خبرهای داغ:
رمان جدید سیامک گلشیری با نام «تصویر دختری در آخرین لحظه» توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.
کد خبر: ۹۰۸۹۵۶۱
|
۲۲ دی ۱۳۹۷ - ۰۸:۰۰

به گزارش خبرگزاری بسیج، رمان «تصویر دختری در آخرین لحظه» نوشته سیامک گلشیری به تازگی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب صد و سی‌امین عنوان از مجموعه «کتاب‌های قفسه آبی» است که این ناشر چاپ می‌کند.

سیامک گلشیری کتاب‌ها و جوایز زیادی در کارنامه دارد. این نویسنده هم در حوزه داستان‌کوتاه و هم رمان تجربیات زیادی داشته و علاوه بر بازنویسی متون ادبی کهن، برای گروه‌های سنی مختلف از جمله نوجوانان و بزرگسالان نوشته است.

این مولف در زمینه ترجمه نیز تجربیاتی در کارنامه دارد و ژانر وحشت هم یکی از ژانرهایی است که در آن‌ قلم زده است. رمان جدید او «تصویر دختری در آخرین لحظه» یک داستان جنایی و روان‌شناسانه است. بستر زمانی این رمان، یک شب و درباره نویسنده‌ای است که به‌طور ناخواسته درگیر ماجرای یافتن دختری گمشده می‌شود.

جستجو برای پیدا کردن دختر گمشده، شخصیت نویسنده درون داستان را از جهان داستان‌ها و نویسندگی‌اش بیرون آورده و او را با واقعیتی وحشتناک روبرو می‌کند. عشق و جنون، دوست داشتن و نفرت، وحشت و درون انسان از جمله مفاهیم کلیدی درون این داستان هستند.

رمان «تصویر دختری در آخرین لحظه» ۱۵ فصل دارد. در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

کاتالوگ‌ها را برگرداندم سرجای‌شان و بلند شدم. به قفسه‌ها نگاه کردم. بعید می‌دانستم آن‌جا، لابه‌لای آن‌همه کتاب چیزی پیدا کنم. با این حال تلفن همراهم را برداشتم و رفتم سراغ‌شان. آن‌قدر دقیق کنار هم چیده شده بودند که فکر می‌کردی مدت‌هاست کسی از لای آن‌ها کتابی بیرون نکشیده. قفسه‌های بالا پر از کتاب‌های درسی و تخصصی درباره برق و مخابرات  و چیزهای دیگری بود که من از آن‌ها سر در نمی‌آوردم. قفسه‌های پایین بیشتر کتاب‌های داستانی و تاریخی بود. با خودم گفتم اگر فرصتش را هم داشتم، باز کتابی بین آن‌ها نبود که توجهم را جلب کند. اما وقتی به دیوار انتهای اتاق نزدیک شدم،‌ چیزی روی یکی از قفسه‌های بالا نظرم را جلب کرد. چیزی شبیه کتابی با جلد چرمی سیاه که روی کتاب‌ها خوابانده بودند. خواستم برش دارم که یک‌آن از دستم رها شد. توی هوا گرفتمش. تبلت بود. بی‌درنگ از جلد بیرونش آوردم. وقتی روشنش کردم، پشت آن‌همه آیکونی که روی صفحه اصلی، کنار هم چیده شده بود، عکس زن و مردی را دیدم که نشسته بودند کنار رودخانه‌ای، پشت به دوربین. قسمتی از نیم‌رخ مرد پیدا بود که داشت به زن نگاه می‌کرد. زن سرش بالا بود. به نظرم رسید خیره شده به کوه بلندی که آن‌سوی رودخانه، در دوردست به چشم می‌خورد. سرم را بردم جلو و به مرد نگاه کردم. هرچند چیزی از چهره‌اش پیدا نبود، اما حدس زدم محو تماشای زن است. نمی‌دانم چرا فکر کردم خود نوید است. شاید هم واقعا همین‌طور بود. به هر حال من تا آن لحظه عکسی از او ندیده بودم.

این کتاب با ۱۴۹ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر شده است.

ارسال نظرات
پر بیننده ها