اکنون که خداوند بر ما منت نهاده و انقلاب رهایی بخش و رهبری بی همتا و در نهایت تقوا را بر ما ارزانی داشته است, این یقین را در رگ و پوست و قلب و فکر خود احساس می کنم که انقلاب ما انشاءالله به انقلاب بقیه الله اعظم متصل خواهد شد و حلقه های این اتصال را خون پر جوش شهدا تشکیل می دهد.
کد خبر: ۸۹۸۸۳۸۲
|
۲۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۳:۵۴

به گزارش خبرگزاري بسيج استان مركزي ؛ شهيد محمود معين الاسلام درسال ۱۳۴۱ درخانواده ای روحانی در اراک چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ ولی الله معین الاسلام سرپرستی مدرسه علمیه سپهداری اراک بود . محمود در نزد پدر اولین جرقه های اخلاق و فضیلت و صداقت را مزمزه کرد.او تحصیلاتش را ادامه داد تا سالهای ۱۳۵۶و ۱۳۵۷فرارسید ,سالهای مبارزه نفسگیر با طاغوت وستم .
این دوران همزمان بود با اوج گیری نهضت اسلامی و محمود نیز مانند دیگر شیفتگان راه الله فعالانه در مبارزات بر علیه رژیم طاغوت شرکت کرد. چند بار با مأمورین نظامی وانتظامی شاه درگیر شد و هربار با کمک خدا و زیرکی و شجاعت بی نظیر خود, از معرکه به سلامت گریخت.

ضمن حضور فعال در صحنه های مختلف انقلاب به مطالعه نیز می پرداخت پس از پیروزی انقلاب همراه با دوستان شهیدش فضلعلی جباری، محمد صدر نور، مجید ترکمانی، محمود جقائی، و… اقدام به تاسیس وفعالیت در انجمن اسلامی دبیرستان محبان امام علی (ع) پرداختند. پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۹ جهت ادامه خدمت و پاسداری از آرمان های بلند انقلاب وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اراک شد.
مدتی در مرکز آموزشی سپاه در استان مرکزی دوره آموزشی دید و بعد از آن در بخش عملیات سپاه به فعالیت پرداخت. مدتی بعد به همراهی جمعی از همرزمانش به کردستان رفت تا در مقابل ضد انقلاب که جنگ داخلی را در آنجا به راه انداخته بود واقعاً عاشق لقاء الله بود وسرانجام در ظهرگاه جمعه بیست و هفت آذر ۱۳۶۲ پس از عملیات پیروزمندانه والفجر چهار به هنگام آماده شدن جهت اقامه نماز در حین گرفتن وضو در منطقه پنجوین مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و دعوت حق را لبیک گفت و مصداق حدیث شریفه قدسیه قرار گرفت.

