جمهوری اسلامی خود یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران و نهضت امام خمینی (ره) است، نه همه انقلاب
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از کردستان، انقلاب اسلامی به اعتراف دوست و دشمن و همهی مورخان و اندیشمندان علوم سیاسی-اجتماعی، از بزرگترین و در عین حال نادرترین حوادث تاریخ معاصر و بلکه تاریخ بشری است.
با پیروزی انقلاب اسلامی و بیداری مسلمانان فصل جدیدی در تقابل اسلام و غرب اغاز شد، هر چند این روند جدیدی نبود و جهان اسلام بارها در طول تاریخ با غرب روبه رو شده بود. بسیاری حادثهی ۱۱ سپتامبر در آمریکا و حمله تروریستی به این کشور را اوج تقابل اسلام و غرب میدانند، اما بی شک پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تبعات ناشی از آن تا انتشار کتاب کفر آمیز آیات شیطانی (سلمان رشدی) اوج این رودر رویی بود.
نوع انقلاب ایران بیانگر تثبیت یک ذهنیت سیاسی-اسلامی بود. این ذهنیت با استقرار جمهوری اسلامی ایران که نتیجهی تفکرات سیاسی امام (ره) و پشتیبانی تودهی مردم بود و در برداشتهای سیاسی از اسلام ریشه داشت، به شکلی بی نظیر در مأموریت سیاسی اسلام نهادینه شد.
انقلاب اسلامی ایران به عنوان انقلابی ایدئولوژیک که با جهان بینی خاص خود نه تنها در بعد ملی احیاگر طرح ها، برنامهها و نظریات خاص خود برای حکومت و دولتمداری بود، بلکه در بعد جهانی نیز با توجه به جهان شمولی مکتب اسلام، دارای اندیشهها و نظریات خاص خود بوده و ارائه دهندهی نظام جهانی ویژه است.
مهمترین نوآوری انقلاب اسلامی ایران این بود که ساختار نظام را که عمدتا بر اساس قدرت مادی شکل گرفته بود، با تکیه بر ابزار معنوی قدرت بر هم زد و نشان داد که میتوان بر پایه ارزشهای اسلامی و حرکتهای تودهای به قدرت رسید و جامعه را اداره نمود.
انقلاب اسلامی ایران نشان داد که خصومت میان کاپیتالیسم و سوسیالیسم (دو ابر قدرت) پوچ و تو خالی است، یا به سخنی دیگر معارضه آنها صرفا بر سر تقسیم غنایم و استثمار ملت هاست. انقلاب اسلامی اثبات نمود که تعارض واقعی، میان قدرتهای مستکبر و استثمارگر از یک سو، و تودههای عظیم و مستضعف ملتها از سوی دیگر است و به همین دلیل نیز آن را علنی نمود.
نهضت امام خمینی ره و انقلاب اسلامی به عنوان پیج سوم تاریخ مدون بشری توانست تحولی در تاریخ ایجاد کند و عصر جدیدی را نوید دهد که هم از نظر شکل، هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا، با خیزشهای پیش از خود کاملا متفاوت است. انقلاب اسلامی توانست قواعد بازی سیصد سالهی مدرنیسم را تغییر دهد و صف بندیها و قطب بندیهای جهانی را بر هم ریزد
انقلاب اسلامی ایران به لحاظ تئوریک با انقلابهای سوسیالیستی و انقلابهای لیبرالی، تفاوت الگویی و کارکردی مشهودی داشت، در راستای چنین ویژگیهایی بود که راهبرد (نه شرقی و نه غربی) رو به عنوان محور اصلی عدم تعهد رادیکال در دستور کار خود قرار میدهد.
پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد که ادیان به ویژه دین اسلام با گذشت زمان و توسعهی مدرنیزاسیون، نه تنها به پایان راه خود نرسیده اند، بلکه مهمترین راه نجات بشری از ظلم و بیدادگری به شمار میروند. در واقع انقلاب اسلامی ایران چونان دارویی شفابخش موجب احیای اندیشههای اسلامی در سراسر جهان و سبب افزایش روحیه و تقویت بنیادهای فکری گردید.
یکی از نکات در خور توجه در خصوص انقلاب اسلامی ایران، توانایی بالای گفتمان اسلام گرایی در خلق یک ذهنیت جدید بود؛ یعنی پرورش فرد مسلمان به عنوان عنصر سیاسی ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی. اصولا مسلمان بودن از یک سو به معنای ضدیت با پهلوی، آمریکا و صهیونیسم بود و از سویی دیگر به معنای حمایت از امام (ره) و جمهوری اسلامی.
انقلاب اسلامی ایران شکاف عمیق میان حکومتهای مردم سالار و حکومتهای دینی را با طرح و اعمال نظریهی مردم سالاری دینی پر نمود و به اثبات رساند که حکومتهای دینی نه بر اساس خواست و اراده مدعیان کلیسا، بلکه بر پایه اراده و خواست تودههای مردم تحقق پذیر است.
