روابط عمومی ناحیه کوهبنان
شهید سیدحسن روح الامینی در تاریخ اول بهمن ماه 1315 پا به عرصه وجود نهاد . او چهارمین فرزند خانواده بود . پدرش از موذنین پر آوازه کوهبنان بود و صدای زیبا و رسایی داشت. از همان سن کودکی همواره در کنار پدر و مادر برای تامین مخارج زندگی تلاش میکرد و به خاطر کار کشاورزی خانواده نتوانست به مدرسه برود.
کد خبر: ۹۰۳۳۸۲۸
|
۱۸ تير ۱۳۹۷ - ۱۵:۴۱

به گزارش خبرگزاری بسیج از کرمان، شهید سیدحسن روح الامینی در تاریخ اول بهمن ماه 1315 پا به عرصه وجود نهاد . او چهارمین فرزند خانواده بود . پدرش از موذنین پر آوازه کوهبنان بود و صدای زیبا و رسایی داشت. از همان سن کودکی همواره در کنار پدر و مادر برای تامین مخارج زندگی تلاش میکرد و به خاطر کار کشاورزی خانواده نتوانست به مدرسه برود.

در دوران جوانی پس از اتمام خدمت سربازی، تشکیل خانواده داد و صاحب 11 فرزند شامل؛ 6 دختر و 5 پسر شد. از سال 1347 تا 1359 به مدت 12 سال، در شرکت زغال سنگ کار کرد ولی به خاطر شکستن دستش از کارکردن معذور شد. تا مدتی به کار نقاشی مشغول بود اما پس از مدتی وارد سپاه شد. وی برای افراد خانواده، پدری دلسوز و فداکار بود .

برای بزرگترهای فامیل احترام خاصی قائل بود به گونه ای که پیشانی بزرگترهای محله و فامیل می بوسید و می گفت؛ بوسیدن جای سجده آنها ارزش دارد. او همواره در صحنه های اجتماعی و فرهنگی حضور ی فعال داشت . از علاقه مندان به رهبر انقلاب بود، سخنرانی های ایشان را گوش می داد و به توصیه های ایشان عمل میکرد. در 45 سالگی عازم جبهه شد و پس از آن بیشتر وقتش را در جبهه سپری می کرد . در مجموع حدود 24 ماه در جبهه بود . سرانجام در تاریخ 21دی1365 در عملیات کربلای 5 منطقه شلمچه به شهادت رسید. سفارش موکد وی توجه ویژه به ادای نماز اول وقت و خواندن قرآن بود، چنانچه خودش در انجام این سفارش اهتمام ویژه داشت.

 روحش شاد و یادش گرامی باد.

****

وصیت نامه:

بسم الله الرحمن ارحیم
وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ
و نگویید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند ولکن شما نمی فهمید و درک نمی کنید.
به نام الله، پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام به پیر مستضعفان، خمینی بت شکن و با سلام درود به ارواح پاک و به خون خفته شهدای ما. و خلاصه با سلام به خانواده و فرزندان عزیزم. چند کلامی را بر حسب وظیه شرعی برای شما ذکر می کنم. شما ای خانواده عزیز که افتخاری نصیبتان شد تا یک نفر پاسدار امام زمان از خانواده تان به جبهه های حسینی اعزام شود، چون در این موقعیت تمام دشمنان اسلام در صدد نابودی اسلام و قرآن و نابودی رهبر ما هستند لذا بر پیر و جوان واجب است تا در جنگ شرکت نمایند و اگر خدای ناکرده دشمنان بر ما غالب شوند دیگر نه ناموسی و نه دینی و نه ایمانی برای ما باقی نخواهد گذاشت و این دنیای پر فریب و زود گذر را هر کس خواهد پیمود. خلاصه مرگ سراغ همگی در هر موقعی که خدا بخواهد خواهد آمد. پس چهد بهتر که خودمان بهترین مرگ که شهات در راه الله است انتخاب کرده تا انشاءالله در روز محشر روسفید و سربلند باشیم و از شما تقاضا دارم که در مرگ من نگریید ولی در عوض به مصیبت اباعبدالله الحسین، اسیری زن و فرزند و زینب کبری گریه کنید و خوشحال باشید که شهادت نصیب من شد و بدانید که خدا هر کس را که دوست داشته باشد او را در خودش شهید می کند. لذا از همسر عزیزم تقاضا دارم که فرزندانم را به بهترین وجه تربیت کرده و آنها را در مواقع ناراحتی دلداری داده و اگر حمزه و روح الله بابا را خواستند بگویید که بابا انشاءالله با امام زمان خواهد آمد و همگی با هم به کربلا رفته و دشمنان خونخوار دین را نابود خواهیم کرد. و وصیتم به تو همسرم این است که زینب وار عمل نموده و دخترانم را همچون رقیه امام حسین تربیت کرده و تحویل جامعه بدهید تا خداوند دوستدار شما و از خودم راضی باشد و  در آخر از تمام کسانی که بدی یا اشتباهی از من دیده اند، حلالیت می طلبم و طلب بخشش و عفو دارم. دیگر عرضی نداشته و از شما می خواهم که امام و رزمندگان را فراموش نکرده و شب های جمعه قبر من را به وسیله قرآن خواندن و آب پاشیدن تازه کرده و همیشه به یاد شهدای عزیز باشید که دینی بزرگ بر گردن ما دارند و در آخر تمام فامیل ها را سلام رسانده و حلالیت می طلبم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

ارسال نظرات