به گزارش سرویس خبری بسیج علمی از یزد؛ محمد هادی هنرور در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته مهندسی مکانیک در دانشگاه صنعتی شریف به تحصیل پرداخت و سپس برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا به ژاپن رفت و در دانشگاه صنعتی توکیو موفق به اخذ درجه دکترا شد. وی مدت شش سال در ژاپن زندگی کرد و بعد از پایان تحصیل در آنجا مشغول به کار شد و با اینکه به قول خودش در شرایط فعلی "نجومی بگیر" محسوب میشد با این وجود علاقه به پیشرفت کشور او را به ایران باز گرداند.
وی از بهمن ۹۳ در دانشگاه یزد شروع به کار کرد و هم اکنون با مرتبه استادیاری عضو هیات علمی این دانشگاه است. آنچه وی را از بقیه اساتید دانشگاهی که می شناسیم متمایز می کند روحیه اش برای کارآفرینی و سوق دادن دانشجویان به این سو آن هم بدون هیچ گونه چشم داشتی است. آنچه در ادامه می خوانید حاصل گفت و گو با وی در یک بعد از ظهر گرم تابستانی، زمانی که علی القاعده او و تیم دانشجویانش می بایست در تعطیلات به سر ببرند، در دانشگاه یزد است:
آقای دکتر هنرور! چه شد که به یزد آمدید؟
نمی خواستم عمرم را در کشور دیگری صرف کنم. تهران را هم خوب میشناسم و نمیخواستم آنجا زندگی کنم و تقریبا برای دانشگاههای تهران اقدام نکردم. بین شهر هایی که با آنها برخورد و حضور داشتم یزد را برای زندگی انتخاب کردم. البته همسرم هم اهل یزد هستند اما انتخابمان ربطی به این واقعیت ندارد. خودمان انتخاب کردیم، بیشتر به خاطر شرایط اجتماعی یزد، و آن را نسبت به جاهای دیگر برای زندگی بهتر می بینیم.
از نظر فردی مثل شما که اغلب انرژی خود را صرف کار آفرینی میکند، چرا دانشگاه ما تا این حد از صنعت فاصله دارد؟
در ابتدا عرض کنم که یک عبارت "به نظر من" در ابتدای همه جملات وجود دارد که برای اختصار تکرارش نمیکنم. و عرض کنم که احتمال دارد چیزی که از آن به عنوان دانشگاه یاد میکنم محدود به حوزه فنی و مهندسی باشد، چون از وضعیت بقیه حوزه ها اطلاع عینی ندارم.
و اما بعد. سوال شما یک پیشقضاوتی در مورد دانشگاه و صنعت دارد. صنعت دارد کار میکند و دانشگاه از آن فاصله دارد. خیر، در واقع هر دو از هم فاصله دارند و هر دو باید تغییر کنند. در مورد دانشگاه، حقیقت این است که دانشگاه در کشور ما طراحی نشده، بلکه یک مفهوم وارداتی است که از کشورهای غربی الگو برداری شده و این الگو متناسب با شرایط جامعه ما بروز نشده است. دانشگاه های غربی چند نسل است که تغییر کرده و آن چیزی که ما الان در غرب داریم با دانشگاه های ما متفاوت است. ما نه آن شیوه را دنبال کردیم و نه خودمان طراحی کردیم. مشخص نیست که دانشگاه را برای چه می خواهیم. باید دانشگاه را متناسب با کارکردهایی که در جامعه از آن انتظار داشتیم طراحی می کردیم اما به جای آن آمدیم طرح کلی دانشگاه را کپی کردیم و فقط فارغ التحصیل تولید میکنیم. رویه کلی را عرض میکنم نه دقیقا همه موجودیت دانشگاه، که شامل استثنائات است. حقیقت این است که دانشگاه ها مأموریت مشخصی در جامعه ما ندارند. حتی با کمی اغراق میتوانم بگویم رابطه دانشگاه و جامعه در "تدریس" تعریف شده. چند نشانه برای این ادعا ارائه میدهم. ببینید، اگر در دانشگاه کلاس نداشته باشیم ولی آزمایشگاه داشته باشیم، یا کلاس داشته باشیم ولی آزمایشگاه و کارگاه نداشته باشیم، کدامیک دانشگاهتر دانسته میشود؟ سادهتر حتی. اگر دانشجو شب برود خانه و حاصل روز را نتواند با جزوههایی که یادداشت کرده نشان دهد، هر کار دیگر که کرده باشد دانشجو [ی نرمال] دانسته نمیشود. اگر دانشگاه هیچ نداشته باشد جز چند کلاس و چند استاد که واحدها را بطور منظم با پاورپوینت یا روی وایت برد تدریس کنند و امتحان بگیرند و نمره بدهند و بعد از هشت ترم مدرک کارشناسی مهندسی مکانیک هم بدهند دست دانشجو، چیزی از دانشگاه بودن دانشگاه از نظر جامعه کم میشود؟ جامعه این دانشگاه را میپذیرد، دانشجو خوشحال است که مدرکش را گرفته، عنوان مهندس هم گرفته، من هم خوشحالم که حقوق و حق التدریسم را گرفتهام، کاری هم به بیرون ندارم. ولی در این فرآیند مهندس که تربیت نشده. در حالی که در جاهای دیگر به دانشگاه به عنوان یک مجموعه صرفاً آموزشی نگاه نمیکنند. در جوامع نیازهائی وجود دارد و دانشگاه ها برای پاسخ به بخشی از این نیازها به وجود آمده اند و به طور عمده هزینه آن نیز از طریق مشتریان نیاز تامین میشود. به این ترتیب کاری که در دانشگاه انجام میشود بیرون طالب دارد و مورد استفاده قرار میگیرد.
