خبرهای داغ:
حجت الاسلام مظاهری سیف می‌گوید: پدر حسین نصر خودش از صوفیان بود که در دربار جایگاه ویژه ای داشت و پزشک دربار بود و خود حسین نصر در زمان محمدرضا گرایشاتی به فرقه فاضلیه داشت و از آن طرف رئیس دفتر فرح هم بود.
کد خبر: ۸۹۹۷۲۰۴
|
۱۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۹

به گزارش خبرگزاری بسیج به نقل از رسا، روشنفکری در ایران مقوله ای قابل بررسی و دارای ابعاد مختلفی است. یکی از این ابعاد، تعامل و نقطه تلاقی تفکر روشنفکری و جریان های نوظهور از جمله صوفیه است. در این تلاقی، شاهد ژست روشنفکری از طرف تصوف هستیم و همراهی شاهان و درباریان تا قبل از انقلاب با این جریان بود، بعد از انقلاب نیز پوزیشن روشنفکری در تفکر عرفان های نوظهور ادامه دار شد. نقطه ملاقات روشنفکری و صوفیه و ارتباطش با حوادث اخیر اغتشاشات دراویش در این نوشتار بررسی خواهد شد.

به این منظور گفت وگویی پیرامون روشنفکری و عرفان های نوظهور و تلاقی و تعامل این دو جریان از سوی، خبرنگار خبرگزاری رسا با حجت الاسلام حمیدرضا مظاهری سیف بنیانگذار مؤسسه علمی فرهنگی بهداشت معنوی انجام شد که به نظر خوانندگان محترم می رسد.

این استاد حوزه و دانشگاه، موسس و رییس انجمن فرهنگی معنویت نوین بوده و دارای آثار و تالیفات متعددی در موضوعات مختلف نظیر اخلاق و عرفان، اندیشه های اجتماعی، مباحث عرفان است.

این پژوهشگر عرصه عرفان های نوظهور معتقد است جریان روشنفکری سکولار بعد از انقلاب اسلامی به وجود آمده است و نیازمند یک پشتوانه معنوی است، برای همین به سمت عرفان های نوظهور گرایش پیدا کردند که معمولا خاستگاه خارج از کشور دارند؛ هم اکنون جریان روشنفکری در ایران تأکید زیادی بر معنویت های هندی دارد، معنویت هایی که اساسا غیراسلامی است و متأسفانه امروزه در جامعه ما تبلیغات زیادی هم در این باره صورت می پذیرد.

متن کامل این گفت و گو در زیر تقدیم به خوانندگان محترم می شود.

رسا ـ  آیا رابطه میان تصوف و روشنفکری وجود دارد؟

از زمان تولد روشنفکری در ایران مساله تصوف مطرح بود. روشنفکری در دوران مشروطه که آرام آرام جایگاه پیدا کرد. در واقع در دربار قاجار خیلی از افراد گرایشات صوفیانه داشتند.

آن زمان جریان نعمت اللهی مونس علیشاهی و هم جریان نعمت اللهی گنابادی شکل گرفته بود و در دربار قاجار به خصوص از زمان محمدشاه خیلی نفوذ زیادی پیدا کردند. صوفیان در دربار و خانواده شاهی و درباریان و اشراف جامعه که با دربار در ارتباط بودند خیلی از آنها مرید قطب های صوفیه بودند. حتی به طور خاص یکی از صوفیان حتی رفت از تبریز محمدعلی شاه را آورد تهران و از همان زمان در دربار نفوذ بسیار زیادی پیدا کردند.

با اینکه قبل از آن خیلی شرایط خوبی نداشتند و  تحت فشار بودند هم از طرف قدرت سیاسی و هم از طرف نیروهای مذهبی جامعه ولی از آن زمان دیگر اینها در دربار قاجار جایگاه پیدا کردند تا جایی که ظهیرالدوله یکی از اقطاب صوفیه نعمت اللهی حاکم همدان می شود و در دربار ناصرالدین جایگاه پیدا می کند.

تا این حد نفوذ صوفیگری در بین اشراف بالا بوده است. یک حُسنی هم برایشان داشت، بالاخره طبقه اشراف دنبال تفریحات گوناگون بودند. یکی از تفریحات آنان این بود که محلس ذکری باشد و بروند در خلسه و حال و صفایی کنند. این هم برایشان یک تفریح بود و هم به عنوان یک جریان معنویت گرایی در مقابل فقه و فقها و علمای دین قدعلم کردند. یعنی خارج از چارچوب های رسمی دینی که فقها مدیریت می کردند ، حوزه های علمیه مبتنی بر علوم دینی آن و فرهنگ دینی و هنجار های دینی را تعریف می کردند.

