سید ساجد یعقوبی
تحلیلگر ارشد روابط بین الملل،
تحلیلگر ارشد روابط بین الملل گفت: در تحلیل رئالیستی دولت هژمونیک از ظرفیت‌ها و توانمندی‌های بسیار عظیمی در جهت جلب نظر یا مجبور کردن سایر دولت‌ها در پذیرفتن یک ساختار اقتصادی و تجاری باز و ازاد برخوردار است
کد خبر: ۹۰۲۲۰۷۴
|
۰۸ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۱

نظام بین الملل، رژیم برجام و هژمونی امریکا

به گزارش خبرگزاری بسیج از اردبیل، دکتر محمد علی هژبری تحلیلگر ارشد روابط بین الملل در یادداشی آورده است:

ساختار‌های سیاسی بر اساس سه مولفه تعریف میشوند:
*اصل سازمان دهنده.
*تفکیک کارکرد‌های واحد‌ها یا اجزا.
* توزیع توانمیدیها.

در نگاه نو واقع گرایان، اصل سازمان دهنده در نظام بین الملل، آنارشی است؛ لذا محیط بین الملل، محیط خودیاری (self-help) است، چون دولتی وجود ندارد که امنیت دولت‌ها را تامین کند و همه فقط میتوانند بر قدرت خود برای تامین امنیتتکیه کنند.

دولت‌ها یک کارکرد دارند و آن تضمین بقای خود در سطح بین الملل است

در نظام بین الملل، توزیع توانمندی‌ها در میان واحد‌ها متفاوت است و همین توانمندیها، وضعیت برخورداری هر یک از دولت‌ها را برای تامین امنیت تعیین میکند.

ساختار نظام بین الملل در رفتار دولت‌ها محدودیت به وجود می‌اورد. ساختار از طریق دو فرایندِ:
۱. جامعه پذیری کُنشگران ۲. ایجاد رقابت میان آن‌ها عمل میکند. منظور از جامعه پذیری این است که دولت‌ها به تدریج با توجه به پاداش‌ها و مجازات‌هایی که در برابر رفتار مختلف دریافت میکنند، رفتار مناسب را درمی یابند و همین باعث شباهت در رفتار‌های ان‌ها میشود.

از طرفی، رقابت میان واحد‌ها و تلاش برای ماندن در گردونه رقابت هم، واحد‌ها را بر اتخاذ رفتار‌های مناسب رهنمون میکند. نظام، کنشگران را محدود میکند، اما درجه این محدودیت‌ها برای کنشگرانِ مختلف به تبعِ تفاوت در قدرت آن‌ها متفاوت است.

فشار و محدودیت نظام بین الملل بر عربستان سعودی، ایران، اسرائیل و فرانسه به یک اندازه نیست و برای برخی از بازیگران تشویق‌ها بیشتر و مجازات کمتر است و بالعکس.

همه دولت‌ها برای به حداکثر رساندن قدرت خود فرار از تنبیه و مجازات و دریافت تشویق بیشتر از نهاد‌ها و رژیم‌های بین المللی استفاده میکنند. رژیم به معنای اصول، هنجارها، قواعد و رویه‌های تصمیم گیری است که انتظارات کنشگران، حول محور ان‌ها در یک حوزه موضوعی خاص، به هم نزدیک میشود.

برنامه جامع اقدامات مشترک «برجام» به عنوان یک رژیم بین المللی منتج از اصولی است که بر مبنای واقعیت‌ها» حاصل چانه زنی برای فرار از تنبیه و مجازات و از طرفی برای ایجاد محدودیت و نظارت و کنترل بر یکی از اعضا «بنا شده است، رژیم برجام استاندارد‌های رفتاری اعضا و تکالیف و حقوق آن‌ها را تعریف کرده و رویه‌های تصمیم گیری جمعی در ان مشخص است.

بسیاری از ساختارگرایان رژیم‌های بین المللی را به عنوان متغیر وابسته به قدرت، تلقی می‌نمایند، آن‌ها هیچ نقشی به رژیم‌ها نمیدهند و از این منظر رژیم‌ها آلت دست قدرت‌های بزرگ هستند، مهم نیست که علت تشکیل و به وجود امدن رژیم برجام چه بوده است چرا که مهم این است که نحوه چینش قدرت اعضا چگونه است؟