وصیتنامه شهید محمود معین الاسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر با کشته شدن من دین محمد (ص) زنده می ماند پس ای شمشیرها مرا دریابید. (سالار شهیدان امام حسین ع)
در پس هر آمدنی رفتنی هم نهفته است هر آن چه که در مزرعه دنیا می کاریم در آخرت درو می کنیم و خوشا به سعادت آن کسانی که با توشه پر از دنیا به سوی خداوند می روند. زندگی خوردن و خوابیدن نیست.
زندگی رفتن و جاری شدن است .زندگی آن وقتی معنی پیدا می کند که برای خدا در جهت خدا در کنار خدا و همراه با خدا باشد و در غیر این صورت اسم آن را زندگی نمی توان گذاشت. آن وقت است که انسان در دام رفاه پرستی و راحت طلبی و بالنتیجه بی خدایی می افتد و تمام عمر خود را به هدر می دهد.
من در این مدت کوتاه عمرم دوست می داشتم که خدایی زندگی کنم اما فکر نمی کنم در این امر موفق شده باشم. به هرحال بار دیگر افتخار سربازی امام زمان (عج) و هم رکابی یاران امام خمینی کبیر را پیدا کرده ام و وصیتی مختصر در این سرزمین خونین به امّت عزیز و پر توان ایران عاجزانه عرض می نمایم.
امام گرانقدر را مبادا تنها بگذارید. دقیقاً گوش کنید وبه فرمان امام باشید که در این زمان اسلام ، فرمانبری امر او را واجب گردانیده است. برادران این را بدانید که اگر در رأس امور ما، روحانیون، این نشانه های خدا و سمبل های اسلام راستین حاکمیت و نظارت و دخالت نداشته باشند در دراز مدت به بیراهه خواهیم رفت و ضد ارزش های مغایر با فرهنگ غنی اسلام بر ما حاکم خواهد شد. ما باید پیرو همان فقیه سنتی و اسلام در قالب فقاهت باشیم و گرنه به اسلام نرسیده ایم. برادران من، بیایید بیش از هر چیز دیگر تعهد و تسلیم و پیروی جسمی و فکری و قلبی خود را برای اسلام و خط امام نگهدارید.
وای بر شما اگر چیزی غیر از خدا را اصل و پایه و هدف قرار دهید. حال آن چیز هرچه می خواهد باشد چه نام و چه مقام و چه سازمان و انجمن و حزب و…. اسم این عمل را جز شرک نمی توان گذارد . اگر جامعه ما بتواند ولایت و نظم ولایتی را هم چون خون در رگ خود جاری سازد توان ضربه زدن دشمن به حداقل ممکن خواهد رسید.
اکنون که خداوند بر ما منت نهاده و انقلاب رهایی بخش و رهبری بی همتا و در نهایت تقوا را بر ما ارزانی داشته است, این یقین را در رگ و پوست و قلب و فکر خود احساس می کنم که انقلاب ما انشاءالله به انقلاب بقیه الله اعظم متصل خواهد شد و حلقه های این اتصال را خون پر جوش شهدا تشکیل می دهد.
یاران بشتابید که خدای بزرگ سفره ای پهن و به وسعت تمامی جبهه ها گسترده و محبان و دوستداران خود را برای این خوان نعمت فرا خوانده است. این بنده حقیر نیز در پی آن است که شاید بتواند و سعادت بیابد و لقمه شهادت را از این سفره برگیرد. از خدا می خواهم که مرگم را شهادت در راه خودش قرار دهد. انشاءالله…
سخنی با تو مادرم، تو که برای من حکم وجودی را داشتی که هیچ گاه این زبان عاجزم یارای وصف کردن تو را نیافت. تو نزد خدا عزّت و عظمت داری. مادرم، این دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است پس تو را به خدا به خاطر این که از خدا عاجزانه خواستم که از زندان رهایم کند سرزنشم مکن. هرگز، هرگز، آزادی فرزندت را عزا مپندار هرگز.
و شما ای برادران و خواهران:
در میان دو دعوت (دعوت نور و دعوت نار) قرار دارید .تو مختاری که به هریک می خواهی لبیک گویی یا اندر حضیض ظلمت و گمراهی سقوط نمایی و یا به اوج نور عروج آغازی و شهادت نقطه ای است که تو خود نور خواهی شد. اما بدان که در راه نور سختی است و تو که رنج کشیدی به سوی نور باید رفت. هرکدام را که می خواهی برگزین اکنون من مشتاقانه و بی قرار در انتظار دیدار با برادران شهیدم هم چون ترکمانی ها و ثامنی ها و زراستو ندها و رضای پاکپورها و جواد آمفری ها نشسته ام و امیدوارم که هرچه زودتر این انتظار به سر آید.
آنان که ره دوست گزیدند همه
در کوی شهادت آرمیدند همه
معرکه عالم فتح از عشق است
هر چند سپاه او شهیدند همه
در پایان در پیشگاه خدا عرض می کنم که «اللهم اجعلنی فی زمره الشهداء…» الهی رضا برضاک.
تمامی شما را به خدا می سپارم
برادر کوچکتان محمود معین الاسلام
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
به امید پیروزی رزمندگان اسلام و زیارت کربلابایستد

 

ارسال نظرات