خبرهای داغ:
آیت‌الله رشاد گفت: امروزه ادیان به دنبال این هستند که چگونه دین را حاکم کنند. بنده لااقل دو دهه وقتم را در کنفرانس های جهانی گذرانده ام. همه ادیان هم در قالب گفتگوی ادیان می خواهند با ایران به گفتگو بنشینند.
کد خبر: ۸۹۳۴۴۷۹
|
۲۴ مهر ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۸

به گزارش خبرگزاری بسیج، جلسه درس اخلاق آیت‌الله رشاد در روز چهارشنبه نوزدهم مهرماه برگزار شد. متن کامل سخنرانی این عالم عالی‌قدر را در ادامه از نظر می‌گذرانید.

در جلسه گذشته به مناسبت این ایام، مروری اجمالی بر عهد بعثت و رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تا سال 61 داشتیم و اشاره ای به اتفاقات به شدت شگفت انگیز و تعجب آمیز آن برهه خطیر کردیم. همچنین تبرکاً، فقراتی از خطبه سیدالشهداء علیه السلام در منا را خواندیم. امروز هم در ادامه یکی دو فقره ی دیگر را عرض خواهم کرد ولی قبل از آن مقدمتاً می خواهم بر ضرورت انس و آشنایی با منابع تاکید کنم.

اسناد حقانیت شیعه

باطن دین و حاقّ دین در متن این اسناد است. ما طلاب باید هم انس عمیق با این اسناد پیدا کنیم. و هم معرفت دقیق به دست بیاوریم. امروز در خدمت دوستان شورای حوزه عرض می کردم که ما باید چند منبع و متن اصلی را به مثابه سند تشیع در دستور کار داشته باشیم. و طلبه ها پیوسته با این اسناد مأنوس باشند. در میان فرق و مذاهب، شیعه به لحاظ منبع، بسیار غنی است. هیچ دین و دین واره ای غنای اسلام را ندارد. و در میان مذاهب، غنای منابع تشیع، بی نظیر است.

مواهب پنهان انقلاب اسلامی

الف- تغییر روش مبارزه انقلابی

با وقوع انقلاب اسلامی اتفاق بزرگی در جهان افتاد که غالبا هم به آن توجه ندارند. مواهب انقلاب آنقدر کماً و کیفاً زیاد است که غالب اینها مورد توجه نیست و مغفول مانده است. امثال بنده که دو سه نسل برهه انقلاب را درک کرده ایم؛ قبل انقلاب، دوران جولان و ترک تازی اندیشه مارکسیسم به عنوان اندیشه انقلابی، دوران مبارزات و دوران دفاع مقدس و امروز را درک کرده ایم، شاید مقداری حس می کنیم. ولی شما جوان ها ندیده اید. خیلی از مسائل را تا انسان نبیند با خواندن دریافت نمی کند. انقلاب، زمانی روی داد که این مسئله در جهان پذیرفته شده بود که اصلا راه مبارزه و انقلابی گری مارکسیسم و چپ گرایی است. هیچ راه دیگری وجود ندارد. راه آنها هم جنگ مسلحانه است که از ترور شروع و با کودتا تمام می شود. و نهایتا پیروزی حاصل می شود. لذا «منافقین» یا همان «مجاهدین خلق» آن زمان که مسلمان بودند و به مارکسیسم هم پیوسته بودند به نوعی تفکری متناقض نما داشتند که می توان گفت مارکسیست مسلمان! خطی و مشی مبارزاتی شان مارکسیستی بود ولی در عین حال اهل نماز هم بودند.