به طور عمده چون دانشجویان ما اغلب به لحاظ تئوری سطح نسبتاً بالا دارند می توانند پژوهشگر شوند و مراکز پژوهشی محدودی که وجود دارد این بچهها را جذب میکنند، یا باید بروند بیرون کشور. اما دانشجویانی که در شرکت های صنعتی استخدام می شوند در بسیاری از موارد یا از درس های خود فاصله می گیرند یا در یک بخش تحقیق و توسعه فعالیت می کنند و معمولاً هم خروجی کار آنها وارد چرخه عملکرد و محصول شرکت نمی شود. این افراد وقتی با دانشجویان جوانتر تبادل تجربه می کنند ابراز می کنند درسی که در دانشگاه میخوانند به درد صنعت نمیخورد و صنعت دنیای دیگری است. فرد در صنعت باید دست به آچار باشد یا قطعاتی که نیست طراحی بکند یا راهکار بدهد که مثلاً قطعه ای را با هزینه کم بازسازی کنند که البته این مهارتها را در برنامه رسمی آموزشی به کسی یاد نمیدهیم. در این فضا معتقد هستم که تغییر باید از دانشگاه شروع شود تا شاهد آثار مثبت آن در صنعت هم باشیم. اما الان وضعیت هردوی ما وضعیت نادرستی است.
دانشگاه البته مأموریت پژوهشی هم دارد، که آن را هم میتوانیم بدون هیچ منفعتی برای جامعه انجام دهیم، امتیاز پژوهشی بگیریم و در سلسله مراتب دانشگاهی ارتقا پیدا کنیم. قطعا بخشی، کم یا زیاد، از پژوهشهای دانشگاهی اینطور هستند.
یعنی اگر ما دانشجویان خوبی با قابلیتهای کاربردی تربیت کنیم صنعت به دنبال آنها خواهد آمد؟
خیر! فکر نمیکنم. حتی در این صورت هم صنعت فعلی اقبالی به دانشگاه نخواهد داشت چون هم در دانشگاه و هم در صنعت ما در یک پیله ای که به دور خود تنیده ایم، در یک چرخه حیات پایدار زندگی می کنیم.
صنعت هم چنین حالتی دارد. به خاطر اینکه صنعت ما نیز صنعت درست و اصولی نیست. صنعتی که فرآیند طبیعی رشد را طی کرده باشد. افرادی که از کارهای کوچک شروع کرده باشند، با خلاقیت و استفاده از دانش، و به موفقیت در همان مقیاس رسیده باشند، و البته نابلدها غربال شده باشند، و کار خود را توسعه داده باشند، و به مرور به شرکت بزرگ تبدیل شده باشند. الان عمدتاً شرکت های خصوصی توسط افراد تاجر پیشه و نه آدم های صنعتی-دانشگاهی ایجاد و ریل گذاری میشود. نتیجه این است که تکنولوژی یا خدماتی هم اگر نیاز است از خارج خریداری میشود و نیازی به دانشگاه احساس نمیشود.
