خبر گفتمانساز است یا گفتمان خبرساز؟!
به گزارش سرویس بسیج زنان جامعه کشوری خبر گزاری بسیج، امیر حمزهنژاد: دکتر عباس اسدی، عضو هیات علمی گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی مقالهای تحت عنوان «نقش روزنامهنگاری در زایش و تکامل یک گفتمان» دارند که مباحث قابل تاملی در خصوص شکل گیری یک گفتمان بر اساس روند شکلگیری اخبار تا تفسیر در این مطلب مطرح میشود. تفسیرپدیدهمحورانه این مقاله با تمرکز بر روی گفتمانها و رویدادهای خبری موضوع جالب و نوینی است که از جمله قوتهای این مقال است که میتواند بحثها و تفسیرهای دیگری را به دنبال داشته باشد. در اینجا به بررسی این موضوع ازدیدگاه نحوه تاثیرگذاری اخبار و رویدادها برگفتمان و بلعکس میپردازیم.
گفتمان یکی از مفاهیم اجتماعی است که معنای روشن و دقیقی ندارند. البته این معضل بسیاری از مفاهیم اجتماعی است که هنوز تعریف روشنی از آنها به دست نیامده اما همین سیالیت معانی سبب شده تا تفسیرها و بحثهای مختلفی صورت گرفته و نظریات و تئوری های جدید ازآن استخراج شود. بسیاری گفتمان را در حوزه دیالکتیک و با استفاده از تضاد و مقابله میان پدیدهها تعریف میکنند. درواقع از لحاظ معنایی نیز تعریف بسیاری از امور با استفاده از همین تضادها میسر میشود. در حوزه سیاسی در جمهوری اسلامی ایران با بهوجود آمدن جریان اصلاحطلبی و در مقابل آن اصولگرایی سبب شد تا گفتمانهای جدید سیاسی پدیدار شود و در مقابل این دو جریان سیاسی اعتدالگرایی خود را در مقایسه با این دو تعریف کرد. مانند اتاقی که هر بار رنگ دیگری به در و دیوار آن بزنیم و رنگ قبل که در اینجا گفتمان سابق است را از دیوار بزداییم یا اینکه بخشی ازدیوار این اتاق را با رنگ دیگری رنگآمیزی کنیم که در اینجا گفتمانها خود را نشان میدهند. نظریهپردازان اما گفتمان را حتی از ایدئولوژی فراتر دانسته و بیان میکنند گفتمان شامل همه صور حیات اجتماعی، سیاسی، نهادها و سازمانها میشود و از این رو تعریفی کلانتر از گفتمان ارائه میدهند.
اما چرخه گفتمانساز با توجه به وقایع و اطلاعات و اخبار روزمره موضوع قابل تاملی است. در این عرصه شکلگیری ایده و خبر از یک حادثه که البته با فیلتر سیاست درون و برون سازمانی روایت میشود و سپس ارزشگذاری آن سبب شده تا درباره آن تفسیر صورت گیرد و تفسیر به گفتمان بینجامد، چرخه خطی است و در این عرصه بایستی به طور ترکیبیتری به این موضوع نگریست. در این زمینه پتانسیل و استعداد بالقوه اخبار و رویدادها برای تبدیل شدن به گفتمانها کافی نیستند. شکلگیری گفتمان به شرایط کلی کشور و نیازی که در جامعه احساس میشود و به نیاز جمعی تلقی میشوند و از سوی دیگر بسترسازی پیشین بستگی دارد. در این حوزه شکلگیری یک رویداد نیز باید به طور روندی از رویدادها مورد ارزیابی قرار گیرید. به این معنا رویدادی که رسانهها آنرا به صورت یک خبر برای مخاطبان خود منتشر و سپس آنرا تحلیل و تجزیه میکنند قطعا عقبههای مختلفی خصوصا در حوزه فرهنگی و تاریخی داراست که پتانسیل لازم برای قرار گرفتن در صدر گفتمان را به دست میآورد. گفتمانهایی نیز به عنوان گفتمان هژمون مورد اقبال جامعه قرار میگیرند که بتوانند با استفاده از همین پتانسیلهای تاریخی، اقتصادی، فرهنگی و ... راهحل و امیدواری برای جامعه در جهت رشد و تعالی آنان ارائه و ایجاد کنند.
