خبرهای داغ:
شهرستان فلاورجان:

زندگی نامه سرداررشیداسلام عبدالرسول جمالی

روحیه ظلم ستیزی و مظلوم دوستی هر روز بیشتر و بیشتر دراو تبلور می یافت.
کد خبر: ۸۹۳۳۲۸۱
|
۲۳ مهر ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۰

به گزارش خبرگزاری بسیج ازفلاورجان،همزمان باایام الله سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین(ع)وماه پیروزی خون برشمشیر زندگی نامه یکی ازسرداران رشید اسلام می پردازیم.

یکم آبان ماه سال  ۱۳۳۶ هجری شمسی عالم جمیل، جمالی دیگر را پذیرا شد و عبدالرسول جمالی به عرصه ی امتحان بلا پا گذاشت. او زندگی را به دور از غوغای صنعت و دود در فضای زراعت و فلاحت گذاشت. پدرش   بذر ایمان و بندگی را در وجودش کاشت. بذری که در سال های پیدایش حماسه قرن (انقلاب اسلامی ایران)و ندای هل من ناصر بزرگ مرد قرن، خمینی کبیر، رحمت الله به بار نشست. و او را یاری صدیق و یاوری شفیق برای رهبر نمود. فضای ایمانی و مذهبی خانواده هر روز به عطر نماز و قرآن آغشته می شد و صفای روحانی و نشاط درونی را در این کودک نورس به وجود می آورد. باورهای مذهبی با گذشت زمان و با شرکت در جلسات سیاسی-مذهبی بار ورتر گشت.

روحیه ظلم ستیزی و مظلوم دوستی هر روز بیشتر و بیشتر دراو تبلور می یافت. الگویعینی او در زندگی سیاسی مذهبی اش،عموی مبارزه اش حاج رمضان جمالی بود، به تاسی از عمویش امام و مقتدای خود را، مرجع در تبعید حضرت امام رحمت الله علیه قرار داد.او به دلیل شرایط نامساعد اقتصادی خانواده به زحمت توانست تا دوره راهنمائی به درس خواندن ادامه دهد.

او در عرصه ی جامعه ودرمدرسه واجتماع هر روز آگاه تر شد وبا عمق فجایع رژیم شاهنشاهی بیشتر آشنامی شد.با مشورت افراد آگاه جهت خدمت سربازی اعزام شد. اودرطول خدمت با پشتکار فراوان سعی در فراگیری علوم و فنون نظامی داشت. وخود را برای مبارزه با ظالمان شب پرست آماده می کرد.

در حین خدمت روزهای حماسه و شرف، تظاهرات مردم شروع شد. از پادگان مرخصی می گرفت و با لباس مبدل فریادگر رسوائی نظام منحوس و پوسیده ی شاهنشاهی بود. پس از اتمام خدمت و مراجعت به محل زندگی به صورت فعال و مدام با  سری پرشور از عشق حسین(ع) با تحولی خاص به سازماندهی و هدایت گروه های مبارز در منطقه پرداخت. شرکت فعال او  در دفاع از مردم نجف آباد و علیه مزدوران چماق به دست بدون کمترین تزلزل هنوز هم در فراخنای یاد همسنگرانش می درخشد.

 او درآزادی زندانیان سیاسی و حمله مسلحانه به زندان اصفهان شرکت می نمود و ازشجاعت چشمگیر او بود. وجدان آگاه او با پیروزی انقلاب اسلامی با احساس مسئولیتی در خور ستایش او را به تلاش مضاعف واداشت. پس از گذراندن آموزش های عقیدتی زیر نظر شهید محمد منتظری با معرفتی افزون تر به حفاظت و پاسداری از دفتر فلسطین در تهران پرداخت. با شروع شرارت های ضد انقلاب در مناطق نفتی جنوب به خوزستان اعزام شد و سعی وافری در سرکوب نمودن حزب  به اصطلاح خلق عرب داشت.

پس ازآن شعله های جهل و توطعه در نقطه دیگری ازمملکت او را به شرق کشورومنطقه ی سیستان وبلوچستان کشاند. این بار نیز عبدالرسول جمالی تفسیری دیگر از شوق را  بر دفتر حیات خویش نوشت. او  در عملیاتی متهورانه همراه با سایر افراد اعزامی، مرکز صدا و سیمای  زاهدان را آزاد کرد و به حفاظت و پاسداری از آن پرداخت. شرایط سخت و دشوار زندگی در منطقه محروم بلوچستان روح  نا آرام و جویای تلاش او را صیقلی دیگر داد و  او  آبدیده تر از گذشته و مصمم تر به پاسداری از انقلاب اسلامی پرداخت. تقاضای تمدید مأموریت از جانب فرمانده عملیات منطقه را به فال نیک گرفت و با عشق و شوری وصف نا پذیر موفق به خاموش سازی فتنه زنده انقلاب در منطقه شد. اما موج های فتنه یکی پس از دیگری از راه می رسید. این بار در غرب کشور و کردستان مدعیان دموکراسی و حقوق بشر، جنگ داخلی دیگری را سازمان داده بودند.  شهید جمالی اسطوره ای دیگر از تلاش و غیرت حیات خویش را نکاشت و تفسیری دیگر از شوق را معنی کرد. پس از چند ماه جهت حفاظت از مجلس خبرگان قانون اساسی، به تهران اعزام شد و به صورت فردی امین به پاسداری از حساس ترین سنگرهای انقلاب همت گماشت.

پس از آرامش نسبی اوضاع به شهرستان فلاورجان برگشت و به واسطه تجارب گرانقدر خویش در عملیات های مختلف به عنوان فرمانده واحد عملیات سپاه پاسداران منطقه برگزیده شد. سازماندهی عملیات و برقراری نظم و آرامش در منطقه، ایجاد گروه های گشت منطقه، تأسیس ایستگاه های گشت و بازرسی و مبارزه پیگیر با مفاسد اجتماعی از خدمات این شهید عزیز در منطقه زادگاهش بود.

پس از شروع فتنه ی بزرگ تر یعنی جنگ تحمیلی همراه با ۵۰ نفر دیگر از نیروهای شهرستان فلاورجان به جنوب کشوراعزام شد. اعزامی که نمودار عهد دیرین او در یاری دین حق و امام مظلوم حضرت امام حسین(ع) بود گویا سرنوشت او را به جبهه اصلی رویارویی با کفر کشانده بود. جبهه ای که طولانی ترین جنگ و با ارزش ترین جنگ تاریخ معاصر گشت.

روح پرفتوحش،نفس مکرمش این بار نیز تفسیری دیگر از شوق را ترسیم کرد. ترسیمی به خط خون و به رنگ شفق، تا در تاریخ آینده، مظلومان را گواه و ظالمان را نذیر باشد. نقش اوبر گنجینه تاریخ مردانگی، صداقت و رشادت مردمی را نمایان ساخت و اسوه ی حق پرستان قرن گشتند. طائر قدس ما آرام آرام سختی ها و مراکز مرارت های جنگ را به شهد، ایمان آغشته می کرد و روح جان را به ترتیب الهی آراسته تر می ساخت.

اودربرخورد با نیروهای تحت امر،نظم،دقت و درایت را به صورت عملی و قابل تأسی با خلقی نیکو نمایان می ساخت. سابقه طولانی مبارزه جویی های او و تجارب متعددش باعث گردید که از همان ابتدا مسئولیت های مهمی در جبهه های نور علیه ظلمت به او واگذار نمایند(مسئولیت محور فیاضیه آبادان و فرماندهی پدافند جزیره مینو). شهید جمالی همرزم برادر احمد کاظمی در عملیات  ثامن الائمه موفق به شکست حصر آبادان شد.  دست مجروح او در این عملیات گواهی بر صداقت و از خود گذشتگی اش بود و صداقت بی پیرایه او را در اطاعت از مقام ولایت مبنی بر شکست حصر آبادان را نشان  داد.

شهید عبدالرسول جمالی دیگر باررحل اقامت دائمی را در دیار عاشقان افکند ودرعملیات فتح المبین در مقام فرماندهی گردان حماسه ای از رشادت و جسارت آفرید. اودرشب قبل از عملیات جهت برهم زدن آرایش دفاعی دشمن به همراه سایر نیروهای جان بر کف در عمق جبهه دشمن به شکار تانک های آن ها می پرداخت. ولی آتش کینه ی دشمن جان او را سوزاند و از ناحیه شکم این پیشتاز فتح را مجروح ساخت. فرماندهی موثر عامل بسیار مهمی در پیروزی های بعدی رزمندگان  ایفا نمود. زخم عمیق دشمن تا مدت های مدیدی او را با تخت بیمارستان آشنا کرده بود اما شوق او به تفسیر دیگرازحیات مجاهدت آمیزش  باعث شد که پس ازبهبود نسبی علی رغم ناتوانی ازشرکت درعملیات های محرم و والفجر مقدماتی جهت روحیه بخشی و رزمندگان عملیات گردر منطقه حضور یافت.

اشک های سوزان او درخفا و آشکار نشانگر تعصب اسلامی و غیرت حیدریه او در دفاع از اسلام عزیز بود. غیرت اسلامی رو به حدی بود که پس از گره خوردن عملیات، با دست شکم مجروح خویش را می فشرد و به دو به دور خود میچرخد و از ناتوانی خود گله مند بود. عفونت مجدد زخم ها دیرین  باعث شد که مجددا تحت عمل جراحی قرار گیرد. پس از بهبود سریعا به منطقه عملیاتی برگشت و به ریاست ستاد لشکر ۸ نجف اشرف دراهواز منصوب گشت. ولی با اصرار فراوان خود را به غرب به کشور رساند وفرماندهی مشترک دو گردان یکی ازسپاه و دیگری از ارتش را برعهده گرفت.

او دراین عملیات علاوه برفرماندهی مقتدرانه بارها و بارها همچون نیروی پیاده درلبه تیغ  دشمن همراه با یگان های عمل کننده قرار می گرفت و از این طریق به تقویت روحیه نیروهای خودی می پرداخت، درمعرکه سخت عملیات همواره مدد رسان لشکر اسلام بود. اما تقدیر این بار وری دیگری از حیات او را نگاشته بود. تفسیر شوق او به رنگی دیگر جلوه گر شد وجمال نورانی شهید جمالی در پرتو انوار حق روحانیتی ابدی یافت و درعملیات والفجر ۴ به همراه برادرش رحیم جمالی و شوهر خواهرش شهیدصفرعلی عشقی به عروج خونین خویش با رضا و رضایت تن دادند و خونین بال در کنار  سایر شهدا روح پر جنبش او  به آرامی بر زمین کربلای ایران بوسه زد.

شهید عبدالرسول جمالی، موحدی بی قرار بود. یگانه پرستی که هر بار تفسیری از جهد و کوشش را در دفتر حیات خویش می نوشت و این بار برگه آخر دفتر حیات را با تفسیر خونین در قلب تاریخ انسانیت به ودیعه گذاشت. تفسیری که صیحه بیداری خفتگان و عمود قائدان باشد.

خون اورقعه خونینی را نگاشت که با رقه های امید به فلاح انسان و بشریت را درعصر جاهلیت مدرن نوید داد.سیمای مردانه، مصمم و خندان او در یاد هر بسیجی روح الله جاودان و همیشگی است. پیام جاودان او مجاهدت بی پایان و مخلصانه از حریم اسلام و ولایت فقیه تا سرحد شهادت بودوبراثر ترکش به شوق معشوق خودرسید.

 

ارسال نظرات