قوّت رژیم به میزان رعایت و اجرای قواعد رژیم است و به قدرت دولتی بستگی دارد که ان را ایجاد میکند و قوّت رژیم برجام به حضور آمریکا به عنوان عامل اصلی ایجاد آن بود، هرچند تمامی طرف‌ها در طراحی و نوشتن رژیم سهم داشته و دارند، اما قدرت‌هایی بزرگ و آمریکا به عنوان ساختار نظام بین الملل با ایجاد محدودیت‌ها و مجازات مختلف «شش قطعنامه الزام اور شورای امنیت و شش قطعنامه شورای حکام آژانس انرژی اتمی و تحریم‌های حقوق بشری اروپا و تحریم‌های اولیه و ثانویه آمریکا»، ایران را به میز مذاکره کشانده است؛ لذا حتی با احتساب پیشرفت‌های هسته‌ای و موشکی ایران و تاثیر ان بر روند مذاکرات و چانه زنی‌ها باید اذعان کرد که ساختار نظام بین الملل قدرت بیشتری برای تاثیر بر کارگزار دارد، لذا رژیم حاصل از این مذاکرات علی رغم چانه زنی‌ها به نفع قدرت‌های بزرگ خواهد بود.

نکته دیگر اینکه اگر تشکیل رژیم‌ها تداوم و تغییر و تقویت و تضعیف ان‌ها را وابسته به قدرت بدانیم باید به نحوه رفتار آمریکا به عنوان هژمون و دولت هژمونیک توجه کنیم.

از نظر "رابرت کوهین" سیطره یک دولت بر نظام بین الملل ضروری است چرا که ساختار تهاجمی قدرت به دست یک کشور موجب ایجاد رژیم‌های بین المللی قوی می‌شود، رژیمی که قواعدش نسبتا دقیق بوده و اطاعت میشود. برای اینکه دنیا ثبات داشته باشد باید یک ثبات دهنده و فقط یک ثبات دهنده داشته باشد، جمله آشنایی که آن را از زبان سیاستمداران آمریکایی میشنویم.

در تحلیل رئالیستی دولت هژمونیک از ظرفیت‌ها و توانمندی‌های بسیار عظیمی در جهت جلب نظر یا مجبور کردن سایر دولت‌ها در پذیرفتن یک ساختار اقتصادی و تجاری باز و آزاد برخوردار است و دولت‌های دوست با شرط بهره مندی از امتیازاتی که دولت هژمونیک در اختیار ان‌ها قرار میدهد، برتری این دولت را پذیرفته و وارد ساختار اقتصادی و تجاری باز و ازاد ایجاد شده میگردند. ارز بسیار قوی و باثبات این کشور این امکان را فراهم میکند که بتواند حجم انبوه ارز و پول مورد نیاز یک سیستم اقتصادی در حال گسترش را تامین کند.

نیاز به قدرت هژمون به علت ماهیت کالایی است که فراهم می‌آورد، اما مشکلی که در مورد کالای عمومی وجود دارد تدارک نامطلوب و چیزی است که اقتصاددانان آن را «سواری مجانی» می‌نامند؛ یعنی استفاده برخی بازیگران از کالا‌ها بدون آنکه سهمی در تولید آن داشته باشند. پس، وجود کالای عمومی موجب سواری مجانی میشود و اینجاست که یک هژمون باید وجود داشته باشد، چنین قدرت حاکمی برای تهیه آن کالا‌ها و حل و فصل مسائل به وجود آمده به دست کسانی که از کالا‌های عمومی مجانی استفاده میکنند، ضروری است.

قدرت هژمون باید اینگونه عمل کند زیرا سهم عمده در این سیستم بر عهده اوست و به این جهت ترامپ از کشور‌های عربی منطقه میخواهد که پول امنیت خود را بپردارند. واشنگتن حضور نظامی در سوریه را به حساب کشور‌های عربی منطقه فاکتور میکند و از طرفی با تز تشکیل ارتش عربی کشور‌هایی که مدت‌ها سواری مجانی داشته اند را به فعالیت وا میدارد.

به تعبیر نوام چامسکی آمریکا با مشروع سازی سیطره و سرکردگی خود، عرضه‌ی تصویری وحشتناک از دشمنی، چون ایران و کره شمالی بزرگنمایی خطر خارجی و نیز غیرقانونی اعلام کردن بازیگران مخالف پذیرش این برتری و اقدامات مختلف علیه آنان فقط به منابع و بازار‌های خارجی و برتری تکنولوژیکی خود می‌اندیشد.