بنابراین گفتمان یک نظام معنایی است که در حوزههای مختلف و حول یک نشانه و دال در گردش است. در مرحله بعد گفتمانها نه تنها اخبار و رسانهها را تحت تاثیر قرار داده و به سیاست برون سازمانی و درون سازمانی تبدیل میشوند بلکه هم دانش و تعاملات اجتماعی را میسازند و بلکه آنها تعیین کننده غلط یا درست بودن پدیدهها نیز هستند. در این ساختار گفتمانها اجازه شکلگیری گفتمانهای دیگر را نمیدهند و اخبار و اطلاعات و حتی پدیدهها را نیز با خود هماهنگ میکنند. گفتمانها در اینجا حتی آرمانشهرها و نظام نوین جهانی آینده را میسازند و راه سعادت را طریق خود القاء میکنند و در این راستا همه پدیدههای خبری از خود خبر تا تفسیر و تحلیلها و یادداشتها در خدمت تبلیغ، تببین و القاء گفتمان هژمون قرار میگیرند که برای آن صرف هزینه مالی کلانی صورت میگیرد و حتی نیروی انسانی از سیاهی لشکر و مفسر گرفته تا نخبگان برای القاء آن به جامعه تلاش میکنند.
در اینجا البته دال و گرهگاه مرکزی باعث شکلگیری گفتمانها میشود. مانند توسعه سیاسی در گفتمان اصلاحات که رسانهها و مفسران و تحلیلگران این جریان سیاسی در خدمت بسط و نهادینه کردن آن در جامعه تلاش کرده و میکنند که از همین راه طرفدارانی برای خود کسب کرده است تا جایی که بسیاری از اخبار و اطلاعاتی که ارزش خبری بالایی دارند اما با گفتمان اصلاحات در تضاد هستند توسط طرفداران و رسانههای این جریان یا نادیده گرفته وسانسور میشود و یا اینکه آنرا بیاهمیت جلوه میدهند و با اخبار و اطلاعات دیگر سعی میکنند که ذهن افکار عمومی را دراین موارد منحرف سازند.
در واقع در مقامی بالاتر افراد هویت خود را از گفتمان میگیرند و شکل گیری مای جمعی نیز با گفتمان میسر میشود و از این راه گفتمان در جهت بقا و دوام خود و از بین بردن سایر مسائلی که ممکن است مقابل آن بایستد خود را واکسینه می کند. درواقع دراینجا هویت نیز امری گفتمانی است که گفتمان به افراد و پدیدههای اجتماعی آنرا اعطا میکند. البته به علت تنازع و تخاصم دائم میان گفتمانها هویت بخشی امری نسبی است و بسیاری از هویتها برساخته مفصلبندی هژمونیک هستند. در جامعه ما مسئله هویتیابی از طریق گفتمانها خصوصا در جوانانی که خود را محتاج شخصیتسازی و هویتسازی میبینند به خوبی مشاهده میشود.
در انتخاباتها که عموما جدال میان گفتمانهاست جنبو جوش همین جوانان که هویت خود را با برساختههای گفتمانی شکل دادهاند به فعالان سیاسی تبدیل میشوند و بی مزد و منت در این راه فعالیت گستردهای میکنند و بازار رقابتهای انتخاباتی را داغ میکنند. گفتمانها البته خاصیت وحدت بخشی و انسجام را دارند و تفاوت میان عناصر را از بین میبرند و از این رو از شکلگیری گفتمانهای دیگر جلوگیری میکنند. در اینجا نیز نظم معنایی که گفتمانها ایجاد میکنند اخبار و تفسیرهای رسانهای را تحت تاثیر خود قرار میدهد و شاهد یک نوع خبرسانی گفتمانی در این عرصه هستیم که برای بسط و قوام گفتمان غالب و هژمون انجام میپذیرد.
