در دیدار با خانواده شهیدان مهدی و هادی ناصری
برادر شهیدان ناصری گفت : سال 65 آقا مهدی به حج واجب می بایست مشرف می شدند که ایشان از رفتن به این سفر معنوی سرباز زدند و گفتند که حج همه ما الان دفاع از میهن اسلامی ما می باشد .
کد خبر: ۹۰۳۲۵۰۱
|
۱۳ تير ۱۳۹۷ - ۱۸:۴۶

به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج استان مرکزی از ساوه ؛ مهندس حسین ناصری برادر شهیدان هادی و مهدی ناصری گفت : ما سه برادر همزمان در جبهه بودیم که دو برادر من مهدی و هادی در غرب بودن و من نیز در گردان آموزشی خدمت میکردم . شهید مهدی ناصری متولد 2 فرودین 1341و هادی 14 دی 1344 می باشند .

وی در ادامه گفت : آقا هادی با سن کم ودر 16 سالگی به جبهه حق علیه باطل رفتند ایشان آرپچی زن گردان بودند و در 18 سالگی در عملیات والفجر 4 و درمضان 1362 به شهادت رسیدند که با توجه به منطقه عملیاتی که این شهید در آنجا به شهادت رسیده بود بعد 10 سال جنازه پاک این شهید به زادگاه اش میهن اسلامی انتقال داده شد و از روی وسایل و تجهیزات ( ساعت ، انگشتر و...) راحت میتوانستیم این شهید را شناسایی کنیم .

ناصری افزود :ایشان به نماز جماعت و نماز اول وقت توجه خاصی داشت و همیشه در نماز جمعه گلاب پاش را بر پشت خود می بست و مردم را معطر میکرد و می گفتند معبود بهتر است در پیشگاه خالق خود خوشبو باشد .

وی در ادامه گفت : سال 65 آقا مهدی به حج واجب می بایست مشرف می شدند که ایشان از رفتن به این سفر معنوی سرباز زدند و گفتند که حج همه ما الان دفاع از میهن اسلامی ما می باشد .

در عمليات مختلف ، از جمله رمضان ، بيت المقدس ، والفجر مقدماتی ، والفجرهاي 1، 2 ، 3 ، 4 ، 8 ، خيبر و بدر ، كربلاي 4 و 5 حضور يافت و با پذيرش مسووليت های خطيری همچون فرماندهی گردان ولی عصر (عج)متشکل از بسیجیان شهرستان های ساوه،محلات و دلیجان ، قائم مقامي فرماندهي سپاه ساوه و … كاردانی و پشتكار خويش را در خدمت و دفاع از آرمان های مقدس و معنوی اثبات نمود.

ناصری گفت : اقا مهدی دانشجوی دانشگاه علم و صنعت در رشته معماری بودند بودند که درس و دانشگاه را رها کرده و به نبرد با دشمن بعثی پرداختند .اقا مهدی توجه خاصی به علم و درس داشتند و همیشه و در همه حال به نیروهای تحت فرماندهی خود می گفت از درس غافل نباشید حتی در میدان جنگ  و بین نیروهای خود تبعیض قایل نبودند و همه را با اسم کوچک صدا می کردند و این بود که در بین بچه های جبهه و جنگ عزیز بود.

ناصری در پایان به خاطره از شهید گفتند : ما همگی خانوادگی به شهر اصفهان برای تفریح رفته بودیم که اقا مهدی تا به اصفهان رسیدیم گفت من برم گل و شیرینی بخری و به بیمارستان بریم همگی تعجب کردیم بیمارستان برای چی گفتند که از نیروهای خودشون در جبهه مجروح شده و حیف است که ما تا اینجا امده ایم و از این نیروی بسیجی عیادت نکرده باشیم .

ارسال نظرات