9 آبان 1297 شهرستان دشتستان در آستانه رخدادی تاریخی قرار گرفت که بعد از گذشت نزدیک به 100 سال، شعلههای حماسهی درخشان این رویداد زیر خاکسترهای تاریک تاریخ بیرون آمده تا دشتستان بزرگ امروز شاهد افتخاری دیگر از افتخاراتش باشد.
جنگ لَرده، جنگی که برابرای شجاعت زنان و مردان این دیار مقدس را به ترسیم میکشد. حماسهای که بعدها به حماسه لَرده شهرت یافت. آن انگلیس استعمارگر و آن پیر یغماگر را به زانو درآورد. ایران سرزمین حماسههاست. درود خداوند بر همهی مردان و زنان تاریخساز این سرزمین مردان و زنانی که به قلم درآوردن نام آنها از وقت و حوصله این مقاله خارج است. حماسه لَرده مانند همهی حماسههای تاریخی دیگر جای تقدیر و تأمل دارد. انگلیس آن ستمگر دوران و آن یورشگر وحشی تا دندان مسلبح با آن همه هیمنه و تجهیزات و ادوات جنگی در حماسه لَرده، خفبت و خواری را تحمل کرد تا جایی که خود با آن همه غرور و خودخواهی، شکست در لَرده را پذیرفت و به آن اقرار کرد. و امّا جنگی حماسی نمیشود مگر با اتفاقی نادر و اتفاق نادر و کم سابقه در این نبرد، حضور تاریخی و شجاعانه زنان لردهای بود. زنانی که همچون دیگر امورات زندگی، در هیبت یک مبارز دوشادوش مردانشان جنگیدند. استعمار انگلیس با مقاومت سرسختانه مبارزان دشتستانی به حاکمیّت غضنفرالسلطنه در بست (منطقه) چغادک روبرو شد. پیشروی انگلیس به سمت برازجان، غضنفرالسلطنه را جهت تجدید قوا به کوه گیسکان گسیل داشت. نیروهای انگلیسی به تعقیب غضنفرالسلطنه شبانه با سه ستون از راه مختلف (شمال بر آفتاب، جنوب راه بلوط یا برده بریده و شرق آسنگ) با کاپیتان والاسها و ژنرال السمیهایشان به لَرده حملهور شده و در بامداد همان روز خانهی غضنفرالسلطنه را که در چهار گود لرده واقع شده بود، مورد تهاجم قرار داده و به آتش کشیدند.
اهالی لرده در حال خاکسپاری میت خود در کنار امامزاده سید نورالدین در محلی به نام ده مرو بودند که به ناگه متوجّه حمله ی استعمار جنایتکار شدند. در این هنگام مبارزان لرده ای به خشم آمده و تعداد زیادی از نیروهای استعمار را هم زمان کشتند. اهالی آن منطقه مطلع شدند که تعداد نیروهای انگلیسی که از شمال، جنوب و شرق به سمت منطقه حمله ور شده اند، بسیار زیاد است و اسیرانی نیز به همراه دارند. (که در ادامه جنگ این اسیران توسط مبارزان نجات یافتند.) بلادرنگ در ارتفاعات کوهستان موضع گرفتند. در اینجا بود که آتش جنگ شعله ور شده و ده مرو، محلّ قتل گاه اجنبی ها شد و موجی از خون به راه افتاد.
جنگ لرده که سه شبانه روز به طول انجامید و از تمام نقاط کوه صدای ناله ی تفنگ جنگجویان لرده ای و صدای نهیب مردان و زنان آن دیار می آمد که همراه با غرش و ایجاد رعب و وحشت و شلیک تفنگ عرصه را بر نیروهای انگلیسی تنگ کرده بودند.