مواجهه امام و منافقین

اینها به قول حضرت امام، چند روز در نجف، محضر حضرت امام بودند و دائم نهج البلاغه را می خواندند، امام می فرماید: به اینها گفتم چه می خواهید بگویید؟ اینها عرض کردند: آمده ایم تا شما اجازه دهید جنگ مسلحانه به راه بیندازیم. امام فرمودند: نخیر! اجازه ندارید. همین خط مشی امام باعث تغییر تفکر رایج انقلابی در جهان شد که بعد از انقلاب اسلامی هیچ انقلابی مسلحانه به پیروزی نرسید. و همه انقلاب هایی که چپ بودند و مستقر شده بودند برچیده شدند. و هر انقلابی ولو ناکام ماند از خط مشی انقلاب ایران استفاده کرد. حالا این آگاهانه بود یا ناخودآگاهانه، ادبیات مبارزه را تغییر داد. نگاه کنید انقلاب هایی که در اروپای شرقی یا منطقه خاورمیانه مثل انقلاب های مخملی و بهار عربی شکل گرفت؛ تماما مشی و روش انقلاب ایران بود. پارسال هم در ترکیه، حضور مردم در خیابان ها کودتا را خنثی کرد. وقتی ما، با پیروزی انقلاب ایران، مشی مبارزاتی را در سراسر جهان عوض کردیم یعنی انقلاب را صادر کرده ایم.

ب-حذف گزاره های مارکسیستی و سکولاریستی

در مسئله منابع هم همین طور شد. زمانی بود که این شعار جا افتاده بود که « دین افیون توده هاست». در جامعه کاملا مسلّم شده بود. و چقدر ما تلاش کردیم تا جواب این شبهه را به گوش مردم برسانیم. اما مطلبی که بعد از شکل گیری انقلاب فهمیده شد این بود که این گزاره، کاملا غلط و بلکه برعکس بوده است. اتفاقا دین، مهیّج و محرک و رانشگر توده هاست.

گزاره مسلّم بعدی این بود که «دین از سیاست جداست». این معنای غلط هم از قرن شانزدهم پذیرفته شده بود. «سکولاریزم» به زبان ساده و با تعریفی ملایم یعنی همین. چون سکولاریم طیفی از تعاریف را دربر می گیرد که بعضا به الحاد می کشاند. این تابلو هم با ظهور انقلاب، رنگ باخت.

ادیان، تشنه حاکمیت!

 امروزه ادیان به دنبال این هستند که چگونه دین را حاکم کنند. بنده لااقل دو دهه وقتم را در کنفرانس های جهانی گذرانده ام. همه ادیان هم در قالب گفتگوی ادیان می خواهند با ایران به گفتگو بنشینند. مگر وهابی ها دین ندارند؟! مگر مصری ها دروازه روشنفکری و تجدد به منطقه نیستند؟! همه اینها می خواهند سرّ موفقیت تشیع را در این اتفاق بزرگ، بفهمند و تجربه کنند. این را من به حس دریافته ام. موضوع یکی از آن کنفرانس ها این بود که ما ببینیم چگونه می شود دین را پای سیاست آورد؟ در حالی که اگر قبل از انقلاب کسی این موضوع را مطرح می کرد مسخره می شد؛ چه برسد به اینکه می خواست از سراسر جهان دانشمندانی را دعوت کند تا راجع به آن گفتگو کنند! یعنی چه که دین بخواهد مبنای سیاست قرار گیرد؟ ولی می بینیم که ورق برگشت و این مسئله کاملا پذیرفته شده است.

