امروز آمریکا در عرصه حقوق بشری باید به عنوان مجرم در دادگاه بین المللی مورد محاکمه قرار بگیرد نه اینکه مدعی حقوق بشر باشد.
کد خبر: ۹۰۳۲۳۰۴
|
۱۳ تير ۱۳۹۷ - ۱۰:۲۶
به گزارش خبرنگار بیجار بام ایران، حقوق بشر، از اساسی‌ترین حقوقی است که هر انسانی به طور ذاتی، فطری و به صرف انسان بودن از آن بهره‌مند است، مبنای حقوق بشر غربی با تفسیر ویژه آن، با دیدگاه اسلام سازگاری ندارد؛ چون برخلاف رویکرد اومانیسم، از دیدگاه اسلام، خدامحوری مورد قبول است و خرد بشر در عرصه‌ی شناخت خودکفا نیست، بلکه محتاج هدایت الهی است، همچنین انسان فطرتاً هم محِق است و هم مکلّف، و مکلّف بودنش با فردیت انسانی وی تنافی ندارد. منابع استنباط حقوق بشر در اسلام، قرآن، سنت و عقل است نه قرارداد اجتماعی؛ زیرا قرارداد اجتماعی حق آفرین نیست و ایجاد استحقاق نمی‌کند. بشر در اصل وجود و تداوم حیاتش نیازمند وجودی مطلق و برتر است. کسی که خالق جهان و انسان است، حقیقت انسان، سعه‌ی وجودی، استعداد‌ها و نیاز‌ها و مسیر سعادت و کمال او را می‌شناسد، و می‌تواند او را به سوی سعادت هدایت کند؛ بنابراین، دیگران نه حق جعل حقوق برای انسان را دارند و نه می‌توانند حقوق متناسب با هویت انسان را بشناسند. آنچه که موجب تفاوت در بحث حقوق بشر اسلامی و حقوق بین‌الملل است، تفاوت در مبنا و منابع است یعنی مبنا و منابع حقوق بشر غربی، افکار، ایده‌ها و اندیشه‌ها اشخاص و به تعبیری امیال و آرزو‌های آنهاست.

درحالی که در اسلام مبنا اراده خداوند است و سایر اراده‌ها در طول اراده خداوند قرار دارند و منبع حقوق بشر اسلامی نیز، وحی و دستورات خداوند است که در قرآن آمده است. از نظر حقوق بشر بین‌المللی این حقوق برخاسته از حقوق طبیعی و ذات انسان است که همراه انسان بوده است و دولت‌ها آن را کشف کرده‌اند و در نگاهی دیگر حقوق بشر، حقوقی تسلیمی است که دولت‌ها آن را وضع کرده‌اند و خودشان ضامن اجرای آن هستند.

حقیقت تلخ این است که سازمان ملل و اعلامیه حقوق بشر حتی در یک مورد نشان نداد که از حقوق بشر دفاع می‌کند؛ چرا که غربی ها، که طلایه دار این سازمان اند، نه بشر می‌شناسند و نه حقوق بشر برایشان مفهومی دارد. مردمان جهان فهمیده اند که این سازمان و اعلامیه‌ای که متولیان آن قدرت‌های سلطه گر استعماری اند جز فریبی برای ملت‌ها و وسیله‌ای برای مشروعیت دادن به تجاوز‌ها به دخالت‌های آشکار و پنهان شان نیست.

آنچه محل نقد و بحث است، این است که چه دولت‌هایی داعیه دفاع از حقوق بشر را دارند و آیا حقوق بشر به چنین حمایت‌هایی نیاز دارد؟ امروزه هر شر و بدی در جهان، با نام آمریکا گره خورده است و گاهی اوقات برخی افراد دوست دارند از این گزاره کوتاه و پرتکرار در سراسر جهان، برای ساختن متون طنزآلود در زمینه مسائل داخلی کشور استفاده کنند، حرفی نیست! طنز تلخ، اما بدون شک این است که آمریکا بخواهد خود را توزیع کننده اصلی سهام دموکراسی، حقوق بشر، آزادی و ... در سراسر جهان معرفی کند.