خب پس راه حل چیست؟
شبیه ماجرائی که در حوالی جنگ جهانی و کمی بعد در اروپا و آمریکا اتفاق افتاد. انبوهی از گروه های کوچک، دانش محور، با اتکا به خلاقیت خود شرکتهایی ایجاد میکنند و بر اساس توانایی هایی که کسب میکنند فعالیت اقتصادی میکنند. بخشی شکست میخوردند و فرصت ورود به بازار را پیدا نمی کنند، اینها کنار میروند یا با تحلیل جدید دوباره شروع میکنند. ولی برخی در ورود به بازار موفق میشوند، محصولات خوبی تولید میکنند و رشد پیدا میکنند و تبدیل به شرکت های بزرگ میشوند. این شرکت هایی که در یک فرآیند طبیعی رشد کرده بودند و تعدادی حتی غول پیکر شدند، ساختار صنعت و رابطه با دانشگاه را شکل دادند. این دانشگاه ما که نیازی به جایی بیرون از خودش احساس نمیکند چرا باید با صنعت ارتباط داشته باشد؟ در واقع خیلی از حرفهایی که میزنیم فانتزی هستند. می گوئیم باید برویم به سراغ صنعت، و ارتباط دانشگاه و صنعت ایجاد کنیم، ولی دلیل خاصی برای آن نداریم و بیشتر به عنوان یک پرستیژ به آن نگاه می کنیم. از آن طرف صنعت هم که از دانشگاه استفاده می کند در بسیاری موارد به دنبال همین پرستیژ است.
به نظر شما اکنون شرایط توسعه شرکت های دانشگاهی فراهم است؟
با اینکه چه در داخل و چه در خارج از دانشگاه در شرایط فعلی کشور فضای غالب یک احساس یاس و ناامیدی است، بنده بسیار خوشبین هستم. شرایط رشد صنعتی اکنون نسبت به پانزده سال قبل که ما دانشجو بودیم خیلی بهتر است. مثلا اکنون معاونت علمی رئیس جمهور را داریم که فعالیتهای دانش بنیان و علمی خارج از دانشگاه را با رویکرد صنعت و بازار جهت میدهد. پارک های علم و فناوری را داریم که در حمایت از حرکتهای نو پا بسیار اثرگذار هستند. مراکز رشد را داریم. تعدادی رو به فزونی شتاب دهندهها را داریم که روی ایدهها و تیمها سرمایهگذاری خطرپذیر میکنند. اکنون دانشجویان ما، حداقل در یزد، اگر ایده و تیم داشته باشند و ایده خیلی پرتی نباشد و یک عضو هیئت علمی و استاد آن را تایید بکند میتوانند به پارک مراجعه کنند و بین 4 تا 6 میلیون تومان کمک بلاعوض بگیرند و از این طریق ایده هایشان را پیاده و تجربه کنند و رشد مهندسی پیدا کنند. اما در زمان ما اینطور نبود. خیلی به سختی می توانستیم یک ایده را پیاده کنیم. الان دانشجویان ما فرصت سعی و خطا و تجربه دارند و بعد از ایدهپردازی و تشکیل تیم و با حمایت اساتید، به اینکه دو سه سال بعد شرکتی داشته باشند و محصولاتشان را در بازار به فروش برسانند، نزدیک هستند.
در مجموع به نظر من راه موفقیت، حرکت دانشگاهها به سمت روحیه کارآفرینی و تربیت مهندسان توانا و خلاق است. یعنی باید همه مجموعه مدیریت دانشگاه و اعضای هیئت علمی و کارمندان و دانشجویان به دنبال تبدیل عمده دانشجویان به کارآفرین باشند. باید لوازم این حرکت را فراهم کنیم. باید به دانشجویان بها بدهیم. دانشجویی که حاضر است وقت بگذارد و از تفریحات و زندگی عادی خودش بگذرد و در دانشگاه کار بکند باید خیلی به او احترام گذاشت. این دانشجو باید عکس العمل مثبتی از ما دریافت کند.
امکانات این توسعه فراهم است؟
در بسیاری از حوزه ها ما نیاز به ابزار بسیار گران قیمت نداریم و عمده چیزهایی که میخواهیم تا پروژههای خیلی قوی انجام دهیم را داریم و یا میتوانیم با بودجههای بسیار اندک به آن دست پیدا کنیم. همیشه دغدغه تأمین تحهیزات و تأمین مالی پروژهها را داریم، ولی من این را به عنوان یک معضل لااقل در بسیاری از حوزههای مهندسی قبول ندارم.
آن چیزی که معضل است رویکرد ما است. ما به عنوان جامعه دانشگاهی باید روحیه مان را عوض کنیم. باید به جای پشت میز نشینی، شبیهسازی و پژوهش دربهترین حالت به قصد توسعه مرزهای دانش، عمدتا به سمت فعالیتهایی جهت بگیریم که خروجی عینی در جامعه دارد. هم در پژوهشها و هم در تربیت دانشجو. این آیین نامه هایی که عملکرد من هیأت علمی را کنترل می کند به فعالیت من جهت نادرست می دهد. آیین نامه ها به طور عمده از ما مقاله بین المللی می خواهد که شاید خیلی برای داخل قابل استفاده نباشد، یا استفاده کنندهاش نباشد، ولی تولید مقاله خیلی بیشتر از یک طرح پژوهشی یا ثبت اختراع، یا تلاش بیشتر برای تربیت دانشجویان توانا برای من به عنوان یک هیأت علمی آورده دارد. این جهت دهی است که سیستم دارد و باید تغییر کند.
اما ظاهرا شما منتظر این تغییر نماندید.
بدون تغییر این آئین نامه ها هم من و همکارانم می توانیم تصمیم بگیریم که عملکرد خودمان را آنگونه که فکر می کنیم درست است تنظیم کنیم. البته از دست رفتن مقداری از منافع شخصی خودمان را هم باید بپذیرم. مثلاً اگر پشت میز بنشینیم و به جز کلاس فقط پژوهش برای تولید مقاله کنیم خیلی راحت میتوانیم در طول 4 سال ارتقا پیدا کنیم و بعد از 4 سال دیگر به رتبه استادی برسیم و در جامعه و در همین دانشگاه احترام و اعتبارمان بالاتر خواهد رفت. اما باید از اینها بگذریم تا زمانی که هم کارآفرینی و هم سیاست های دانشگاهی در یک مسیر و جهت قرار بگیرد.
لطفا در مورد کاری که در راستای کارآفرینی در دانشگاه یزد انجام میدهید، توضیح دهید.
بعد از مقدمات و راه اندازی، حدود یک سال و نیم است که با حدود 28 نفر از دانشجویان در آزمایشگاه بیومکانیک که فضای آن را دانشکده مهندسی مکانیک در اختیار ما قرار داده کار می کنم. در میان این گروه، از دانشجویان سال دوم لیسانس تا دانشجویان ارشد و چند دانشجوی دکترا و دو نفر بعد از دکترا حضور دارند. دانشجویانی که تازه وارد آزمایشگاه می شوند اول چند مسئله و چند پروژه کوچک که به آن پروژه تمرین و تجربه می گوئیم برای کسب مهارت، هم شبیه سازی و هم اجرا، انجام می دهند تا به مهارت هایی که در زمینه های بیومکانیک حرکتی و پیش نیازهای پایه در دینامیک و رباتیک لازم دارند دست یابند. بعد از آن هم وارد پروژهها می شوند. الان ۱۴ پروژه داریم در زمینه های مختلف زیرمجموعه رباتیک و مکاترونیک و بیومکانیک حرکتی و تعامل دستگاه و انسان، که تقریباً تمام پروژه ها، پروژه های محصول محور و با نگاه به بازار است. این روزها 3 یا 4 پروژه به آستانه ورود پایلوت به بازار نزدیک هستند.
استقبال دانشجویان چطور بود؟
بچه هایی که با هم کار می کنیم بدون اینکه الزام تعهد آوری داشته باشند قرار داریم در همه سال، از جمله ایام تابستان، در همه روزهای کاری هفته از صبح تا شب مشغول کار روی پروژههای خود باشند، به جز زمانی که مشغول دروس و الزامات دروس هستند. باید در جلسات هفتگی آزمایشگاه شرکت کنند، حتما باید در جلسهای که با اعضای گروه ها داریم تمام اعضای گروه حضور داشته باشند. هر از گاهی نوبت به یکی از اعضا می رسد تا پیشرفت پروژه خود را در آزمایشگاه و گاهی در دانشکده ارائه کنند. جلسات برنامه ریزی شده مقاله خوانی گروهی داریم. دو سه بار در ترم جلسات بحث آزاد حول یک موضوع مبتلابه درباره زندگی دانشجویی داریم، گهگاهی بازدید دانشگاهی یا صنعتی بیرون از دانشگاه داریم.