کاخ سفید با تفسیر موسع از برجام به محدودیت‌های ایجاد شده برای ایران در حوزه هسته‌ای قانع نیست. از طرفی با احتساب اینکه، رژیم برجام، به بسط امنیت کشور‌های خاورمیانه کمک کرده و از اتمی شدن منطقه، جلوگیری کرده است، خواهان دخالت و حضور این کشور‌ها در رژیم برجام موشکی و سیاست‌های منطقه‌ای است. چکیده‌ی سخنان اخیر پمپئو وزیر امور خارجه آمریکان، جایگزینی رژیم تحریم به جای رژیم برجام است. رژیم بین المللی که واشنگتن دنباله رو ان است، رژیم بین المللی با حضور اکثر بازیگران بین المللی و منطقه‌ای و در تمامی ابعاد سیاسی، فعالیت‌های منطقه‌ای و موشکی و هسته‌ای است.

قوت رژیم برجام همانند سایر رژیم‌های بین المللی، به "قواعد رژیم" و توان ایجاد "کالا‌های همگانی"، مربوط است؛ و بالعکس علت فروپاشی یا ضعف رژیم برجام را اگر از زبان سیاستمداران آمریکانیی بیان کنم، ضعف در قواعد رژیم و "تولید کالا‌های همگانی بد" است.

به تعبیر پمپئو و ترامپ، برجام، کالای بد و مخربی تولید کرده است و ان افزایش سیاست‌های مخرب منطقه‌ای تهران است. به تعبیری تهران، پول‌های حاصل از گشایش در صدور نفت و انرژی را در سوریه و یمن، لبنان و در حمایت از گروه‌های تروریستی خرج کرده است. قواعد این رژیم هم بسیار ناقص بوده و فعالیت‌های موشکی و منطقه‌ای تهران را دربرنگرفته است؛ لذا حفظ این رژیم به صلاح نیست. اما الترناتیوی برای رژیم برجام ارائه میدهد؟

اروپایی ها، از این جهت که آمریکان الترناتیوی برای برجام ارائه نداده است، ناراحت هستند. در واقع ان‌ها هم به محدود بودن این رژیم اذعان دارند؛ لذا با توجه به تقسیم کاری که بین آمریکان به عنوان هژمون و دولت‌های اروپایی به عنوان زیر مجموعه و استفاده کنندگان از کالای عمومی اقتصاد بازار ازاد و نهاد‌های اقتصادی بین المللی، وجود دارد، انتظار همراهی اروپا با ایران در حفظ برجام، غیرعقلانی است.

کشور‌های اروپایی به صراحت گفته‌اند که برای حمایت از شرکت‌های بین‌المللی، به خصوص آن‌ها که در آمریکا فعال هستند امکانی ندارند و چنین شرکت‌هایی باید با توجه به منافع خود، تصمیم‌گیری کنند. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان هم ضمن عجولانه خواندن تز " حمایت از برجام" جبران کامل خسارت شرکت‌های اروپایی را که به دلیل همکاری با ایران از سوی آمریکا مجازات می‌شوند "توهم" خواند. از شروط رهبر انقلاب هم در بهترین حالت، " تضمین خرید نفت از سوی اروپا " قابلیت عملیاتی شدن دارد.

اگر اروپایی‌ها بخواهند راهبرد ایالات متحده را تضعیف کنند، ترامپ گزینه‌هایی برای پاسخ خواهد داشت. قوانین آمریکا به ترامپ اجازه می‌دهند سوئیفت و مدیران آن را در صورت خودداری از قطع دسترسی بانک‌های ایرانی، تحریم کند. رئیس‌جمهور آمریکان می‌تواند از اختیارات اجرایی خود استفاده کرده و اعضای هیئت مدیره و مقام‌های ارشد بانک مرکزی اروپایی، بانک سرمایه‌گذاری اروپایی و بانک مرکزی کشور‌ها را در فهرست تحریم قرار دهد.

بنظر آمریکا، وظایف خود را در قبال برجام انجام داده است. حال در ماه‌ها و سال‌های اینده، نقش بروکسل تقویت و پررنگ خواهد شد.

در دوران زمامداری جرج بوش در آمریکان و پررنگ شدن سیاست‌های نظامی و تهاجمی واشنگتن، اروپا نقش پلیس خوب را بازی کرده و ابعاد نرم افزاری قدرت را به راه انداخت. از این رو شاهد گفتگو‌های انتقادی و حقوق بشری اروپا با ایران بودیم. حال با خروج آمریکان از برجام و شروط ۱۲ گانه پمپئو، قدرت نرم افزاری اروپا به کار افتاده و لذا گفتگو‌های موشکی و سیاست‌های منطقه‌ای را در اولویت قرار خواهد گرفت.

محمد علی هژبری
تحلیلگر ارشد روابط بین الملل

ارسال نظرات