یادداشت: احمد ملاشاهی
در گذشته در چهارشنبه آخر سال اگر آتشی برپا میشد برای گرم شدن خانه بود نه برای سرد شدن خانهای با سرمای افسوسها! برای جمع شدن بود نه برای کم شدن یکی از اعضای خانه!
به گزارش خبرگزاری بسیج از زاهدان، غم زلزله، تخریب سیلابها، حادثه معدن و دیگر غمهای امسال، از جنس نمیخواستیم بود، اما چهارشنبه آخر سال که میشود خودمان به استقبال میرویم و میگویم؛ غم کجایی؟ اشک بیا! سلام افسوس! گاهی وسط شهر دود و آتشی به راه میافتد که انگار میدان جنگ است
از همین حالا لنز بسیاری از دوربینها آماده شدند برای گرفتن این تصاویر و اینکه چگونه میشود این تصاویر را به اسم آشوب در ایران برای سال آینده جا زد، جماعتی که در پی ایران هراسیاند با تصاویر چهارشنبه سوری، بار یکساله خود را میبندند، آنها استاد این کارند که با چهارشنبه سوری، ذهنیت سوریه را از ما به دیگران القا کنند.
برخی به بهانه سنتی دیرین، سنتهای دیگر را نادیده میگیرند در سنت گذشته، شادی برای رفتن غم بود نه برای آمدن آن، بهترین شیرینیها در این ایام پخت میشد و به این خانه و آن خانه در طبقی پر از لبخند فرستاده میشد حتی شادیها را با مردگان تقسیم میکردند، واسطه این کار، بخشیدن خیرات بود و یاد نیک کردن.
آواز نوروزخوانی برپابود تا روزکهنه، لباس کهنه و کینه دیرین رخت بندد، قهرها در آغوش گیرند آشتی را نه اینکه اشک، مشت زند بر دهان لبخندها.
در گذشته در چهارشنبه آخر سال اگر آتشی برپا میشد برای گرم شدن خانه بود نه برای سرد شدن خانهای با سرمای افسوسها، برای جمع شدن بود نه برای کم شدن یکی از اعضای خانه.
برای مدیریت چهارشنبه آخر سال، کافیست تماشاچی خطر نباشیم، تجربه نشان داده، دور معرکه گیران خلوت شود، خودبخود شعلهی خطرها کم میشود و آمار تلفات پایین میآید.
تجربه میگوید اگر بچهها را این شبها با بچهها رهاکنیم یا در خطر تنها بگذاریم و یا خود، بچه شویم و فراموش کنیم جانب احتیاط را، این شادی حتما غم میآورد.
از همین حالا لنز بسیاری از دوربینها آماده شدند برای گرفتن این تصاویر و اینکه چگونه میشود این تصاویر را به اسم آشوب در ایران برای سال آینده جا زد، جماعتی که در پی ایران هراسیاند با تصاویر چهارشنبه سوری، بار یکساله خود را میبندند، آنها استاد این کارند که با چهارشنبه سوری، ذهنیت سوریه را از ما به دیگران القا کنند.
برخی به بهانه سنتی دیرین، سنتهای دیگر را نادیده میگیرند در سنت گذشته، شادی برای رفتن غم بود نه برای آمدن آن، بهترین شیرینیها در این ایام پخت میشد و به این خانه و آن خانه در طبقی پر از لبخند فرستاده میشد حتی شادیها را با مردگان تقسیم میکردند، واسطه این کار، بخشیدن خیرات بود و یاد نیک کردن.
آواز نوروزخوانی برپابود تا روزکهنه، لباس کهنه و کینه دیرین رخت بندد، قهرها در آغوش گیرند آشتی را نه اینکه اشک، مشت زند بر دهان لبخندها.
در گذشته در چهارشنبه آخر سال اگر آتشی برپا میشد برای گرم شدن خانه بود نه برای سرد شدن خانهای با سرمای افسوسها، برای جمع شدن بود نه برای کم شدن یکی از اعضای خانه.
برای مدیریت چهارشنبه آخر سال، کافیست تماشاچی خطر نباشیم، تجربه نشان داده، دور معرکه گیران خلوت شود، خودبخود شعلهی خطرها کم میشود و آمار تلفات پایین میآید.
تجربه میگوید اگر بچهها را این شبها با بچهها رهاکنیم یا در خطر تنها بگذاریم و یا خود، بچه شویم و فراموش کنیم جانب احتیاط را، این شادی حتما غم میآورد.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