توفیق عبادت و بندگی و ترک معصیت و گناه بده، خوب البته من کوچکتر از آنم که پیغام به کسی بدهم، ولی این را می‌دانم هرکس از کار‌های که می‌کند راحت می‌تواند نتیجه کار خویش را برای دیگران تشریح کند، اما خانواده عزیز و گرامیم،‌ای پدر و مادر مهربانم، سلام مرا بپذیرید، چون که می‌گویند آق والدین خیلی بد است و اگر شما مرا حلال نکنید من نمی‌توانم آینده‌ای داشته باشم.

و دیگر‌ ای پدر و مادر مهربانم شما برای من خیلی زحمت کشیدید و من که همیشه در حال مریضی بودم و خیلی سختی‌ها از طرفم کشیدید و من عوض اینکه به عنوان یک فرد فعال در میان شما باشم، نبودم و همیشه باعث زحمت پدر و مخصوصاً مادر عزیزم و گذشته از آن برادر بزرگم محسن بودم، محسن جان خیلی ممنونم از زحمات تو که برای من کشیدی دیگر خدمت برادرانم می‌گویم که مرا حلال کنید و مخصوصاً داود جان تو، چون سن کمی داری و تجربه از زندگی نداری من فقط خوبی تو را می‌خواستم.
امیدوارم که همیشه در زندگی موفق باشی و اما محمد جان (برادر این شهید که از عملیات بیت المقدس در اسارت مزدوران بعثی بسر می‌برد) من مشتاق دیدارت بودم، ولی افسوس که تو را ندیدم.
ان‌شاءالله دیدار ما در قیامت. خوب دیگر پیغام خانوادگی ندارم فقط یک پیام برای رفقایم دارم و آن این است که در مرگ من سوگواری درست نیست و فقط شما گوش به فرمان امام عزیزمان باشید این پیر جماران و این بزرگ مرد تاریخ که می‌گوید هرگاه پرچمی از دست سرداری بیفتد سردار دیگری آن را بردارد و به میدان برود.

خوب برادران و خواهران عزیز در آخر وصیت‌نامه‌ام امیدوارم که به هرکسی بدی کرده‌ام مرا ببخشید و هر کسی هم که به من بدی کرده است من او را می‌بخشم، البته من چه عرض کنم امیدوارم که خدا او را بخشید.
وسلام علیکم و رحمة الله و برکاته، بنده حقیر و مخلص همگیتان احمد.
پادگان دوکوهه»

ارسال نظرات