این طنز تلخ، متاسفانه هم اکنون یکی از واقعیات‌های جهانِ امروز ماست و آمریکا علیرغم مرتکب شدن بیشترین کشتار ممکن در تاریخ بشریت، همواره از ابزار حقوق بشر برای تحت فشار قرار دادن کشور‌های مستقل استفاده می‌کند.

آیا صرف انتشار یگ گزارش آنهم از نوع آمریکایی را، می‌توان دفاع و پاسداری از حقوق بشر در جهان تلقی کرد؛ درحالیکه عملکرد آمریکا مملو از دو گانگی، رفتار‌های تبعیض آمیز و غیرمنصفانه در عرصه حقوق بشر است.

حتی اگر به این گزارش از منظر حقوق و قوانین مدون و معیار‌های غرب در حوزه حقوق بشر نگاه شود باز هم این پرسش شکل می‌گیرد که آمریکا چگونه و با چه معیاری دیگران را به نقض حقوق بشر متهم می‌کند و خود را در جایگاه دولتی با صلاحیت و مقید به رعایت حقوق بشر تصور می‌کند و حتی باور دارد؛ در حالیکه آنچه در دنیای غرب و بخصوص آمریکا شاهد هستیم خلاف آنرا نشان می‌دهد.

آیا اعتراض‌های مدنی و سرکوب گری‌های وحشیانه سیاه پوستان و حوادث تلخی که هر روز در آمریکا تکرار می‌شود؛ جای نگرانی ندارد؟ آیا رفتار‌های نژاد پرستانه و اسلام هراسی؛ با معیار‌های حقوق بشری غرب قابل پیگرد و بررسی نیستند؟ جامعه آمریکا، اما سالهاست گرفتار تبعیض و رفتار‌های نژاد پرستانه شده و با مهاجران رفتار‌های ضد انسانی دارد.

آمریکا در زمره کشور‌هایی است که به نظام دموکراسی خویش و رعایت قانون می‌بالد، اما عملاً در ارائه چنین مدلی سخت ناکام مانده و از آن بسیار فاصله دارد. با این حال از مواضع ادعایی خود هیچ گاه کوتاه نیامده و همچنان سعی دارد به واسطه برداشتی کلی و مبهم از الزامات حقوق بشری؛ خود را در جایگاه منتقدان حقوق بشر و دیگران را در جایگاه متهم قرار دهد؛ این رفتار آمریکا در واقع نشر گزارش‌های جعلی و ساختگی و اتهام زدن به کشور‌های دیگر از جمله ایران است که خود نقض تعهدات بین المللی است. ایجاد نگرانی کاذب نسبت به یک جامعه و مردم آن اساساً جرم محسوب میشود که خود از جمله موارد نقض حقوق بین الملل است و این همان کاری است که آمریکا انجام می‌دهد. امروز آمریکا در عرصه حقوق بشری باید به عنوان مجرم در دادگاه بین المللی مورد محاکمه قرار بگیرد نه اینکه مدعی حقوق بشر باشد.

با وجود ضعف آشکار آمریکا در رعایت حقوق بشر توسط این کشور و متحدان آن در جهان، واشنگتن از این مقوله به عنوان ابزار پیشبرد سیاست خارجی خود استفاده کرده است. به عبارتی، هر جا که مقامات آمریکایی قصد داشته اند کشور مستقل یا منتقدی را تحت فشار قرار دهند، به موضوع نقض حقوق بشر متوسل شده اند.

نمونه بارز آن اتهامات مکرر نقض حقوق بشر به ایران و تلاش برای اعمال تحریم‌ها علیه تهران است. اما اگر در جایی منافع سیاسی و اقتصادی آمریکا اقتضا کند، واشنگتن صریح‌ترین و آشکارترین موارد نقض حقوق بشر را نیز نادیده می‌گیرد؛ آنگونه که در مقابل سعودی‌ها یا اسراییلی‌ها عمل می‌کند.

تیر ماه در تاریخ انقلاب اسلامی ایران تداعی خاطرات تلخ زیادی از جنایات دشمنان انقلاب اسلامی بوده و یادآور دشمنی و کینه توزی نظام سلطه و صهیونیسم بین‌المللی و مزدوران آن‌ها علیه ملت عزیز ایران اسلامی است، که همین تعداد فراوانی این جنایات، منجر به نامگذاری یک هفته از ایام سال به هفته حقوق بشر آمریکایی شده است. در ۶ تیر ۱۳۶۰، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ترور شد، فردای آن روز انفجار در محل حزب جمهوری اسلامی به شهادت آیت‌الله سیدمحمد بهشتی و ۷۲ یارش منجر شد، ۱۱ تیر ۱۳۶۰، آیت‌الله صدوقی توسط منافقین به شهادت رسید. در تمامی این اتفاقات منافقین و ضدانقلاب با دست حمایت‌گر آمریکا حضور داشتند. جنایات آمریکایی‌ها با حمایت از صدام در جنگ تحمیلی به ایران ادامه یافت و در ۷ تیر ۱۳۶۶ رژیم بعث عراق با بمب‌های شیمیایی حامیان غربی خود سردشت را بمباران کرد تا علاوه بر ۱۱۰ شهید، بیش از ۸ هزار شیمیایی به جا بگذارد. ردپای شیطان بزرگ در جنگ همچنان ادامه یافت تا این‌که در ۱۲ تیر ۶۷ ناو آمریکایی حاضر در خلیج فارس با موشک خود هواپیمای مسافربری ایرباس ایرانی را هدف قرار داد و ۲۹۰ نفر از مسافران آن پرواز را به شهادت رساند.

داستان دشمنی آمریکا با ایران دنباله‌دار است، اما مرور همین اتفاقات در هفته دوم تیر نشان می‌دهد که مدعیان حقوق بشر زمانی که قرار باشد با مردمی دشمنی کنند شعار‌های بشردوستانه خود را کنار می‌گذارند و دست آهنین‌شان را از زیر دستکش مخملی خود بیرون می‌آورند.

هر یک از این حوادث تاریخی خود به تنهایی سر فصل نوینی از صف‌آرایی جبهه سلطه و استکبار جهانی، به شکل مستقیم یا تشویق و حمایت از تروریست‌ها در مقابل جبهه حق و حقیقت و ایستادگی و مبارزه بی‌امان ملت ایران علیه ام‌الفساد جهانی، شیطان بزرگ آمریکای جنایتکار به شمار می‌روند.

امروزه به گواه تاریخ و تجربه‌های سخت و گرانقیمت بشری به درستی اثبات شده، ایالات متحده آمریکا بار‌ها و بار‌ها با اتخاذ تصمیمات یک جانبه، غیر منطقی و منفعت طلبانه با نادیده گرفتن عقلانیت و خرد جمعی و به دور از هرگونه قاعده و پایبندی به اصول و قوانین حاکم بر حقوق بشر و نظام بین‌الملل و اصول اخلاقی و انسانی و فقط مطابق میل، سلیقه و منافع سیاسی لابی‌های قدرت خود با سلطه‌گری و خوی استکباری خود منافی منافع بشریت و امنیت و صلح بین المللی در حرکت است. با توجه به چنین اوصافی اساساً آمریکا نه تنها، نباید به عضویت شورای حقوق بشر در می‌آمد که خودش بخواهد از آن خارج شود بلکه باید تاکنون از آن اخراج می‌شد؛ و اینک می‌طلبد سیاست گذاری‌های بین المللی به گونه‌ای پیش برود تا به دور از سیاست بازی و سیاست زدگی، مردم جهان را سوای از مذهب و رنگ و نژاد و عقیده و فقط تحت لوای بشر بودن و حفظ کرامت انسانی، حقوق حقه‌ی آنان را به رسمیت بشناسد و مبنای اولویت بندی خود را در تصمیم گیری ها، فضایل اخلاقی بداند نه رذایل اخلاقی.

یادداشت از: حبیب اله جلیلی، مدرس دانشگاه و عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان

انتهای پیام/۷۷۲۷
ارسال نظرات