خبرهای داغ:
امروزه در بین اطرافیانمان بسیار دیده و شنیده‌ایم که برایشان بیان احساسات درونی و قلبی دشوار است و افراد فقط به گفتن جمله حالم بد است بسنده می‌کنند و نمی‌توانند بطور واضح نوع خاصی از حالت را نام ببرند نه اینکه نخواهند بلکه دقیقا نام آن حالت را نمی‌دانند. روانشناسان از این پدیده به‌نام بی‌سوادی عاطفی یاد می‌کنند. خبرگزاری علم و فناوری در گزارش زیر به ابعاد مختلف این ویژگی اخلاقی پرداخته است.
کد خبر: ۹۰۶۱۵۳۰
|
۰۳ مهر ۱۳۹۷ - ۱۶:۳۶
بی‌سوادی عاطفی آفت ارتباط موثر/ افراد برای بیان احساس خود به قلبشان رجوع کنند 
 

استادیار رشته مشاوره دانشگاه در گفتگو با سرویس خبری بسیج علمی  در خراسان شمالی درباره سواد عاطفی اظهار می‌کند: «سواد عاطفی یعنی آنکه بتوانید حالات، عواطف و احساسات درونی خود را تشخیص دهید و واقعیت آنها را درک کنید. بعضی افراد وقتي دچار بي‌حوصلگي، غمگيني، ناراحتي و....مي‌شوند نمي‌توانند توضيح دهند فقط مي‌گويند "حالم بده" يا"اعصابم خرُده. اما اينكه اين حال گرفته ناشي از خستگي، احساس خجالت، طرد شدن از جمع دوستان، حسادت، حس تنفر، احساس گناه، شرمندگي و يا حقارت است برايش مشخص و روشن نيست. اين اصطلاح را در روانشناسي كوري عاطفي مي‌نامند كه بين احساسات منفي خود نمي‌توانند تفكيكي قائل شوند يا به‌خوبي ببينند.»

 

 

دکتر معصومه یاسایی ادامه می‌دهد: «گاهی، افراد به دلیل بستر خانوادگی، بی‌اختیار ممکن است سواد عاطفی نداشته باشند؛ یعنی خیلی ندیده باشند و یاد نگرفته باشند. بعضی از انسان‌ها در ابراز عواطف خود ضعیف هستند. برخی در فهم احساسات عاشقانه‌ای که درونشان دارند، دچار کج‌فهمی می‌شوند و برخی نمی‌توانند احساساتشان را درست تحلیل کنند. اینجاست که مفهوم بلوغ عاطفی مطرح می‌شود. فرد باید بوسیله دیده‌ها و شنیده‌هایش سواد عاطفی کسب کند و از راه این آگاهی، احساسات خود را بشناسد و بر آن مسلط باشد. در یک کلام به بلوغ عاطفی برسد. وقتی فردی احساساتش را بشناسد و در تعامل با دیگران بیان کند و به کار ببرد، می‌گوییم این فرد به بلوغ عاطفی رسیده است. چنین فردی می‌تواند به شکل صحیحی احساساتش را ابراز کند. همچنین احساسات دیگران را نیز به همان خوبی شناسایی و درک می‌کند. ابراز عواطف و داشتن سواد عاطفی بخشی از هوش هیجانی انسان‌هاست. انسان‌هایی که هوش هیجانی بالایی دارند، در برقراری رابطه عاطفی بسیار قوی‌تر هستند.»


وی با بیان اینکه رشد عاطفی فرآیندی است که از تولد کودک آغاز می‌شود می‌افزاید: «والدین نقش مهمی در این میان ایفا می‌کنند. اولین پیونددهنده کودک با محیط بیرون مادر است. از این‌رو نحوه تعامل کودک با مادر، تعیین کننده نحوه تعامل او با جهان خارج است. دلبستگی یا پیوند بین مادر و کودک، اولین نیاز کودک برای برقراری ارتباط با دنیای بیرون است و هر قدر این دلبستگی ایمن‌تر باشد، جهان برای او ایمن‌تر خواهد بود. چنانچه این احساس در دوران رشد و تکامل رو به بهبود نباشد، فرد با همین احساس وارد رابطه زناشویی می‌شود و دلبستگی ناایمن خواهد داشت. این سبک دلبستگی ارتباط مستقیمی با تلاش کودک برای کسب استقلال دارد. کودک از ۲ یا ۳ سالگی مفهوم «من»، «اسباب بازی من»،«مادر من» و... را درک می‌کند و به دنبال کسب هویت خود است. او با تکیه بر دلبستگی ایمن که به مادر پیدا کرده، به دنبال دست یافتن به استقلال است.»


