به گزارش خبرگزاری بسیج به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، این شاعر و نویسنده کودک و نوجوان درباره مجموعه مجموعه «نینیها» گفت: این مجموعه به گونهای طراحی شده که سه جلد آن برای نینی دخترها و سه جلد آن برای نینی پسرها است. عناوین کلی این مجموعه عبارتند از: «نینیها و هولولو»، «نینیها و اجی مجی» و«نینیها و پریها» . وی اظهار داشت: مجموعههای نینیها که در آنها هم طنز وجود دارد برای خردسالان است که تقریبا با زبان نثر موزن همراه است. در«نینیها و هولولو» در اصل برای مقابله با ترس خردسال است، در این مجموعه از طریق «هولولو» شخصیتی که وارد خونهها میشود و قصد دارد بچهها را بترساند اما در نهایت برعکس این قضیه اتفاق میافتد و این بچهها هستند که این شخصیت را میترساند و باعث فرارش از خانهمی شوند.
شعباننژاد همچنین افزود: «نینیها و اجی مجی» در ارتباط با آرزوهای بچهها است. اجیمجی یک شخصیتی است که میخواهد آرزوهای بچهها رو برآورده کند، چون مهارتی ندارد بر عکس آنرا انجام میدهد که با طنز همراه است مجموعه دیگر «نینیها و پریها» است که در واقع پری ها کارهایی که بچهها توانایی انجامش را ندارند برایشان انجام میدهند ولی در عین حال بچهها هم در این قضیه فعالیت وکمک میکنند برای حل مشکلات. شعباننژاد درباره مجموعه «هاپول و گرگ گله» گفت: این مجلد چندگانه قصههای منظومی است در ارتباط با سگگله(هاپول) که خیال پرداز است، در اول مجموعهها هم نوشتم که: «هاپول که با گله به صحرا میرفت، یواش یواش تو خواب و رویا می رفت».
وی ادامه داد: همین خواب و رویا برای هاپول باعث بوجود آمدن یک سری ماجرها میشود که طنز کودکانه در آن است. من معمولا سعی میکنم کارهایی که برای کودک و خردسال انجام میدهم طنز در آن وجود داشته باشد. در واقع با مشاهده کل آثارم این طنز قابل مشاهده است. فکر میکنم بچهها طنز را دوست دارند. در واقع بچهها با کوچکترین موردی میخندند و چه خوب برای کارهایی که برای کودکان تولید چاپ میکنیم بتوانیم به خندیدن خردسالان و کودکان کمک کنیم.
وی در پایان در درباره آشنایی با دنیای کودکان گفت: من سعی میکنم از جمع بچهها دور نباشم. در بین اکثر اقوام مختلف نیز با بچه ها بودم و سعی کردم تا با حال و هوا و روحیاتشان نیز آشنا شوم.
گفتنی است «خواب مترسک»، «خواب بره»، «خواب کلاغ»، «خواب ماهی»، «خواب کفش»، «خواب عروسی»، «خواب آش»، ازعناوین مجموعه هفت جلدی «هاپول و گرگ و گله» است.
در مجموعه «هاپول و گرگ و گلّه» جلد پنجم «خوابِ کفش» آمده است :
دار دار خبردار
هاپولی بود سَرِ کار
گلّه رو برده بود به یک جای دور
جایی که سبزههاش بودن جورواجور
هاپولی بالای سَرِ گلّه بود
زبر و زرنگ، دور و بر گلّه بود
نگاه میکرد به اینجا و به اونجا
تا که یه وقت گرگه نیاد به صحرا
هاپول به فکر این بود:
تو خواب و رؤیا نره
باشه کنار گلّه
از توی صحرا نره
میخواست که راستی راستی
اون روز بشه برنده
طوری که آخرِ کار
گلّه به اون نخنده
در مجموعهی نینیها (نینیپسری) جلد 1( نینیها و اجیمجی) نیز آمده است:
همچنین نینیپسری با آدمآهنی بازی میکرد. با خودش گفت: من نمیخوام نینی باشم. کاش آدمآهنی باشم.
اجیمجی با یک عصای کجکجی اومد و گفت:
«من اومدم. هر چه بخواهی، بلدم.
با این عصا، زودی نینی، میشه یک آدمآهنی».
اجیمجی عصایش را تکان داد و گفت: «اجی مجی... اجی مجی...»
اما چی شد؟ نینیپسری یک آدم ژلهای پیچپیچی شد.
هلهله شد. ولوله شد. دستا و پاهاش ژله شد. کله و موهاش ژله شد. راه که میرفت یواش یواش، میلرزیدن دست و پاهاش.
اجیمجی چه کار کرد؟ یواشکی فرار کرد.
نینی دوباره کمکم، شد سفت و صاف و محکم.