خبرهای داغ:
با نگاهی به قلم منظوم رهبر ادیب انقلاب
چهاردهم تیر ماه به نام «روز قلم» نامگذاری شده است؛ روزی برای آگاهی بیشتر وجدان بشریت در حرکت از کثرت به وحدت.
کد خبر: ۹۰۳۲۸۱۳
|
۱۴ تير ۱۳۹۷ - ۱۴:۴۸
روز قلم، فرصتی برای پاسداشت اندیشه و تفکر
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، امروز روز قلم است؛ روز پاسداشت قلم و اهالی قلم که البته پاسداشت آن‌ها، همان پاسداشت علم و معرفت است:

قلم به دست گرفتم که حرف حق بنویسم

هر آنچه نتوان گفت: بر ورق بنویسم

قسم به جان قلم خورده‌ام که نای قلم را

به دست گیرم و تا آخرین رمق بنویسم.

اهمیت قلم و نگارش تا آنجاست که دین مبین اسلام، به عنوان آخرین و کامل‌ترین دین، به قلم و آنچه نویسندگان راه حق می‌نویسند؛ قسم یاد می‌کند که این قسم، خود به تنهایی نشان دهنده تأثیرگذاری بی بدیل قلم است.

این نکته در انقلاب اسلامی ما هم به عنوان یک انقلاب فرهنگی و مردمی نمود دارد؛ تا آنجا که بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی یعنی حضرت روح الله در جایی می‌فرمایند:

«قلم به دست بگیرید برای تربیت بشر. آن قدر که بشر از قلم‌های صحیح نفع برده است؛ از چیز دیگری نبرده است و آن قدر که ضرر کشیده است؛ از چیز‌های دیگر ضرر نبرده است؛ قلم‌ها و بیان‌ها به مغز‌های مردم رابطه دارند ....» (صحیفه نور، جلد ۱۳، صفحه ۲۵۳)

حضرت روح الله همچنین به اشخاصی که قلم در دستشان است؛ نهیب می‌زنند که قلم آن‌ها، در حضور خداست و از این رو باید همواره مراقب آن بود.

و، اما رهبر حکیم انقلاب اسلامی هم به عنوان ادامه دهنده راه و منهج امام راحل، همین سیره را دنبال فرمود: ه‌اند که یکی از مصادیق آن، اشعاری است که معظم له به مناسبت‌های مختلف سروده و به جامعه و امت اسلامی تقدیم کرده و می‌کنند؛ اشعاری سرشار از حقیقت و معرفت و معنویت که جانمایه بسیاری از آن‌ها، دعوت بشریت به تفکر و اندیشیدن بیشتر است؛ اشعاری از جنس همهمه‌ی درون و زمزمه‌ی با خود که آخرین آن‌ها در همین روز‌های اخیر و برای نخستین بار منتشر شد و روح و روان جویندگان و پویندگان راه حق و حقیقت و مسیر معرفت و علم را سیراب کرد؛ غزلی با این مطلع:

می‌کند آشفته‌ام؛ همهمه‌ی خویشتن

کاش برون می‌شدم از همه‌ی خویشتن؛ و این هیاهوی درون آدمی و تلاش برای حرکت از کثرت جهان به سمت وحدت وجود، همان است که در بسیاری دیگر از واژه‌های منظوم قلم حضرت آقا بازتاب داشته است:

دل را ز. بیخودی سر از خود رَمیدن است

جان را هوای از قفسِ تَن پریدن است.

قلم ایشان در جای دیگری، همین پریشانی و همهمه را اینچنین سروده است:

سرخوش ز. سبوی غم پنهانی خویشم.

چون زُلف تو سرگرم پریشانی خویشم.

این واژه‌ها البته حکایت از سینه‌ی سوزان شاعر دارد:

ز. آه سینه سوزان ترانه می‌سازم

چو نی ز. مایه‌ی جان این فسانه می‌سازم؛ و چه شنیدنی و خواندنی است که این همهمه‌ی با خود را در چنین روزی، یعنی روز پاسداشت قلم و معرفت، با مرور و بازخوانی دیگر ابیات آخرین غزل منتشر شده از رهبر ادیب انقلاب با تخلص «امین»، به تماشا بنشینیم و آن را با خود زمزمه کنیم:

می‌کشد از هر طرف، چون پَر کاهی مرا

وسوسه‌ی این و آن، دمدمه‌ی خویشتن

پنجه در افکنده‌ام؛ در دل خونین خویش

گرگ وش افتاده‌ام در رمه‌ی خویشتن

باده‌ی نابم گَهی؛ زهر هلاهل گهی

خود به فغانم از این، ملقمه‌ی خویشتن

طفلم و بنهاده سر، بر سر دامان عشق

تا کُنَدَم بیخود از زمزمه‌ی خویشتن

مست و خرابم «امین»؛ بی خبر از بود و است

از که ستانم بگو؛ مظلمه‌ی خویشتن؛ و این قلم، حکایت هر لحظه و هر ساعت و هر روز بشر است؛ آنگاه که وجدان آگاه و بیدار هر بشر، وی را به محاسبه‌ای عرفانی فرا می‌خواند تا «حاسِبوا أنفُسَکُم قَبلَ أن تُحاسَبوا؛ از خود پیش از آنکه حسابرسی شوید؛ حسابرسی کنید» اتفاق افتاده باشد.

تردیدی نیست که بشریت برای همیشه، نیازمند و مُحتاج چنین قلم‌هایی است؛ قلم‌هایی متعهّد که همگان را به اندیشه و تفکر بیشتر و برتر دعوت می‌کند؛ قلمی که نویسنده‌اش، ارزش آن را می‌داند و آن را پاس می‌دارد؛ قلمی که نه تنها برای نویسنده، بلکه برای همه مخاطبان و بلکه برای همه بشریت، حسنه و خیر و برکت به دنبال خواهد داشت.
صالح صفاپور
ارسال نظرات