در اینجا سوژه بنابر موقعیتی که دارد مورد اقبال قرار میگیرد و موقعیت سوژگی نسبت به خود سوژه اهمیت بیشتری مییابد. از آنجا که گفتمان حاکم هویت و روابط اجتماعی و تقریبا همه چیز را میسازد در نتیجه هویت سوژه نیز در درون گفتمام مشخص میشود. البته سوژه میتواند به عنوان یک عاملی سیاسی هژمونی گفتمان را به چالش طلبیده و گفتمان را متزلزل ساخته و نظم مورد نظر خود را در جامعه و بر روی گفتمان حاکم سازد. درواقع سوژهها نیز با یک عقبه و استدلال لازم میتوانند با وجود مقاومت گفتمانها آنان را متغیر سازند. در این موقعیت البته سوژهها از آزادی و اراده و استقلال برخوردارند. برساخته بودن گفتمانها نیز در این زمینه قابل تامل است که به زندگی اجتماعی افراد معنای خاص خود را میدهند. گفتمانها به واقعیت معنا میدهند و جهان اجتماعی بر اساس همین معناها برساخته میشوند. به عبارت دیگر تحولاتی که در جامعه رخ میدهد حاصل تغییراتی است که در منازعات معنایی میان گفتمانها به منظور بقا و تقویت خود و طرد و به حاشیه راندن رقیب ایجاد میشود.
البته در این عرصه تنگنای معنایی میان هژمونی که برخی آنرا قدرت اقناع طبقات محکوم توسط حاکم (گرامشی) تعریف میکنند و گفتمان که نظم معنایی مقبول است وجود دارد اما کسانی چون لاکلا و موف معنای بسیار عامتری از گفتمان در برابر هژمونی مطرح میکنند که در جامعه تنیده شده و سراسر آن را در بر میگیرد.
با این حال باید گفت بیش از اینکه اخبار و تفسیرها گفتمانها بسازند این گفتمانها هستند که برای موقعیت و سوژگی اخبار و همچنین ارزشمند و سپس تفسیرپذیری آنها اثرگذار هستند و در مرحله اول این گفتمانهای هژمون و حاکم هستند که اخبار و تفسیرها را در خدمت تقویت هژمونیک خود در میآورد و هرچند که این رابطه دوسویه است اما کفه ترازو به شکل محسوسی به سمت گفتمان سنگین است. در این زمینه ضعف گفتمانها و شکلگیری اخبار مختلف و روند شدن این اخبار با استفاده از یک دال قوی تر از استدلال گفتمان پیشین می تواند به شکلگیری گفتمان جدید بینجامد که استقلال و آزادی و اراده از جمله ملزومات این امر است. البته در بسیاری از مواقع مجموعهای از اخبار که ارزشگذاری شده و به سمع و نظر مخاطبان رسانده میشوند و همچنین توسط نخبگان مقبول تفسیر و تحلیل و تبیین می شوند میتوانند کم کم با نهادینه شدن به گفتمان تبدیل شوند. وگرنه یک خبر با همه پتانسیلی که داراست ممکن است برای مخاطبی که در هژمون و سیطره گفتمان دیگری قرار دارد اصلا قابل فهم و درک نباشد و حتی آنرا در گفتمان غالب برای خود معنا و برداشت کند. البته باید اذعان کرد که گفتمانسازی کار مردم عادی نیست و نخبگان تاثیرگذاری و مولد گفتمان هستند و در این حوزه نخبگان نیز با توجه به منافع و دغدغههایی که دارند در شکلدهی گفتمان اثرگذار خواهند بود اما این موضوع نیز لوازم و امکاناتی میخواهد که محیط حاکم، مقبولیت نخبگان، شرایط رویدادها و مجموعه محیا و مرکبی از حوزههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی را میطلبد که بسیار قوام و استحکام بیشتری نسبت به رویدادهای روزمره دارند و گاها چشم اندازهای وسیعی مقابل افراد قرار میدهند که نه به سادگی بهوجود میآیند و به سادگی از بین میروند.
پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس