خواهر شهید مدافع حرم «محمد اسدی» که اسم جهادی او در سوریه «غلام عباس» بود به ارادت برادر به حضرت عباس(ع) اشاره کرد و گفت: به راستی او شبیه به آقایش ابوالفضل(ع) به شهادت رسید و طبق آرزوی خودش پیکر پاکش، با اقتدا به امام حسین(ع)، یک سال و نیم دور از وطن و بدون کفن بر خاک های سوریه ماند.
کد خبر: ۸۹۷۹۹۶۴
|
۰۷ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۲
 
 

 

به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"  به نقل از بسیج،  در آخرین ساعات نخستین شب از نهمین دوره طرح توانمندسازی فرمانده هان پایگاه های بسیج خواهران سراسر کشور، مادر و خواهر شهید مدافع حرم «محمد اسدی» میهمان مجتمع فرهنگی – تربیتی امام رضا(علیه السلام) بودند.

در این دیدار صمیمی که در حسینیه امام خامنه ای برگزار شد، اعظم اسدی خواهر شهید ضمن تعریف خاطراتی از برادر خود به بیان ویژگی های اخلاقی و سوابق فعالیت های فرهنگی و علمی شهید اسدی پرداخت.

کارفرمای بسیج، خدا و امام زمان عج الله هستند

وی که خود نیز از فرمانده پایگاه بسیج در شهر مشهد است، گفت: در بسیج کارفرمای ما خدا و امام زمان علیه السلام هستند و عملکرد بسیجی و فرهنگ بسجی که نشأت گرفته از خدمت به خلق و گام برداشتن در راه خدا و برای کسب رضای خداست، می تواند «دنیا و آخرت ما را بیمه کند.»

بسیجی شدن را هدیه و معرفتی از جانب برادر شهیدم می دانم

خواهر شهید مدافع حرم محمداسدی که بیش از یک سال و نیم از شهدای جاوید الاثر بود در ادامه با بیان این خاطره که بسیجی بودنم را هدیه ای از جانب برادر شهیدم می دانم گفت: روزی که به خاطر پیدا نشدن پیکر برادرم، خون در وجودم غلیان کرده بود و مستعصل بودم که چرا نمی توانم برای پیدا کردن پیکرش که خود برای برگرداندن پیکر سایر شهدا به شهادت رسیده بود، کاری بکنم، وارد مسجد شدم! گفت: همان جا تصمیم گرفتم که از محمد صحبت کنم و کلاس تفسیر قرآن و بسیج بروم

بسیج یکی از راه ها برای رسیدن به شهادت است

اسدی در ادامه با اشاره به اینکه شهادت مسیری می خواهد و بسیج یکی از راه های رسیدن به شهادت است، گفت: اگر در مسیر زندگی به خودشناسی برسیم، حقیقتا به خدا خواهیم رسید چرا که سراغ خطاها نمی رویم و ملاک های ما خدایی می شود.

با شهادت محمد جمله بی بی «ما رایت الا جملا » را درک کردیم

وی غم شهادت برادر را غمی شیرین اما بسیار سخت دانسته و افزود: غم از دست دادن برادر سخت است اما ما هم با رفتن عزیزان مان ذره ای از جمله «ما رآیت الا جمیلا» ی حضرت زینب سلام الله را درک کردیم.

غلام عباس، ابوالفضلی به شهادت رسید!

خواهر شهید مدافع حرم «محمد اسدی» که اسم جهادی او در سوریه «غلام عباس» بود به ارادت برادر به حضرت عباس(علیه السلام) اشاره کرد و گفت: به راستی او شبیه به آقایش ابوالفضل(علیه السلام) به شهادت رسید و طبق آرزوی خود که به همرزمش گفته بود: «دوست دارم من هم مثل مادرم فاطمه الزهرا(سلام الله) پیکرم در اینجا نزد بی بی جان عمه جانم زینب،  مجهول المکان بماند.» یک سال و نیم با اقتدا به ارباب بی کفن امام حسین(علیه السلام)، دور از وطن و بدون کفن بر خاک های سوریه به شهادت رسید.

برخی تلخ گویی ها می خواهد زیبایی کار مدافعان حرم را از بین ببرد!

اسدی در ادامه با اشاره به برخی از صحبت ها در خصوص مدافعان حرم و کار بزرگی که آنها انجام دادند که بوی نامهربانی و ناسپاسی دارد، اظهار داشت اینها دو دسته هستند، دسته ای از گویندگان این صحبت ها آگاهی ندارند و دسته ای دیگر می خواهند زیبایی کار این شهدا و سایر مدافعان حرم را از بین ببرند.

شهید محمد اسدی: اگر از لبه دیوار دنیا سقوط کنیم، به شهادت نمی رسیم

وی با اشاره به بخشی از صحبت های بردار شهیدش افزود: محمد همیشه می گفت، این دنیا بسیار کوچک و گذراست و مثل یک دیوار می ماند که ما بر لبه آن راه می رویم و انتهای این دیوار که هدف ماست "شهادت" است و ما باید هدف خود را با دقت و هوشیاری ببینیم و با سرعت و اشتیاق به طرف آن بدویم و مواظب باشیم که در این مسیر کوچکترین لغزشی در ما به وجود نیاید که ممکن است از این دیوار سقوط کنیم و به هدفمان که "شهادت" است، نرسیم.

برادر شهیدم به پدر می گفت: من خمس پسرانت هستم به رفتن راضی شو

خواهر شهید مدافع حرم محمد اسدی با اشاره به برخی از خصوصیات اخلاقی و رفتاری برادرش گفت: او سومین پسر از پنچ پسر مادر و پدرم بود و همیشه می گفت: من خمس فرزندان شما هستم. من علاقه زیادی به برادرم داشتم و او حجت کارها و تصمیمات من بود. شهادت او داغ بزرگی برای من است و من از خدا خواسته ام گریه کردن برای خدا، برای امام حسین(علیه السلام) و برادرم را از من نگیرد.

وی ادامه داد: او از هیچ کمکی به اطرافیانش دریغ نمی کرد از کارهای بزرگ تا کوچکترین کارها که می توانست نگه داشتن فرزندانمان باشد، اگر واقعا نمی دانستیم که برای انجام کاری فرزندانمان را به چه کسی بسپاریم او آنقدر با بچه ها مهربان بود که به راحتی بچه ها را به او می سپاردیم و می دانستیم که "نه" نمی گوید.

چله نشینی برای رفتن به سوریه، براتش را امام رضا(علیه السلام) امضا کرد

خواهر شهید مدافع حرم محمد اسدی که دانش آموخته رشته حقوق و وکیل یکی از شرکت های بزرگ در مشهد مقدس است، ادامه داد: محمد نیز به خانواده علاقه زیادی داشت، اما شهادت را بیش از زندگی در این دنیا در کنار عزیزانش دوست می داشت. وقتی از سفر جهادی در عراق آمد گفت، شیعیان عراق شجاعند و از پس کار خودشان بر می آیند باید بروم سوریه و از ناموس امام علی(علیه السلام) دفاع کنم.

اسدی با بیان اینکه محمد در روزهایی که مشتاق رفتن به سوریه بود و کارهایش جور نمیشد بسیار بی تابی می کرد، افزود: او برای رفتن به سوریه چهل روز در منزل پدری چله نشینی کرد و روزه گرفت. بعد از اعزام اعجاب گونه اش به سوریه آنجا هم در گرماگرم مبارزه و هوای گرم آن منطقه 80 روز به یمن اینکه به او اجازه دفاع از حریم ناموس حضرت علی(علیه السلام) داده شده بود، روزه گرفت طوری که آخرین عکس های به جا مانده از او کاملا شرایط جسمی و روحی اش را مشخص می کند.

شهید محمد اسدی: پوتین هایم را تا پیروزی کامل، جفت کرده ام!

وی گفت: در آن شش ماهی که محمد در جبهه های سوریه بود به مرخصی نیامد حتی وقت رفتن از ما خداحافظی نکرد که نکند دل یکی از ما پیشش گره باشد و رفتنش میسر نشود! او به یکی از همرزمانش گفته بود: «دلم برای خانواده، پدر و مادر و برادران و خواهرانم تنگ شده است، ولی غیرتم اجازه رفتن به مرخصی را به من نمی دهد، و از حضرت زینب(سلام الله) خجالت می کشم که او را تنها بگذارم، اگر او را تنها بگذارم در آن دنیا جوابی ندارم که به حضرت علی(علیه السلام) بدهم، و من پوتین هایم را جفت کرده ام و اصلا به مرخصی نمی روم یا باید جنگ تمام شود و ما به پیروزی کامل برسیم یا اینکه من به شهادت برسم.»

وقتی جوان نابغه ایرانی، در لشکر فاطمیون شیر بیشه می شود!

خواهر شهید مدافع حرم محمد اسدی، در خصوص اعزام برادرش به عراق و سوریه گفت: محمد قبل از رفتن به سوریه چهار دوره در جهاد عراق علیه داعش، شرکت کرده بود و وقتی از عراق بازگشت به شدت بی تاب رفتن به سوریه بود، او برات رفتنش را ابتدا از امام حسین(علیه السلام) گرفت و با امضای امام رضا(علیه السلام) موفق به اعزام به سوریه از طریق لشکر فاطمیون و با شناسنامه فردی افغانستانی شد.

اسدی گفت: در آن روزها برادر کوچکترمان شناسنامه ای افغانستانی داشت و می خواست اعزام شود و "محمد" با وجودی که هیچوقت از کسی درخواستی نمی کرد، به عشق رفتن به سوریه از او خواست تا شناسنامه افغانستانی اش را به او بدهد اما برادر کوچکترم گفت، همان طور که تو عاشقی من هم عاشقم و می خواهم خود به سوریه بروم ..

دفاع از حریم آل الله به شرط تأسی از ادب عباس!

وی افزود: برادر کوچک مان وقتی برای زیارت به حرم مطهر امام رضا(علیه السلام) مشرف می شود، به دلش می افتد که کسی که برای دفاع از حریم اهل بیت می رود و مقتدایش عباس(علیه السلام) است، به برادر بزرگ خود نه ن می گوید! آنجا تصمیمش را گرفت و شناسنامه را به محمد داد، محمد هم که با تمرین لهجه افغانستانی، آمادگی لازم را داشت، عازم سوریه شد.

محمد رفت تا پیکر شهدا را برای مادرانشان بیاورد و پیکر خودش جا ماند!

خواهر شهید مدافع حرم محمد اسدی در خصوص نحوه شهادت برادرش گفت: اول باید بگویم که محمد بسیار شجاع بود. او خود را در سوریه غلام عباس نامیده بود و با همین نام در دوران جهاد و بعد از شهادت در بین دوستانش شناخته شد. به او لقب «شیر بیشه فاطمیون» داده بودند و سمت جانشینی را در منطقه محور عملیاتی داشت. محمد مثل سایر سرداران بزرگی که در عملیات ها به شهادت نرسیدند، در عملیات شهید نشد.

وی ادامه داد: گویا بعد از عملیات خان طومان که محمد و چند نفر از یارانش تا آخرین لحظات برای نجات جان بچه های مازنداران جان فشانی کرده بودند و تعداد زیادی را از محاصره خارج کرده بودند، همرزم پاکستانی اش از دوربین پیکر چند شهید را بین نیروهای خودی و دشمن می بیند و به جانشین او می گوید. در همان لحظه برادرم، سر می رسد و می گوید مادران این شهدا چشم انتظار فرزندان شان هستند و به همراه چند نفر دیگر از نیروها، داوطلب می شوند که پیکرهای شهدا را برگردانند اما در نزدیکی پیکر شهدا کمین می خورند و محمد به شهادت می رسد.

غلام عباس، مدافع معروف و دوست داشتنی خراسانی در سوریه

این خواهر شهید گفت: برادرم عاشق شهید برونسی و شهید کاوه بود و عکس های زیادی از آنها در اتاقش داشت و بعد از شهادتش فرمانده سپاه مازنداران به ما گفت که اگر شما در مشهد شهید برونسی و کاوه را می شناسید و از شهدای معروف شما هستند ما در سوریه "غلام عباس" را داشتیم و می شناختیم.

از بن جان، به شهادت محمد رضایت دادیم و داریم

اسدی با اشاره به اینکه نبود پیکر و در مقطعی بی خبری از چنین برادر شجاع و تیزهوشی که در اندک زمانی، توانمندی هایش در منطقه عملیاتی بروز داشت، سخت بود، گفت: تمام این سختی ها شیرین و قابل تحمل می شود وقتی می دانیم محمد به آرزویش رسید و جایگاه خوبی دارد.

وی برادرش را تیزهوش دانسته و گفت: بعد از شهادت محمد بود که فهمیدیم در عرصه های گوناگون علمی فعالیت های زیادی داشته، حتی در رشته هوا و فضا، او به زبان عربی مسلط بود و رجرزهای زیبایی می خواند، دل نوشته های زیادی از او باقی است که دنیایی از معرفت و عشق به خدا و شهادت و احترام به والدین است.

آنچه خوبان همه دارند، محمد یک جا داشت!

خواهرشهید مدافع حرم، گفت: شهید محمد به ورزش کشتی، کوهنوردی، قایقرانی، والیبال، فوتبال و بدنسازی، علاقمند بود و از فعالان فرهنگی مذهبی دانشگاه، بسیج و هیئت و مسجد محل بود. او اهل مسافرت و اردوهای ورزشی فرهنگی تربیتی بود و در کمک کردن به دیگران همیشه پیش قدم می شد. برادرم اهل مطالعه بود و اخبار جهان مخصوصا جهان اسلام را پیگیری می کرد و عاشق شخصیت مقام معظم رهبری امام خامنه ای و شهدا بود.

دیدار نور!

اسدی، زیباترین خاطره بعد از شهادت محمد را حضور رهبرانقلاب اسلامی امام خامنه ای در منزل پدری اش دانسته و افزود: آن روز که مصادف با سالروز تولد حضرت معصومه(سلام االله) بود به ما گفتند که قرار است آقای رئیسی به منزل پدرمان بیاید، اما دقایقی بعد خبر حضور و تشریف آقا به منزل مان را دادند. همه گریه می کردیم، گویی نوری با برکت وارد منزل ما شده بود.

وی ادامه داد: لحظات شیرینی بود، من که بسیار زبان آورم حرفی برای گفتن نداشتم! برادرم با رهبر انقلاب صحبت می کرد و می گفت که می خواهد بار دیگر به سوریه برود که آقا فرمودند شما شهید دادید، دین از خانواده شما برداشته شده، وقتی علاقمندی برادرم کوچک و دو برادر دیگرم را که هر کدام از مدافعان حرم بودند ، مشاهده کردند، گفتند: شما گنجینه های این کشور هستید و مسئولین باید از توانمندی شما استفاده کنند.

برگشت بخشی از پیکر برادرم، مبارکی قدم امام خامنه ای بود

خواهر شهید مدافع حرم گفت: بعد از حضور امام خامنه ای در منزل ما چند استخوان از برادرم را توانستند به کشور برگردانند، او که جان خود را در طبق اخلاص برای دفاع از اسلام و حریم آل الله گذاشته بود به زیباترین و طولانی ترین زمان ممکن توسط مردم تشییع شد و این بازگشت پیکر بردار بعد از یک سال و نیم درست در شب تولد امام موسی بن جعفر(علیه اسلام) را یمن قدوم مبارک حضرت امام خامنه ای می دانیم.

شهید مدافع حرم محمد اسدی در یک نگاه

شهید مدافع حرم محمد اسدی با اسم جهادی " ابوزینب" در عراق و "غلام عباس" در سوریه که به دلیل شهامت زیاد به "شیر بیشه فاطمیون" معروف شده بود، متولد سال 1364 در مشهد مقدس است که در زمان شهادت جانشین محور تیپ امام حسن مجتبی علیه السلام و فرمانده گردان خط شکن بود.

وی دانش آموخته رشته حقوق، ورزشکار و اهل قلم بود و در یکی از شعرهای معروف این شهید می خوانیم:

اشجعو شجاعانی یا ابوالفضل

عشق جوانان ایرانی یا ابوالفضل

دستان نیاز همه سویت دراز

چون دستگیر همه دستانی یا ابوالفضل

او تکه کلامی داشت که می گفت: پدر جان دیگر از من دل بکنید و من را نذر عمه جانمان زینب (سلام الله) کنید، من خمس پنج پسرت هستم.

ارسال نظرات