به گزارش خبرگزاری بسیج زنجان-حمید رضا خاکسار: هر انسانی همانگونه زندگی میکند که فکر میکند، اگر به گونه دیگری فکر میکرد، حتما به گونه دیگری هم زندگی میکرد. وضعیت اجتماعی ما هم همانگونه است که نخبگان ما میاندیشند و تغییر در اندیشه نخبگان، اثر قطعی برتغییر شیوه زندگی ما دارد. اما نخبگان ما چگونه میاندیشند؟
پارادایم الگو و مدل اندیشیدن و تصمیم گیری انسانهاست. پارادایم اصول و قوانینی است که چارچوب فکری را تعیین میکند. پارادایم پدیدهای است که حکم میکند نخبگان و مردم چگونه بیاندیشند. پارادایم تعیین میکند که چگونه نظریه پردازی، حل مسئله و حتی قضاوت کنیم.
پارادایمها همیشه همراه ما هستند. پارادایمها شامل الگوها، تئوریها، موضوعات، روشها و ابزارها میشوند. مردم و نخبگان برای حل مسائل اساسی خود گونههای مختلف پارادایمهای علمی، مذهبی، اسطورهای و اجتماعی را میسازند. پارادایمها به مرور زمان، با آموزش و تجربه شکل گرفته و تحت تاثیر عواملی مثل موفقیت، شکست، پاداش، مجازات، ترس، امید و تکرار در ضمیر ناخودآگاه جای گذاری میشوند.ما انسانها پارادایمها را برای حل مشکلات اساسی خودمان میسازیم، اما به تدریج پارادایمها ما را به کنترل خود در میآورند.
قضاوتها، تصمیمات و تئوریهای ما در چنبره پارادایمهای ما اسیر میشوند و نمیگذارند که از چارچوبه و محدوده آنها خارج شویم، اما وقتی پارادایمهای موجود قادر به حل مسائل جاری ما نباشند تغییر پارادایم یا "پارادایم شیفت" ضرورت پیدا میکند. پارادایم شیفت برای جایگزین کردن باورهای گذشته با باورهای جدید است. تغییر پارادایم زمانی روی میدهد که مفروضات پایهای ما تغییر کند. پیشتازان تحولات جامعه کسانی هستند که با مشاهده اولین نشانههای ناکارآمدی پارادایمها، خود را برای تغییر پارادایم آماده میکنند. کسانی که بر پارادایمهای ناکارآمد اصرار میورزند موفق به حل مسائل آینده نخواهند بود و در چالشهای پیش رو دوام نخواهند آورد.
از سوی دیگر، مخالفت با پارادایمی که هنوز برای جامعه کارآمد و امید بخش است، کاری بیهوده است. پارادایم شیفت برای حل واقعی مسائل همان جامعه است. پارادایم جدید باید به وضوح بتواند مسائل حل نشده جامعه خود را حل کند.
کلیسای قبل از رنسانس نتوانست با اصول و قوانین علمی جدید سازگاری کند لذا از تحولات اجتماعی عقب مانده و به کنار رفت. سرنوشت همه امپراتوریها نیز اینچنین بوده است. وقتی یک امپراتوری یا تمدن بدون ارائه راه حل برای مسائل جامعه به اصول و قوانین قبلی خود تعصب میورزد باید منتظر تغییرات سخت باشد، این همان اتفاقیست که برای کمونیسم افتاد و همان اتفاقیست که برای لیبرالیسم قابل پیش بینی است. لیبرالیسم جهانی نتوانسته برای اخلاق، خانواده، صلح جهانی و عدالت اجتماعی راه حلی ارائه کند و با تغییر در پارادایمهای امپریالیستی نیز به شدت مخالفت میورزد. سرمایه داران غرب صدای تغییر را نمیشنوند و بر منافع خود پافشاری میکنند پس باید منتظر تغییرات سخت باشند.
لیبرالهای ایران نیز روزهای سختی را میگذرانند. به عنوان نمونه:
- در سال ۸۸ برای رسیدن به قدرت، انتخابات که بدیهیترین اصل دمکراسی است ذبح شد.
- در پنج سال گذشته ناکارآمدترین دولت ارائه و به انتقادها بی مهری شد.
- مذاکرات هستهای منجر به فریب خوردن از لیبرالیسم جهانی شد!
- نقدینگی مدیریت نشده، به بزرگترین بحران اقتصادی کشور تبدیل شد.
- برای تحریمها که بزرگترین چالش ملی ماست تدبیری نشد و لذا اقتصاد مقاومتی معطل و غافلگیری حادث شد.
- اشرافیت، رانت خواری و فساد به امری عادی تبدیل و موجب یاس عمومی و کاهش سرمایه اجتماعی شد.
- نفوذ افکار و اشخاص بیگانه منافع ملی را آسیب پذیر کرد.
لیبرالهای ایران دچار مسئلههای حل نشده بسیاری از این دست هستند که پارادایمهای جاری آنان برای این مسائل راه حلی ندارد و یک پارادایم شیف را ضروری میکند.
تغییر پارادایم را از کجا شروع کنیم؟
مسائل حل نشده خود و جامعه هدف مان را باید شناسایی کنیم.
عناصر تشکیل دهنده پارادایم و چگونگی ورود آنها در ضمیر ناخودآگاه فردی و جمعی را کشف کنیم.
باید شجاع باشیم و بر روی بر روی عناصر تشکیل دهنده پارادایم های خود علامت سوال بگذاریم.
باید بتوانیم عناصر ناکارآمد و مزاحمی را که مانع حل مسائل مان میشوند شناسایی و فهرست کنیم.
تغییرات مورد نیاز در پارادایم را پیش بینی کنیم. کدام عناصر پارادایم باید مورد بازنگری قرار گیرند به چه میزان و چگونه؟
مخاطب پارادایم شیفت را تعیین کنیم. توجه کنیم که پارادایم شیفت باید از نخبگان شروع شود.
همیشه در مقابل تغییر، مقاومتهایی شکل میگیرد. برای خنثی ساختن مقاومتها باید طرح داشته باشیم.
با ملاحظات فوق باید طرح اجرایی تغییر پارادایم را تهیه کنیم.