این مدرس دانشگاه در ادامه بیان می‌کند: «به طورکلی انتظار ما این است که در سن نوجوانی، بلوغ هیجانی فرد کامل شود ولی در بسیاری از موارد یک فرد ۳۰ ساله پس از مراجعه به مشاور ازدواج درمی‌یابد که هنوز به بلوغ عاطفی نرسیده و هنوز وارد یک رابطه نشده، نگران از دست دادن آن است.در واقع فرد به علت این که دلبستگی ایمن کسب نکرده و در دوران رشد و تکامل هم به بلوغ عاطفی نرسیده است، همین احساس ناایمنی را وارد رابطه با همسرش می‌کند. این افراد نمی توانند در عین دوست داشتن از کسی فاصله بگیرند. همسری که دایم از تنها شدن و طرد شدن می‌ترسد و با وجود داشتن زندگی مشترک رضایت بخش، وابستگی بیمارگونه به همسرش دارد و آن را دوست داشتن نام می‌گذارد. این رفتار در درازمدت همسران را از هم خسته می‌کند و کارشان به جدایی می‌کشد.»

 

افراد برای بیان احساس خود به قلبشان رجوع کنند

استادیار گروه مردم شناسی دانشگاه در گفتگو با خبرگزاری علم و فناوری درباره سواد عاطفی اظهار می‌کند: « باید به این موضوع توجه شود که آدم‌ها نیاز دارند بشنوند که شما دوستشان دارید، چرا امروز ناراحت هستید، چرا جواب تلفن‌ها را نمی‌دهید و ... و در این شرایط است که بسیاری از مشکلات به آسانی حل می‌شوند. عواطف و احساسات معمولا در تمامی انسان‌ها وجود دارد و افراد این احساسات را در زمان‌های مختلف بروز می‌دهند همچون عشق والدین به فرزند که در هنگام تولد وجود دارد.»


علی اکبر محمودزاده در ادامه اضافه می‌کند: « انسان‌هایی که از عواطف و احساسات خود شناخت کافی دارند، می‌دانند چه زمانی خوب و پرانرژی یا در چه مواردی ناراحت و خسته هستند اما افرادی که دچار بی‌سوادی عاطفی باشند وقتی دچار بی‌حوصلگی، غمگینی و ناراحتی می‌شوند، نمی‌توانند توضیح دهند فقط عنوان می‌کنند امروز سرحال نیستند. این مسأله تبعات روحی و روانی بسیاری در جامعه دارد و چه بسا در مواردی سبب طلاق عاطفی بین زوجین و منزوی و تنها شدن افراد از سطح جامعه می‌شود و در مواردی سبب روی آوردن فرد به فضاهای مجازی مخرب و آسیب‌زا شود.»


وی در بیان علل بوجود آمدن بی‌سوادی عاطفی می‌گوید: «از جمله مواردی که باعث می‌شود فرد دچار بی‌سوادی عاطفی شود این بوده که در خانواده‌ای بزرگ می‌شوند که والدین دارای سبک فرزندپروری استبدادی هستند، در این خانواده‌ها ارتباط والدین و فرزندان خشک و سخت‌گیرانه است چرا که تمامی تصمیم‌ها بر عهده والدین بوده و از فرزند خود در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت نمی‌گیرند و قوانین سخت‌گیرانه‌ای بین آنها حاکم است.»
محمودزاده در بیان راهکارهای رفع بی‌سوادی عاطفی می‌افزاید: «اولین گام برای پیشگیری از بی‌سوادی عاطفی این بوده که والدین آموزش‌های لازم را به فرزند خود از دوران کودکی بیاموزند و به عبارتی به فرزندان خود یاد بدهند که عواطف و احساسات خود را حتی با یک لبخند ساده و تشکر کردن نشان دهند.»


وی ادامه می‌دهد: «نوجوانان حتی با دیدن ارتباط صمیمانه بین پدر و مادر از طریق یادگیری مشاهده‌ای، چگونگی ارتباط موثر با اطرافیان و به ویژه همسر خود در آینده را فرا می‌گیرند بنابراین ضرورت دارد که افراد یاد بگیرند و حتی از اطرافیان خود بپرسند که دلیل دوست داشتنی بودن، ناراحتی یا طرد شدن آنها چیست و تمرین کنند تا احساساتشان را نشان دهند و برای بیان احساسات خود به قلبشان رجوع کنند.»

ارسال نظرات