رسالت اصلی و اصیل و هدف غایی و نهایی شاعران دینی و آیینی پیش و بیش از آن که مداحی و مرثیه‌خوانی باشد، تبلیغ و تبیین آموزه‌های وحیانی و قرآنی - به‌خصوص توحید و یکتاپرستی - نشر و ترویج فضایل اخلاقی است.
کد خبر: ۹۰۳۵۶۶۳
|
۲۴ تير ۱۳۹۷ - ۱۰:۲۷

به گزارش خبرگزاری بسیج، رضا اسماعیلی از شاعران کشور، در یادداشتی به مناسبت فرا رسیدن «دهه کرامت» و ایام  ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) و عالم آل محمد، حضرت علی بن موسی الرضا(ع) به رسالت شعر و شاعران آیینی پرداخته که به این شرح است:

شعر و عرش و شرع از هم خاستند
تا دو عالم زین سه حرف آراستند

(عطار نیشابوری)

وقتی صحبت از شعر دینی و آیینی می شود، بلافاصله کارکردهایی چون «مدح و منقبت» و «سوگ و مرثیه» در ذهن مخاطب تداعی می شود. حال آن که با بررسی سیر تکوینی و روند تکاملی شعر آیینی و بازخوانی اشعار قله های شعر و ادب پارسی در می‌یابیم که رسالت اصلی شعر دینی از رودکی تا نیما، نشر و ترویج آموزه های اخلاقی، احیای کرامت های انسانی، انتشار بینایی و دانایی، و  مقابله با جهل و خرافه و گزافه بوده است و مداحی و مرثیه خوانی بخش بسیار کوچکی از آثار بزرگان ادبی را به خود اختصاص داده است. نمونه شاخص آن حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی است که جانمایه اصلی غزل هایش نه مدح و منقبت یا سوگ و مرثیه، بلکه حکمت، عرفان و مقابله با برداشت‌ها و تفسیرهای غلط و خرافی از دین و آیین است. در آثار شاعران بزرگی چون سنایی، عطار، فردوسی، مولانا، نظامی، ناصرخسرو، سعدی، حافظ، بیدل، اقبال، و پروین اعتصامی نیز پیش و بیش از مدح و منقبت و سوگ و مرثیه با «تحمیدیه» روبرو هستیم. اشعاری که در ستایش و تسبیح ذات اقدس پروردگار و تکریم «یکتاپرستی» سروده شده‌اند.

اگر بخواهیم تاریخچه و پیشینه مداحی و روضه خوانی را مرور کنیم، باید به عصر صفوی و دوران قاجار برگردیم. هر چند که از نقش حاکمان «آل بویه» که مذهب شیعه امامیه را ترویج می کردند در بنیانگذاری و گسترش مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله(ع) نمی توان گذشت، ولی بر اساس قرائن و شواهد تاریخی، باید گفت که نوحه‌خوانی و مرثیه‌خوانی(روضه خوانی و تعزیه) میراث پادشاهان عصر صفوی و قاجار است. احیای شعائر دینی، تأکید برگفتن ذکر«حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَلْ» و «اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا وَلیُّ اللّه» در اذان، استفاده از تسبیح و مُهر نماز ساخته شده از تربت امام حسین(ع)، از جمله نمادهایی است که در دوران حکومت آل بویه رایج شد.

در مورد تاریخچه پیدایش و شکل‌گیری «روضه خوانی» نظر استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری نیز قابل تأمل است. این عالم دین آگاه و روشن اندیش که حضرت امام خمینی(قدس سره الشریف) همه آثار قلمی و زبانی اش را بدون استثنا خوب، آموزنده و انسان‌ساز توصیف کرده است، در باره تاریخچه روضه‌خوانی می‌گوید:

