نگذارید خون شهیدانتان پایمال شود

به گزارش خبرگزاری بسیج از خراسان جنوبی، به بهانه نزدیک شدن به کنگره بزرگ 2هزار شهید استان بنا داریم زندگینامه و وصیت نامه تعدادی از شهدا را منتشر کنیم.

از شخصی شنیدم که همه شهدای استان ما مظلوم اند و به معرفی هیچ یک آن طور که باید پرداخته نشده است. حال از خودمان باید سؤال کنیم چقدر نسبت به شهدا احساس تکلیف می کنیم؟

شهدا با اهدای خون خود در راه خدا، زندگان را چراغ هدایت شدند و نویدبخش آزادگی و حق طلبی در دنیا هستند.

شهید بزرگوار محمدعلی بخشی یکی از جوانان برومند استان خراسان جنوبی است که تولد و شهادتش مصادف با خردادماه است.

شهید محمدعلی بخشی به تاریخ 3/3/1342 در روستای زهان از توابع شهرستان قاینات دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکی در سن7 سالگی وارد دبستان شد. وی تحصیلات خود را تا پنجم ابتدایی ادامه داده و سپس به کار کشاورزی وقالی بافی روی آورد. با توجه به علاقه ای که در انجام کار قالیبافی از خود نشان داد، پس ازمدتی دراین زمینه به استادکار ماهری تبدیل شد.

وی به اهل بیت(ع) ارادت خاصی داشت وهمواره درمراسم تاسوعا وعاشورای حسینی شرکت می کرد. نمازخود را دراول وقت انجام می داد وکارهایش براساس نظم و انضباط خاصی بود. برای یادگیری صحیح قرآن به کلاسهای آموزش قرآن میرفت و این کتاب آسمانی را با معرفت وعلاقه خاصی تلاوت می نمود.

به امام علاقه شدیدی داشت. همواره کتاب و رساله را مطالعه می نمود وسخنرانی امام را از رادیو و تلویزیون گوش می داد.

وی با شروع خدمت سربازی درسن 18سالگی از طرف ارتش به جبهه اعزام شد. سرانجام براثراصابت ترکش خمپاره درتاریخ 26/3/1363 درمنطقه شلمچه به شهادت رسید. پیکرمطهرشهید را در مزارشهدای روستای زهان به خاک سپردند.

حال باید بگوییم به درستی که شهدا زنده اند و مایه افتخار و عزت برای امت اسلام.

وصیت نامه شهید محمدعلی بخشی

گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه زنده اند و نزد خدای بزرگ روزی می خورند. (قران کریم)

اینجانب سرباز احتیاط قدس محمدعلی بخشی چند کلمه ای بعنوان وصیت نامه که برای هر فرد مسلمان واجب است بازگو می کنم:

پدر و مادر گرامی و خواهر و برادران عزیزم از شما میخواهم که شما نیز مانند دیگر خانواده های شهدا صبور باشید . پدر و مادر گرامی اکنون که دشمن بعثی عراق آن جنایتکار خائن به خاک میهن عزیزمان تجاوز کرده است وظیفه تک تک ما سربازان است که به جبهه برویم و برعلیه دشمنان کافر بجنگیم و اگر به فیض شهادت نائل آمدم شما هیچگونه برای من گریه نکنید چون گریه شما باعث ناراحتی من است و دشمن از گریه شما شادی می کند.

 و پدرجان ما امانتی هستیم در پیش شما که خدا داده است و هر وقت بخواهد می برد پدر و مادرم از اینکه می دانم که آنطوری که باید شاید انجام وظیفه شما را می کردم نکرده ام امیدوارم که مرا به بزرگواری تان ببخشید و مادر ارجمندم از شما خواهش می کنم به همان شیری که به من داده اید حلالم کنید و اگر نافرمانی در کارهایی که شما به من گفته اید کرده ام مرا به بزرگیتان ببخشید.

اگر شهید شدم مرا در زهان دفن کنید و آرزویم این است که اگر دست در بدن داشتم دستهایم را از تابوتم بیرون بیاورید تا مستکبران دنیا بدانند که دست خالی از دنیا خواهند رفت و برای مان تبلیغ نکنند و برای اسلام عزیزمان تبلیغ کنید.

روزی که مرا تشییع می کنید یک جلد قرآن در روی تابوتم بگذارید وعکس کوچکم را هم در کنار تابوتم بگذارید تا مردم دنیا بدانند که این جوانهایی که خونشان را فدای اسلام می کنند.

  برادر و خواهرم می دانم که داغ برادر سخت است شما هم مثل خانواده های شهدا صبر داشته باشید و به همین راه گام بردارید که انشاءالله پیروزید.

 و پیام من به ملت شهیدپرور ایران این است که از رفتن بچه هایشان به جبهه جلوگیری نکنند چون این راه هم راه خداست و باید در این راه برویم چه بسا کسانی که در راه خدا کشته می شوند. سلاحم را به دست بگیرید و جبهه ها را پر کنید نگذارید که خون شهیدانتان پایمال شود این شهیدان هستند که با خونشان انقلاب را یاری می کنند تا انقلاب اسلامی در دنیا پابرجا باشد و هنوز هم در جبهه ها خونشان را فدای انقلاب و میهن عزیزشان می کنند.

والسلام علیکم و رحمه ا... و برکاته.