خبرهای داغ:
توسط نشر چشمه؛

رمان جدید احمد پوری با موضوع مرگ منتشر شد

رمان جدید احمد پوری با عنوان «فقط ده ساعت» با محوریت موضوع مرگ توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.
کد خبر: ۹۰۲۸۶۳۵
|
۰۲ تير ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۱

به گزارش خبرگزاری بسیج، رمان «فقط ده ساعت» نوشته احمد پوری به تازگی به عنوان صد و بیست و هشتمین عنوان از مجموعه «کتاب‌های قفسه آبی» توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، سومین رمانی است که این مترجم شعر می‌نویسد.

پوری پیش از این، رمان‌های «دوقدم این ور خط» و «پشت درخت توت» را به چاپ رسانده و بیشتر به عنوان مترجم آثار شاعران جهان شناخته می‌شود. او در این رمان، رویه‌ای متفاوت از دو رمان پیشین خود را در پیش گرفته است.

محور موضوعی «فقط ده ساعت» مساله مرگ و درباره جوانی است که به سرطان مبتلا شده است. ابتلای جوان به بیماری لاعلاج موجب درگیرشدن نزدیکانش با این موضوع می‌شود. بخشی از روایت داستان توسط یکی از همین نزدیکان انجام می‌شود و بخش دیگری از داستان هم در واقع مطالب دفترچه خاطرات جوانِ مبتلا به سرطان است. رمان پیش رو، فصل‌های کوتاه و شخصیت‌های زیاد دارد.

پوری پیش از شروع متن رمان، شعر کوتاهی از ناظم حکمت شاعر ترک را درج کرده است: و آن‌گاه به سوی گورم خواهم رفت/ با حسرت هیچ‌چیز/ مگر ترانه‌ای نیمه‌تمام/ بر لبانم...

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

نگران حامدم. نحیف و بی‌اشتها شده. می‌ترسم لجبازی او و بستری‌نشدنش در بیمارستان کار دست‌مان بدهد. ترجیح می‌دهم تا زمانی که به وسایل بیمارستان نیازی نیست در خانه استراحت کند. آن‌ هم خانه خودش. هاله را هم نمی‌گذارد بیشتر از یک ساعت پیشش باشد. مادرش شب‌ها می‌آید و با او می‌ماند و من هم حداقل دوبار در روز به او سر می‌زنم و با ماشین می‌برمش بیرون.

امروز گفت خواب مفصلی دیده. گفتم ده صبح می‌روم پیشش و بعدازظهر از همان‌جا می‌روم مطب. پیش از رفتن، تلفنی به دکترش زدم و آخرین وضعیت حامد را پرسیدم. صدایش ناراحت و غمگین بود و حرف تازه‌ای نداشت.

کلید خانه‌اش را دارم. بعد از این ماجرا به چند نفر کلید داده‌ایم تا در صورت لزوم بتوانند خودشان در را باز کنند. قبل از باز کردن در زنگ می‌زنم و صدای ضعیفش را که می‌شنوم، در را باز می‌کنم و وارد می‌شوم. روی کاناپه دراز کشیده و مجله‌ای در دست دارد. با اشاره می‌فهمانم همان‌جوری بماند و حرکتی نکند.

می‌روم کنارش و بوسه‌ای بر گونه‌اش که به طرفم چرخیده می‌زنم و می‌نشینم.

می‌پرسد «سردت که نیست؟»

«نه. هوای این‌جا خیلی خوبه.»

«چای آماده‌ست.»

«الآن میل ندارم. تو می‌خوای برات بریزم...»

با سر می‌گوید «نه.»

می‌پرسم «چه‌خبر؟»

می‌گوید «تو چه خبر؟ یادداشت‌ها رو داری می‌خونی؟»

این رمان با ۲۲۷ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۲ هزار تومان منتشر شده است.

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار