به گزارش خبرگزاری بسیج، چندروزی است که باران، این موهبت الهی مهمان شهر است و گویی بغض آسمان هم ترک خورد و شکست از داغ فراق دریادل کشتی سانچی.
باران چنان کوچه پس کوچههای شهر را خیس کرده که کف خیابانهایش همچون آینه صاف و صیقلی شده است. گویا اگر کمی به دور و بر نگاه کنیم شاید بتوانیم رد پایی و یا نشانی از میلاد دستگیرمان شود چراکه مولوی 25، سالها خاطره دارد از دریادل قائمشهری ما.
عصر سهشنبه، 26دیماه است و آسمان امان نمیدهد و یکدم میبارد. روزهای بارانی پاییز دلگیر است بهویژه اگر عصر پاییزی باشد و دلت در حوالی خانهای پرسه زند که عزیزی را، جوانی را و پدری را از دست داده باشند. آنهم بیرد و نشان.
*مادر بیطاقتی میکند
نزدیک خانه پدری میلاد شدیم. دانههای باران سر و صورتمان را خیس کرد تا خیسی چشمهایمان کمتر دیده شود ولی شانههای لرزان باز هم حکایت از ابراز همدردی و حزن داشت با یادگار خردسال آقا میلاد.
نوای صوت قرآن در هوای بغضآلود کوچه میپیچید و مظلومیت چهرهاش را در میان حجلهای که رفقا برایش برپا کردند هزار برابر میکرد. وارد خانه شدیم. آنجا هم دستکمی از کوچه و حوالی خانه نداشت.
پدرش به مهمانان خوشامد میگفت و سیاهپوش پسر، از مهمانانی که میآمدند پذیرایی میکرد بهخاطر مرد بودنش کمی مقاومتر است و اشکهایش را در خفا میریزد ولی مادری که پسرش تمام دنیای اوست مجالی برای صحبت و گرفتن گفتوگو نمیدهد چراکه اشک زبانش را قاصر کرده از گفتن دردی جانسوز.
*فعالیت میلاد در کار ترجمه زبان و نقاشی
پدر دریانورد شهید، میلاد عنایتی با بیان اینکه میلاد بچه باهوش و مطیعی بود و به بزرگترها احترام میگذاشت، اظهار کرد: وضع مالی ما چندان خوب نبود و میلاد در کنار کار ترجمه زبان به نقاشی هم میپرداخت تا خرج تحصیلش را مهیا کند.
علیرضا عنایتی اضافه کرد: فرزندم را در راه این کشور قربانی کردم چراکه اینان سربازان و شهدای اقتصادی مملکت هستند و دل ما و همه ملت ایران از شهادت آنان به درد آمده است. خانواده دوستی و گام برداشتن در مسیر ولایت از خلقیات بارز میلاد بود و همه از او به خوبی و نیکی یاد میکنند.
وی ادامه داد: من جنگ را تجربه کردم و فرمانده 18سالهام که هم سن و سال خودم بود در آغوش من شهید شد و مسؤولان باید بدانند مملکت ما جوانان خوبی دارد و باید برای شغل و معیشت آنان برنامهریزی شود تا جوانان ما به هدر نروند.
*تماس میلاد با منزل
پدر میلاد گریزی به شب حادثه میزند و میگوید: درست یادم نیست ولی فکر میکنم شب قبل از حادثه با ما تماس گرفت، صدایش قطع و وصل میشد. گوشی را به مادرش دادم تا کمی از شنیدن صدای پسرش آرام گیرد. میلاد به مادرش گفت: مادرجان سفر سختی در پیش داریم برای ما دعا کنید. بعدازظهر فردا وقتی به خانه رسیدم و خواستم بخوابم دیدم سرو صداست، هرکسی که متوجه شد با ما تماس میگرفت که بگوید کشتی سانچی آتش گرفت و وقتی خبر را شنیدم همانجا گفتم که کشتی را زدند و فرزندم شهید شد.
عنایتی با بیان اینکه بعد از حادثه خبرها را دنبال کردیم تا اطلاعات جدیدتری بگیریم و مسؤولان به ما میگفتند احتمال زنده ماندن وجود دارد و 10 روز چشم انتظار دیدن عزیزانمان بودیم. مردم با ما همدردی کردند و بزرگان شهر برای دلجویی به منزل ما آمدند ولی من حتی یک بنر در شهر ندیدم که غم از دست دادن میلاد را عنوان کرده باشد.
*علت حادثه کشتی سانچی شفافسازی شود
وی با وجود وضعیت اقتصادی نه چندان مناسب ولی درخواستش مادی نبود و از مجامع داخلی و بینالمللی خواست تا این حادثه را شفافسازی کنند چراکه معتقد است ما از نظر دیپلماسی ضعیف هستیم و انتظار بیشتری از مسؤولان کشوری برای پیگیری عمق این حادثه میرفت.
پدر میلاد با صدای حزنانگیز ادامه داد: وقتی مقام معظم رهبری با ما همدردی کرد و پیام تسلیت فرستاد دلم آرام شد و برایم حجت بود ولی باید علت حادثه از سوی مسؤولان ذیربط مشخص و اعلام شود تا جوانان ما که سرمایههای انقلاب هستند اینگونه به هدر نروند.
پدر آهی کشید و گفت: همیشه به میلاد میگفتم یک رکعت نمازی که شما روی دریا میخوانید با هزار رکعت نماز ما در خشکی برابری میکند چراکه شما با قبول خطرات کار دل به دریا میزنید.
* دریانوردان سانچی از محموله کشتی آگاه بودند
وی در پایان گفت: عدهای شایعه کردند که دریانوردان کشتی سانچی نمیدانستند محموله کشتی چیست ولی این حرف کاملا اشتباه است و آنان به درستی میدانستند و در واقع روی مین حرکت میکردند ولی میلاد این شغل را دوست داشت.
به گزارش فارس، داغ این فراق آنقدر عظیم است که نه اقیانوس آرام و نه تمام آبهای جهان نمیتوانند التیامبخش آن باشند ولی یاد و خاطره شهدای اقتصادی کشتی سانچی در یادها برای همیشه خواهد ماند.