خاطره ای از عجز ادیان و مذاهب در برابر تشیع

در کنفرانسی در دانشگاه بیرمنگام، ظاهرا در همان سفری که مناظره من با پروفسور «جان هیک» شروع شد و تا حدود ده سال ( تا زمان فوت ایشان) ادامه پیدا کرد. و حاصل آن گفتگوها کتاب «مباحثه با جان هیک» بود که انتشار یافت؛ موضوع کنفرانس عبارت بود از: «منابع و سرمایه های سیاسی در ادیان». این کنفرانس روز جمعه برگزار شد. گفتم: ظهر را به مرکز اسلامی برویم. بعد از نماز جمعه، سر میز ناهار که در کتابخانه مرکز اسلامی سرو می شد نشسته بودیم. در آنجا به همه علمای ادیان و مذاهبی که حضور داشتند گفتم: این مجموعه صد و ده جلدی که می بینید دایره المعارف بحارالانوار است؛ آن یکی وسائل الشیعه است آن دیگری... به آنها گفتم: اینها را به خاطر بسپارید که در سخنرانی بعد از ظهرم به آنها اشاره خواهم کرد. آنگاه در سخنرانی بعد از ظهر خود، راجع به منابع سیاست سخن گفتم. و اینکه اسلام و تشیع می تواند سیاست را تغذیه کند و جلودار آن باشد و در آن نوآوری و محتوا دارد. مساله اجتهاد و نقش عقل را مطرح کردم. چون در میان ادیان و مذاهب کسی نقش عقل را نمی پذیرد. حتی در میان سنی ها هم بیش از ده قرن غلبه با اشعریون است و حتی نو معتزلی ها هم صرفا به طرح «عقل ابزاری» پرداخته اند که ارتباطی با «عقل نظری» ندارد. در آن جلسه بعد از طرح نقش «عقل» گفتم: اولا خود قرآن یک منبع دست نخورده است که کما و کیفا بسیار غنی است. در مورد خصلت خاص متن قران کریم هم توضیحاتی دادم که چقدر معنا تولید می کند. بعد از اینها گفتم یکی دیگر از منابع تشیع، کتابهایی است که به شما نشان دادم. گفتم: شما به من بگویید کدام دین و مذهبی این همه منبع دارد؟ با این همه چرا می گویید دین نمی تواند سیاست را اداره کند؟! بعد از سخنرانی من، یک پروفسور و کشیش برجسته سخن گفت و بیان داشت: فلانی راست می گوید! این طور که ایشان گفت ما ول معطلیم( خیلی ساده بگویم). ما منبعی در اختیار نداریم. دستمان خالی است. سیصد و شصت، هفتاد تا انجیل نوشته اند، که چهارتای آنها اعتبار دارد. و همه این اناجیل به بیش از دویست سال بعد از حضرت مسیح برمی گردد. ما اصلا متن وحیانی در اختیار نداریم. و به عنوان یک استاد تمام و کشیش برجسته می گفت که ما اعتراف می کنیم که به هیچ وجه مسیحیت با اسلام قابل مقایسه نیست.

ج-نشان دادن غنای اندیشه و محتوای اسلامی

اثبات این ظرفیت از اسلام، به خاطر انقلاب است. این انقلاب اسلامی بود که نشانگر غنای منابع ما شد. آنچه از مواهب انقلاب به دست آورده ایم اگر دنیایی را هم هزینه می کردیم حاصل نمی شد! انقلاب به نفع اصل دین، اصل اسلام و مذهب اهل بیت علیهم السلام تمام شد. آنهایی که دم از تشیع و مکتب اهل بیت می زنند و با انقلاب ضدیت دارند؛ اگر قدری محاسبه کنند و انصاف داشته باشند؛ می بینند اصلا اگر این انقلاب هیچ ثمره ای نداشته باشد باز هم به نفع اهل بیت تمام شده است. برای اینکه مکتب اهل بیت علیهم السلام اینقدر در حال گسترش است. دیگر چه می خواهید؟!

قدر بدانیم!

منابع ما فوق العاده غنی است. ما این را قدر نمی دانیم. آنها که ندارند می دانند. بنده با یک اشاره، صد و ده جلد متن غنی که مستقیما از معصوم روایت شده است را به آن ها نشان دادم. کدام دین و مذهبی اینها را دارند؟ سنی ها کمتر از چهل هزار حدیث از منابع اهل سنت دارند. ما کل منابع آنها را داریم. چرا که کلمات حضرت رسول را قبول داریم به اضافه منابع عظیمی که از اهل بیت رسول خدا (صلوات الله علیهم اجمعین) روایت شده است و در اختیار ماست. این غنا را قدر بدانیم. ما طلبه ها باید بدانیم که طلبه مذهبی هستیم که اینقدر دستش پر است. در منابر و روضه خوانی ها باید از این غنای بی همتا بهره بگیریم. مثلا با مطالعه یک تفسیر منبر برویم. متاسفانه گاهی دیده می شود که بعضی مداحی ها پر از کلمات دروغ و بی اساس است. اینکه بخواهیم مردم را بگریانیم نباید به قیمت تحقیر کذب آلود ائمه معصومین علیهم السلام تمام شود. ما باید از عظمت آنها بگوییم تا مردم بگریند. این همه مقتل مستند داریم. غرض اینکه باید قدر این منابع عظیم را بدانیم.

به مطالعه دروس معمول حوزه اکتفا نکنید. بلکه حتی یک آن از وقت خودتان را از دست ندهید. و از این منابع بهره مند شوید. بنده حتی اگر پنج دقیقه از وقتم را از دست بدهم اعصابم به هم می ریزد. اگر روزم پرثمر نباشد یک احساس خسارت و ندامت به من دست می دهد. باید از آن به آن خود استفاده کنیم. متن خوانی را از دست ندهیم. منابعی مثل نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را مرور کنیم. همین خطبه فدکیه که چند صفحه محدود بیشتر نیست؛ اگر یک عمر برایش گذاشته شود جا دارد. خطبه فدکیه عصاره نهج البلاغه است. و به تعبیر درست تر، به فرموده استاد، جوادی آملی، مادر نهج البلاغه است. ایشان می فرمود: خطبه فدکیه نهج البلاغه ای است که بیست و پنج سال جلوتر ایراد شده است.

آستین ها را بالا بزنید!

خب! همین خطبه را کار کنید. حلقاتی تشکیل دهید. شروح آن را مطالعه و بررسی کنید. بنا را بر این بگذارید. آنگاه جلوتر که رفتید یک تفسیر خطبه فدکیه بنویسید. چرا نشود؟ الان اکثر شما در بازه زمانی بیست تا سی سالگی هستید. کتب عرفانی امام (ره) نظیر سرالصلوه و آداب الصلوه هم در این بازه سنی نوشته شده است. خیال نکنید برای شما محال است. این شدنی است! تنها همت می طلبد. همین خطبه را می توانید از چندین محور بررسی کنید. یک بار تحلیل سیاسی کنید. بار دیگر الهیات آن را بررسی کنید. من زمانی محورهای این خطبه را طبقه بندی کردم؛ در ده محور جای گرفت. یک محور آن فلسفه دین است. نکات بسیاری از فلسفه دین که دانشی جدید است در این خطبه موجود است. از فلسفه احکام هم مفصلا داراست. آنقدر این متن گزیده است که دوتا کلمه اش، یک دنیا حرف دارد. قطعا باید برای اسناد حقانیت شیعه که نهج البلاغه و صحیفه و خطبه فدکیه است وقت گذاشت.

اعجاز بیان فاطمه زهرا سلام الله علیها

همین خطبه فدکیه، گواه حسی بر حقانیت ماست. استدلال حدس است. اما این خطبه حساً، سند حق بودن شیعه است. ما بر این اسناد، تحدّی هم می کنیم. بروید خانمی باسواد از اعراب دانشگاه دیده پیدا کنید- هجده ساله بودن و پهلوشکسته بودن پیشکش- که بتواند متنی به این پختگی و سختگی بنویسد. تحدی ما محدود به قرآن نیست راجع به نهج البلاغه هم تحدی می کنیم. بعد از چهارده قرن یک بشر پیدا شود و یک نهج البلاغه بنویسد. علی رغم پیشرفت علم و ادبیات و گذشت این زمان طولانی، تحدی ما باقی است. بر خطبه فدکیه تحدی می کنیم. حضرت زهرا سلام الله علیها سر صبر و حوصله و قلم به دست، با تأمل و خلوت، خطبه را نفرمودند بلکه در آن فشار روحی و بعد از از دست دادن پدری با آن عظمت، در حالی که همه هستی وحی به مخاطره افتاده و ولایت غصب شده است؛ در آن جمعیت مدعی آشوب زده ی در آستانه انحراف فریاد می زند و آن خطبه را به این زیبایی القا می کند. خیلی عجیب است. مساله عادی نیست که خیال کنیم این یک نطق است دیگران هم نطق می کنند. نخیر! مساله اساسی تر از اینهاست. این متن حقیقتا اعجاز است. ما به نهج البلاغه، صحیفه و خطبه فدکیه با تمامی دنیا تحدی می کنیم. اگر می توانید بیاورید! هرگز نخواهید نتوانست. لذا نباید به سادگی از کنار این متون عبور کرد.

حسین علیه السلام در منا

متن خطبه منای حضرت سیدالشهداء هم همین طور است. سه نسخه از این خطبه به دست آمده و دقایقی که در این متن هست فوق العاده است. تبرکا فقراتی از آن را عرض می کنم: در قسمتی از خطبه که از جمله ی ادله قاطع و روشن ولایت فقیه هم هست که:« ذلک بان مجار الامور و احکام علی ایدی العلماء بالله». چرا من اینقدر نگرانم؟ برای اینکه ما موظفیم. من معصوم نیستم ولی به عنوان یک عالم تکلیف دارم. چون که مجاری امور و احکام هم اجرایی و هم نظری به دست علماء بالله است. علمائی که امین بر حلال و حرام خدا هستند. صاحب فتوا و نظر هستند. می فرماید: « فانتم المسلوبون تلک المنزله و ما سلبتم ذلک الا بتفرقکم عن الحق و اختلافکم فی السنه بعد البینه الواضحه و لو صبرتم علی الذی و تحملتم الموونه فی ذات الله کانت امور الله علیکم ترد». همه مسئولند ولیکن شما- بین آنها کسانی بودند که فقیه و مجتهد بودند. صحابه پیغمبر شاگردان حضرت بودند. و در طول پنجاه سال بعد از پیامبر، مرجع مراجعات مردم بودند. کار کردند. رشد یافتند و شاگردی امیرالمومنین علیه السلام را کردند- این فرصت را از دست دادید. فقها باید در دست علما و فقها باشد نه اینها. دلیل از دست دادن این فرصت تفرقه شماست. و اینکه نسبت به سنت آشکار رسول خدا اختلاف کردید. و اگر عافیت طلبی را کنار می گذاشتید و آزار ها و سختی را تحمل می کردید و هزینه اش را می پرداختید؛- آقا دینداری هزینه دارد! با عافیت طلبی و تنبلی و تعلل جور در نمی آید.- آن موقع همه امور در اختیار شما بود.« و عنکم تصدر و الیکم ترجع» آنگاه شما در صدر امور بودید و به شما مراجعه می شد.« و لکنکم مکنتم الظلمه من منزلتکم» شما این ظلمه را راه دادید و تمکین کردید و امکان تسلط آنها بر اوضاع را فراهم کردید.« و اسلمتم امور الله فی ایدیهم» کارهای خدا را به اینها سپردید. « یعملون بالشبهات و یسیرون فی الشهوات سلطهم علی ذلک فرارکم من الموت، و اعجابکم بالحیاه التی هی مفارقتکم» سر اینکه اینها مسلط هستند این است که شما مسلط کردید. چون شما از مرگ ترسیدید اینها میدان را گرفتند. جاه و جیفه و جان که محبوب شما بود سبب شد که این بلا بر سر اسلام و جهان اسلام بیاید.

ان شاء الله خداوند همه ما را به انجام وظایفمان موفق بدارد.

ارسال نظرات
پر بیننده ها