یادداشت: علی صفیارپور کارشناس ارشد و تحلیلگر مسائل سیاسی
انتهای پیام/۷۷۲۷
با پیروزی انقلاب اسلامی و بیداری مسلمانان فصل جدیدی در تقابل اسلام و غرب اغاز شد، هر چند این روند جدیدی نبود و جهان اسلام بارها در طول تاریخ با غرب روبه رو شده بود. بسیاری حادثهی ۱۱ سپتامبر در آمریکا و حمله تروریستی به این کشور را اوج تقابل اسلام و غرب میدانند، اما بی شک پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تبعات ناشی از آن تا انتشار کتاب کفر آمیز آیات شیطانی (سلمان رشدی) اوج این رودر رویی بود.
نوع انقلاب ایران بیانگر تثبیت یک ذهنیت سیاسی-اسلامی بود. این ذهنیت با استقرار جمهوری اسلامی ایران که نتیجهی تفکرات سیاسی امام (ره) و پشتیبانی تودهی مردم بود و در برداشتهای سیاسی از اسلام ریشه داشت، به شکلی بی نظیر در مأموریت سیاسی اسلام نهادینه شد.
انقلاب اسلامی ایران به عنوان انقلابی ایدئولوژیک که با جهان بینی خاص خود نه تنها در بعد ملی احیاگر طرح ها، برنامهها و نظریات خاص خود برای حکومت و دولتمداری بود، بلکه در بعد جهانی نیز با توجه به جهان شمولی مکتب اسلام، دارای اندیشهها و نظریات خاص خود بوده و ارائه دهندهی نظام جهانی ویژه است.
مهمترین نوآوری انقلاب اسلامی ایران این بود که ساختار نظام را که عمدتا بر اساس قدرت مادی شکل گرفته بود، با تکیه بر ابزار معنوی قدرت بر هم زد و نشان داد که میتوان بر پایه ارزشهای اسلامی و حرکتهای تودهای به قدرت رسید و جامعه را اداره نمود.
انقلاب اسلامی ایران نشان داد که خصومت میان کاپیتالیسم و سوسیالیسم (دو ابر قدرت) پوچ و تو خالی است، یا به سخنی دیگر معارضه آنها صرفا بر سر تقسیم غنایم و استثمار ملت هاست. انقلاب اسلامی اثبات نمود که تعارض واقعی، میان قدرتهای مستکبر و استثمارگر از یک سو، و تودههای عظیم و مستضعف ملتها از سوی دیگر است و به همین دلیل نیز آن را علنی نمود.
نهضت امام خمینی ره و انقلاب اسلامی به عنوان پیج سوم تاریخ مدون بشری توانست تحولی در تاریخ ایجاد کند و عصر جدیدی را نوید دهد که هم از نظر شکل، هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا، با خیزشهای پیش از خود کاملا متفاوت است. انقلاب اسلامی توانست قواعد بازی سیصد سالهی مدرنیسم را تغییر دهد و صف بندیها و قطب بندیهای جهانی را بر هم ریزد
انقلاب اسلامی ایران به لحاظ تئوریک با انقلابهای سوسیالیستی و انقلابهای لیبرالی، تفاوت الگویی و کارکردی مشهودی داشت، در راستای چنین ویژگیهایی بود که راهبرد (نه شرقی و نه غربی) رو به عنوان محور اصلی عدم تعهد رادیکال در دستور کار خود قرار میدهد.
پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد که ادیان به ویژه دین اسلام با گذشت زمان و توسعهی مدرنیزاسیون، نه تنها به پایان راه خود نرسیده اند، بلکه مهمترین راه نجات بشری از ظلم و بیدادگری به شمار میروند. در واقع انقلاب اسلامی ایران چونان دارویی شفابخش موجب احیای اندیشههای اسلامی در سراسر جهان و سبب افزایش روحیه و تقویت بنیادهای فکری گردید.
یکی از نکات در خور توجه در خصوص انقلاب اسلامی ایران، توانایی بالای گفتمان اسلام گرایی در خلق یک ذهنیت جدید بود؛ یعنی پرورش فرد مسلمان به عنوان عنصر سیاسی ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی. اصولا مسلمان بودن از یک سو به معنای ضدیت با پهلوی، آمریکا و صهیونیسم بود و از سویی دیگر به معنای حمایت از امام (ره) و جمهوری اسلامی.
انقلاب اسلامی ایران شکاف عمیق میان حکومتهای مردم سالار و حکومتهای دینی را با طرح و اعمال نظریهی مردم سالاری دینی پر نمود و به اثبات رساند که حکومتهای دینی نه بر اساس خواست و اراده مدعیان کلیسا، بلکه بر پایه اراده و خواست تودههای مردم تحقق پذیر است.
یادداشت: علی صفیارپور کارشناس ارشد و تحلیلگر مسائل سیاسی
انتهای پیام/۷۷۲۷
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار