بعد از قیام امام حسین (ع)، امامان شیعه مسیری جدید را در تفکر شیعی باز کردند، مسیری که در آن قیام کردن یا تحرکات سیاسی به حداقل می‌رسد و در عوض سیره شاگرد‌ پروری و نظام‌سازی علمی پر رنگ می‌گردد.
کد خبر: ۹۰۳۳۶۶۹
|
۱۷ تير ۱۳۹۷ - ۱۹:۲۱

به گزارش خبرگزاري بسيج استان مركزي ؛ بعد از قیام امام حسین (ع) ، امامان شیعه مسیری جدید را در تفکر شیعی باز کردند؛ مسیری که در آن تحرکات سیاسی و یا قیام علیه ظلم و استبداد به شکل ظاهری به حداقل رسید و در عوض سیره شاگردپروری و نظام‌سازی علمی پررنگ شد. این سیره گرچه از امام سجاد (ع) شروع شد و امام باقر(ع) نیز همین راه را ادامه دادند، ولی این امام صادق (ع) بود که استراتژی جدید شیعه را به اوج رسانید.

بنابراین می‌توان توسعه علم، فرهنگ، گفتمان اسلامی و همچنین تشکیل کرسی‌های علم آموزی و شاگردپروری را یکی از تفاوت‌ها و تمایزهای سیره امام صادق (ع) نسبت به معصومین قبل از او دانست.

از تمایزهای دیگر زندگی امام صادق علیه السلام می‌توان به تفاوت‌های ظاهری ایشان، مانند نوع پوشش فاخری که داشتند اشاره کرد؛ ظاهری که اعتراض‌های زیادی را به خصوص از طرف متصوفه متوجه ایشان می کرد. اعتراض کنندگان می گفتند چرا از سیره زاهدانه و ساده زیستانه جدت امیرالمومنین پیروی نمی کنی؟ و حضرت هم اقتضائات هر عصر را دلیل تفاوت ظاهری خود معرفی می کردند. این پاسخ حضرت یک درس بزرگ برای ما شیعیان دارد و آن اینکه مذهب تشیع مانند بسیاری از مکاتب، دگم و ثابت نیست و با توجه به شرائط هر عصر قابل انعطاف است و این پویایی مذهب شیعه را می‌رساند.

مهندسی فرهنگی به جای قیام مسلحانه


شاید یکی از مهم‌ترین ابهامات زندگی معصومین پس از قیام عاشورا، تقیه کردن و تغییر روش از قیام و مبارزه به درس و بحث علمی باشد، به خصوص امام صادقی که به گواهی تاریخ، حدود چهار هزار شاگرد داشتند اما باز هم قیام نکردند.

بعضی ها با استناد به روایاتی از این معصومین ثابت می‌کنند که قیام نکردن آن حضرات، دلیلی جز نداشتن یار و پیرو حقیقی نداشته است. به طور مثال امام صادق(ع) در پاسخ به چرایی قیام نکردنشان، به گلّه‌ای بز اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: اگر این تعداد یار داشتم، قیام می‌کردم؛ سدیر صیرفی، راوی این حدیث می گوید در آن گله فقط هفده بزغاله وجود داشت[1]. از طرفی شاگردان امام صادق(ع) همه از شیعیان نبودند، بلکه از مکاتب مختلف در درس ایشان شرکت می‌کردند و بسیاری از شیعیان هم فقط مردان علم و دانش بودند و نه جنگ و جهاد. به همین دلیل یاران حقیقی و دلاوری که بتوان با آنان سپاه تشکیل داد وجود نداشت.

اما شاید این جواب کامل نباشد؛ چراکه مگر امامان دیگر چه تعداد یار داشتند که قیام و شهادت را بر ماندن در دنیا ترجیح می دادند؟ گرچه امام با این جمله نبود یار و پیرو حقیقی را گوشزد کردند ولی قیام نکردن ایشان را می توان به گونه ای دیگر نیز توجیه کرد که البته منافاتی با جواب مذکور ندارد.

جواب دیگر این است که شیعه تشنه قیام کردن نبود، شیعه قیام امام حسین(ع) را در کارنامه داشت که تا قیامت برای تبلیغ کردن دین و مذهب کافی است؛ شیعه نیازمند زیرساخت‌های علمی و کرسی‌های مجتهدپروری بود که بتواند کمرنگ شدن حضور معصوم در جامعه را تاب بیاورد. در حقیقت اگر پس از گذشت یازده قرن از غیبت کبری هنوز شیعه با اقتدار نفس می کشد، مرهون استراتژی دقیق امام صادق(ع) است؛ این امام صادق(ع) بود که به شیعیان یاد داد چگونه در غیاب امام زمانشان، به بن بست نرسند و خودشان مسائل دینی را استنباط کنند تا در شبهات مختلف به مشکل بر نخورند.

مشهور است که حوزه‌های علمیه را ادامه فعالیت و جهاد علمی امام صادق(ع) می دانند؛ حوزه علمیه‌ای که مانند رئیس مذهب تشیع، به اجتهاد و مجتهدپروری و پاسخ به سوالات دینی پرداخته است. اما میان حوزه درسی که امام صادق(ع) داشتند و حوزه های علمیه عصر غیبت تفاوت هایی وجود دارد که در ادامه به بخشی از آن اشاره می شود.

 حوزه علمیه ای که امام صادق داشت و حوزه ای که ادامه یافت
کسانی که بدون غرض‌ورزی اسلام را مطالعه کنند حتما اعتراف خواهند کرد که اسلام؛ دین جدای از سیاست و اجتماع نیست، اسلام مسلک فردی و گوشه‌نشینی نیست، بلکه در همه شئونات زندگی می‌تواند وارد شود. اما در برهه‌هایی از تاریخ به جهت شرائط سیاسی حاکم بر عصر زندگی معصوم و یا استراتژی خاص معصومین، فعالیت‌های سیاسی اجتماعی ایشان کمرنگ می شد و به همین جهت امام صادق (ع) مداخله‌ای جدی در سیاست نداشتند.

اما برخی از جریان‌های علمای شیعه مانند اخباری‌ها خیال کردند که چون امام صادق و امامان بعد از او فعالیت عمیقی در حوزه‌های اجتماعی سیاسی نداشتند، آن ها هم باید از هرچه به حوزه حکومت و و قدرت مربوط می‌شود دوری کنند. گرچه اخباری‌گری تفکر غالب حوزه‌های علمیه نبود، اما این ایده که حوزه علمیه نباید سیاسی شود چندین قرن بر حوزه‌ها سایه افکند تا اینکه در دوره‌ صفویه و مشروطه و سپس انقلاب اسلامی کمرنگ شد. اما این سوال باید پاسخ داده شود که فقها و حوزه‌های علمیه تا چه حد توانستند «حوادث واقعه» یعنی اتفاقات و مسائل اعتقادی، اجتماعی، سیاسی و حقوقی روز را پاسخ دهند؟ متاسفانه هنوز هم این مشکل وجود دارد که حوزه‌های علمیه اشراف مناسبی نسبت به جامعه ندارند و بیشتر به درس و بحث داخل حوزه مشغول هستند.

از دیگر تفاوت‌های حوزه درس امام صادق با حوزه های علمیه عصر غیبت به خصوص در سده گذشته، جامع بودن درس آن بزرگوار از لحاظ موضوعات مختلف دینی، اعم از کلام و اعتقادات، اخلاق، احکام و همچنین منحصر نبودن در این علوم و پرداختن به مباحث طب، نجوم و... بوده است؛ اما حوزه‌های فعلی محوریت کارشان فقه و اصول است. اینکه حوزه کار ویژه خود را در فقه و اصول می داند، ذاتا بد نیست، اما اینکه پنداشته شود صرفا با پرداختن به فقه، هم می‌توان کشور داری کرد، هم پاسخ به شبهات دینی داد، هم اقتصاد را نجات داد، کمی بعید به نظر می رسد.

از دیگر اختلافات این دو حوزه علمی می‌توان به فعال بودن و آزادتر بودن کرسی درس امام صادق و برپایی مناظره‌های علمی و شرکت مذاهب مختلف در درس و بحث امام اشاره کرد. بسیاری از اندیشمندان، حتی در متفکرین برون گفتمانی که از بیرون شیعه را داوری می‌کنند معتقدند، همین آزادی‌ها بود که جایگاه درس امام صادق(ع) را توسعه و گسترش داد.

پی نوشت:
[1]اصول کافی ج 2، ص 152

منابع:
_کتاب «مغز متفکر جهان شیعه»؛
_کتاب «سیری در سیره ائمه اطهار»، شهید مطهری؛
_موانع گسترش فقه سیاسی، نجف لکزایی، مجله علوم سیاسی، شماره 18
_مقاله "پیامدها و نتایج مهندسی فرهنگی امام صادق" به قلم مهدی نیک آفرین‌‎، مجله «تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی» شماره 10

منبع : تبيان

ارسال نظرات