با اینکه شرایط کار کمی سختگیرانه است، استقبال از کار کردن از طرف بچه ها خوب است. بد نیست عرض کنم یکی از چالش های بزرگ ما خانوادهها هستند. فشار روانی که خانواده ها به بچه ها میآورند زیاد است. به سختی میپذیرند فرزندشان عصرها و نیز در تابستان هم در دانشگاه کار داشته باشد. متاسفانه این وقت گذاشتنها در دانشگاههای ما غیر عادی دانسته میشود. این در حالی است که در دنیا هدف همه دانشجویان، خانوادهها، کارکنان و اساتید دانشگاه این است که دانشجویان مهارت های بیشتر بیاموزند و قویتر شوند. همه می دانند که اگر حقوق می گیرند برای این است که بتوانند دانشجویی تربیت کنند که بتواند تولید ارزش کند. اگر دانشگاه در تربیت دانشجوی قوی موفق نباشد اقبالی نخواهد داشت، در نتیجه دریافتی نخواهد داشت و ورشکست می شود، درست مثل یک بنگاه اقتصادی.
وضعیت دانشگاه های دیگر در این زمینه چطور است؟
همکارانم و دوستانم در دانشگاه های مختلف تلاشهائی انجام میدهند. اما زمانی که موفقیت عینی داشته باشیم؛ مثلا تعدادی از دانشجویان شرکتی پایه بگذارند که به موفقیت و ثبات در بازار برسد، قوت قلبی برای همه کسانی که در این زمینه کار می کنند میشود. در حال حاضر بچه ها بدون اینکه نمونه عینی ببینند دارند در این مسیر حرکت می کنند و این وضعیت تصور نمیکنم بتواند زیاد پایدار باشد.
البته یک نکته هم اشاره کنم. اغلب همکارانم در دانشگاه های دیگر شرایطی که من دارم را ندارند. چیزی که من الان دارم یک مجموعه دانشجویی است که خیلی مصمم هستند برای کار و زحمت و افق کارآفرینی برای خود تعریف کردهاند. حتی امسال چند نفر از اعضای تیمها در مقطع کارشناسی با وجود آنکه می توانستند در مقطع ارشد در دانشگاه های دیگر ادامه تحصیل بدهند پذیرفتند که در همین جا بمانند و کار فعلی شان را ادامه بدهند. ولی در دانشگاههای دیگر (تهران) اغلب دانشجویان مصمم و باانگیزه، انگیزه مهاجرت دارند. هم نمیتوانند مدت زیادی همراه باشند، هم جهتگیری به سمت رزومه و اپلای است.
دانشجوی خوبی که حاضر است خارج از درس و اجبار و نمره وقت بگذارد برای آینده بهتر نیاز به افق و دید دارد. باید دانشجو یک چیزهایی را ببیند و چون دیده ها و شنیده ها عموما منفی است، یک دانشجو طبیعتاً نمیتواند نقشه روشنی پیش رو داشته باشد. در این زمینه نیاز به حمایت محیط وجود دارد. محیط باید به دانشجوی جوان کمک کند که مسیری پیش روی خود باز کند، با مرور روند توسعه علم از قرنها پیش، مرور فرآیند توسعه صنعتی اروپا و آمریکا و ژاپن، مرور نمونههای موفق داخلی که متأسفانه در حوزه مهندسی زیاد نیستند. اگر بتوانیم چند نمونه موفق ایجاد کنیم اطمینان دارم که این چنین حرکت هایی در همه دانشگاه های کشور بیشتر میشود.
خیلی خوب است که از بالا هم یک سری اتفاقات بیفتد. باید این آیین نامه ها اصلاح شود. البته این نگاه وجود دارد، اینطور نیست که بگویم فقط من هستم که اینها را می دانم و این کار را انجام میدهم. این نگرش در خیلی از افراد و مسئولین وجود دارد و معتقدند باید به سمت دانشگاه های نسل چهارم یا دانشگاه کارآفرین برویم. ولی به فعلیت رسیدنش نیاز به تحرک و فعالیت بسیار بیشتری دارد.
بنده در مجموع خیلی به آینده خوشبین هستم. امید دارم با پتانسیل عظیمی که وجود دارد موجی در جامعه ایجاد بشود و کارهایی که در سطح کشور اتفاق می افتد با همکاری پارک علم و فناوری و رویکرد فعلی مثبتی که معاونت علمی دارد تغییر جدی در نقشه علمی-صنعتی کشور در آینده نزدیک ایجاد کند.