رسا ـ با این وجود رابطه درباریان با صوفیان خوب بود. آیا با این روند، صوفیان توانستند نفوذ خود را گسترش دهند؟

درباریان علاقه داشتند که بروند دنبال جریانات صوفیه به ویژه اینکه اقطاب صوفیه هم با یک مقدار تطمیع و پاداش و صله خوب جذب می شدند یعنی به راحتی اینها می توانستند سران صوفیه را به خودشان متمایل کنند حمایت آن ها و دراویشی که مریدشان بودند جذب کنند. یک  رابطه ی خوبی بین جریان های مختلف صوفیه و دربار از محمدشاه قاجار به بعد شکل می گیرد.

همان فضا آرام آرام می آید تا می رسد به دوران مشروطه و بسیاری از مشروطه خواهانی که روشنفکر بودند، خارج تحصیل کرده بودند، خیلی از اینها گرایشات صوفیانه جدی داشتند.  جریان روشنفکری از ابتدا  برای مقابله با نیروهای مذهبی و دین به صوفیه و آن حمایت اجتماعی صوفیه تکیه می کرد.

این یک مساله ای است در ابتدا که وجود داشت. بعد که آمدیم جلو آرام آرام در دربار رضاشاه هم باز همین جریانات صوفیه نفود داشتند.

مثلا پدر حسین نصر خودش از صوفیان بود که در دربار جایگاه ویژه ای داشت و پزشک دربار بود و خود حسین نصر در زمان محمدرضا گرایشاتی به فرقه فاضلیه داشت و از آن طرف رئیس دفتر فرح هم بود. یکی دو تا هم نبودند و ساختاری را شکل می دادند.

مثلا رضاعلیشاه از اقطاب صوفیه گنابادی با محمدعلیشاه می رود و دیدار می کند و تصاویرشان هست. این ارتباطات وجود داشته است و همین طور ادامه پیدا می کند تا اینکه ما بعد از انقلاب شاهد پیدایش یک جریان روشنفکری سکولار هستیم.

رسا ـ این جریان روشنفکری سکولار زائیده چه تفکری است؟

جریان روشنفکری سکولار هم یک پشتوانه معنوی نیاز دارد و اینجاست که می روند سراغ معنویت های نوظهور که معمولا خاستگاه خارج از کشور دارند. الان جریان روشنکفری ما تاکید زیادی روی معنویت های هندی دارد؛ معنویت هایی که اساسا غیراسلامی اند و در جامعه ما هم در حال رفت و آمدند و تبلیغات زیادی هم انجام می دهند و با تکیه بر شعار پلورالیزم و تکثر گرایی می آیند و می گویند چه لزومی دارد که ما فقط اسلام را حق بدانیم؟ ‌بقیه سنت های معنوی و عرفانی هم واجد حق هستند. استدلالشان این است که آن ها هم بالاخره رفتند و در راه خودشناسی و سلوک و به جاهایی رسیدند. حالا کسی ممکن است بیاید و برود و از بخواهد از آن سنت های دینی هم بخواهد استفاده کند.

لذا با این توجیهات مثلا بعضی از روشنفکران مثل آقای ملکیان می گویند انتخاب زندگی معنوی و انتخاب دین به تیپ شخصیتی افراد بستگی دارد. هرکسی هرطوری که خوش تر است و احساس امید و آرامش و شادی بیشتری می کند می تواند سراغ همان باورها و مرام و سلوک معنوی برود.

رسا ـ شاخصه روشنفکری کنونی چیست؟

این روشنفکری کنونی هم آمده است و روی یک نوع معنویت سکولار فارغ از دین بحث می کند. حالا صوفیان دیندار و مسلمان بودند ولی خوب با سلیقه خودشان اسلام را می دیدند و مسائل معنوی را دنبال می کردند اما این روشنفکری جدید و مربوط به دوران بعد از انقلاب است.

در کشور ما اینها خیلی برجستگی بیشتری پیدا کردند. قبل از انقلاب این جریان شروع شده بود یعنی معنویت گرایی غیراسلامی با بعضی از درباری ها آغاز شده بود و مثلا شما در کسانی مثل شریف امامی و بعضی از رجال دربار می بینید که گرایش به عرفان های شرقی پیدا کردند.

یوگا انجام می دهند و نسبت به عرفان و فلسفه هندی خیلی ابراز علاقه می کنند ولی آن موقع جریان خیلی خفیف بود، بعد از انقلاب واقعا روشنفکران و مدعیان آن البته غیردینی، آن تمایل را دارند ابراز می کنند و تبلیغ می کنند و ترجمه می کنند و اصلا یکی از پوزیشن های روشنفکری در روزگار ما این است که افراد مثلا استاد یوگا داشته باشند و کلاس مدیتیشن بروند آثارکوئیلو را خوانده باشند.