«اولین کتابی که در مرثیه به فارسی نوشته شده همین کتاب روضة‌الشهداء است که در پانصد سال پیش نوشته شده است، چون وفات کاشفی در 910، اوایل قرن دهم، بوده است و این کتاب یا در اواخر قرن نهم هجری نوشته شده است یا در اوایل قرن دهم. قبل از این کتاب مردم به منابع اصلی مراجعه می کردند. شیخ مفید (رضوان اللّه علیه) ارشاد را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به منبع دیگر نداریم. [در] تواریخ اهل تسنن، طبری نوشته است، ابن اثیر نوشته است، یعقوبی نوشته است، ابن عساکر نوشته است، خوارزمی نوشته است. من نمی‌دانم این بی انصاف چه کرده است! من وقتی این کتاب را خواندم، دیدم حتی اسم‌ها جعلی است؛ یعنی در میان اصحاب امام حسین اسم‌هایی را می آورد که اصلاً چنین آدم‌هایی وجود نداشته اند؛ در میان دشمن ها اسم‌هایی می‌برد که همه جعلی است؛ داستان‌ها را به شکل افسانه در آورده است. چون این کتاب اولین کتابی بود که به زبان فارسی نوشته شد، مرثیه‌خوان‌ها که به کتاب‌های عربی مراجعه نمی‌کردند، همین کتاب را می‌گرفتند و در مجالس از رو می‌خواندند. این است که امروز مجلس عزاداری امام حسین را ما «روضه خوانی» می‌گوییم. در زمان امام حسین روضه خوانی نمی‌گفتند، در زمان حضرت صادق(ع) هم روضه خوانی نمی‌گفتند، در زمان امام حسن عسکری(ع) هم روضه خوانی نمی‌گفتند، بعد در زمان سید مرتضی هم روضه‌خوانی نمی‌گفتند، در زمان خواجه نصیر الدین طوسی هم روضه خوانی نمی گفتند.

از پانصد سال پیش به این طرف اسم این کار شده «روضه خوانی». روضه خوانی یعنی خواندن کتاب روضة الشّهداء... از وقتی که این کتاب در دست و بال‌ها افتاد، دیگر کسی تاریخ واقعی امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانه سازیِ روضة الشهداء خواندن. ما شدیم روضه خوان، یعنی روضة الشهداء خوان، یعنی افسانه‌ها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین(ع) توجه نکردن. (مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 95)

با عنایت که مطالبی که گفته شد، می‌توان نتیجه گرفت که رسالت اصلی و اصیل و هدف غایی و نهایی شاعران دینی و آیینی پیش و بیش از آن که مداحی و مرثیه خوانی باشد، تبلیغ و تبیین آموزه های وحیانی و قرآنی - بخصوص توحید و یکتاپرستی - نشر و ترویج فضایل اخلاقی و کرامت های انسانی، و مقابله با جهل و خرافه و گزافه  است. هم چنان که در آیه 39 سوره مبارکه احزاب بر این مهم تاکید شده است:«الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ». همچنین در فرازی از زیارت اربعین می خوانیم:«و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک عن الجهاله و حیره‌الظلاله» امام حسین علیه السلام خون قلبش را به آستان الهی هدیه داد تا بندگان را از ظلمت جهل و نادانی و حیرت گمراهی رهایی بخشد.» شاعران بزرگی چون مولانا، فردوسی، ناصرخسرو، سعدی، حافظ، اقبال و پروین نیز بر این اعتقاد و باور بوده اند که شعر مسند هدایت گری و انسان سازی است و رسالتی برتر و والاتر از مداحی و مرثیه خوانی صرف دارد.

پایان این نوشتار را به غزلی عرفانی و توحیدی از حضرت مولانا بیدل دهلوی اختصاص می دهم. شعری که با نورافکن «شهود»، از منزل «صورت و حیرت» و وادی «مدح و منقبت» به ملکوت «سیرت و بصیرت» عروج کرده و به  رمزگشایی از ظرایف و دقایق «خودشناسی» و «خداشناسی» پرداخته است:

نبری گمان که یعنی به خدا رسیده باشی
تو ز خود نرفته بیرون به کجا رسیده باشی

سرت ار به چرخ ساید، نخوری فریب عزت
که همان کف غباری، به هوا رسیده باشی

به هوای خودسری ها، نروی ز ره‌ که چون شمع
سر ناز تا ببالد، ته پارسیده باشی

زدن آینه به سنگت ز هزار صیقل اولی
که به زشتی جهانی، ز جلا رسیده باشی

خم طرهٔ اجابت به عروج بی‌نیازی‌ ست
تو به وهم خویش دستی، به دعا رسیده باشی

همه تن شکست رنگیم، مگذر ز پرسش ما
که به درد دل رسیدی، چو به ما رسیده باشی

برو ای‌ سپند امشب سر و برگ ما خموشی‌ است
تو که سوختند سازت، به نوا رسیده باشی

نه ترنمی، نه وجدی، نه تپیدنی، نه جوشی
به خم سپهر تا کی، می نارسیده باشی؟!

نگه جهان نوردی قدمی ز خود برون آ
که ز خویش اگر گذشتی، همه ‌جا رسیده باشی

ز شکست رنگ هستی اثر تو «بیدل» این بس
که به‌ گوش امتیازی چو صدا رسیده باشی

ارسال نظرات