در قفسه کتابخانه خانه شان مثلا کتب کارلوس کاستاندا و لوئیزی باشد. این الان شده است اصلا یکی از شاخصه های روشنفکری، گرایش به معنویت های غیراسلامی و توجه و آشنایی به آنها که مثلا الان یک شاخصیتی پیدا کرده است و خیلی ها را به خودش سرگرم کرده است.

رسا ـ ارتباط روشنفکری و سلبریتی ها در چیست؟

سلبریتی بودن به معنای روشنفکر بودن نیست

روشنفکری در کشور ما متاسفانه یک مقدار سقوط کرده است. سلبریتی بودن به معنای روشنفکر بودن نیست. همان پوزیشن روشنفکری را داشتن است.

یعنی اینها می دانند روشنفکر های جامعه بعضا گرایشاتی به عرفان های نوظهور دارند. این سلبریتی ها می خواهند ژست روشنفکری بگیرند. ممکن است اصلا خیلی هم اهل مطالعه و مسائل فکری و فرهنگی نباشند و سرشان به کار خودشان است و مثلا با یک قرارداد ساده حاضرند هرنقشی را اجرا کنند و هر ترانه ای بخوانند و در هر برنامه ای حاضر شوند ولی ژست روشنفکری را دوست دارند و می خواهند داشته باشند.

عملا می آیند و این ژست معنویت گرایی از یک سو و آزادی های اجتماعی و مدنی هم از طرف دیگر این مفاهیم به آن ها احساس خوبی می دهد، حس روشنفکری به آنها می دهد. مثلا حالا از صوفیان حمایت می کنند، با اینکه نمی دانند اصلا این صوفیان چه هستند؟ ‌یکی از ارزش های صوفیه سبیل بلند گذاشتن هست خیلی از این افراد سبیل هم نمی گذارند! این دلیل نمی شود یعنی اصلا در این وادی نیستند و صرفا ژست می گیرند و نه ارزش های صوفیه را نه می شناسند نه به آن احترام می گذارند. ولی آن ژست می آید به کمک آنها تا بالاخره از آزادی های اجتماعی دفاع کرده باشند و احساس معنویت گرایی به آنها دست بدهد می آیند این کارها را انجام می دهند.

متأسفانه سلبریتی های مقداری بازیچه برخی از جریانات سیاسی می شوند

این یک طرف قضیه است که این خیلی قرائت خوب از حمایت سلبریتی ها از تصوف و عرفان های نوظهور است. اگر ما بخواهیم یک مقدار جدی تر به این موضوع نگاه کنیم باید عرض کنم که متاسفانه سلبریتی های ما یک مقدار بازیچه برخی از جریانات سیاسی می شوند.

دعوت از سلبریتی ها برای القای خط و مشی بیگانه به آنها

بعضی از جریانات خارج از کشور فعالیت می کنند. سفارتخانه ها بالاخره خط مشی هایی دارند، به جریان های سازی های اجتماعی می روند به سمت اینکه نظام را تضعیف کنند. وقتی که پشتوانه مردمی نظام ضعیف شود در چانه زنی های روابط دیپلماتیک اینها می توانند امتیاز بیشتری از دولت بگیرند. وقتی پشتوانه مردمی ضعیف است در جامعه اغتشاش است. از این رو می آیند سلبریتی ها را دعوت می کنند خط مشی های خودشان را به آنها القا می کنند و آنها به موقع متاسفانه این نقش را به نفع آنها را بازی می کنند.

این هم یک روی دیگر سکه است که اصلا موضوع ژست روشنفکری گرفتن نیست و این افراد به خاطر اینکه احیانا بتوانند یک شناسنامه اروپایی آمریکایی هم داشته باشند حاضر می شوند با این سفارتخانه ها همکاری کنند و در جریان سازی های فرهنگی با آن ها مشارکت داشته باشند.

این هم یک بُعد قضیه است که خیلی جدی است و شواهد زیادی هم دارد یعنی بعضی وقت ها مهمانی هایی که در سفارتخانه ها گرفته می شود و همین سلبریتی ها می روند آنجا شرکت می کنند. خوب آن خارجی ها که در راه رضای خداوند نیامدند به اینها افطاری بدهند. این مهمانی ها معلوم است در آن چه می گذرد و آن سفارتخانه اهداف سیاسی و دیپلماسی خودش را دنبال می کند و سعی می کند به نوعی افکار عمومی جامعه ما را در مسیر اهداف خودشان پیش ببرند.

منبع: رسا
ارسال نظرات
پر بیننده ها