یک بسیجی از گروهان تفحص شهدا در فکه در گفتگو با «بسیج»:
کاکا افزود: برخوردیم به تکه ای سیم سیاه تلفن. رد سیم تلفن را گرفتم. رسیدیم به سختی زمین یعنی جایی که دیگر ثابت می شد.
محمدرضا کاکا از گروهان تفحص شهدا در فکه در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری بسیج گفت: دوران سربازی خود را در گردان تفحص سپری کردم یادم هست اطراف ارتفاع 112 فکه بود و در گوشه ای یک کامیون ایفای عراقی سوخته بود.به دلم افتاد که نزدیک کامیون را بکنیم و شروع کردم به زیر ور و کردن خاک ها.
وی افزود: برخوردیم به تکه ای سیم سیاه تلفن. رد سیم تلفن را گرفتم. رسیدیم به سختی زمین یعنی جایی که دیگر ثابت می شد؛ فکر می کردم شهیدی اینجا نیست ولی سیم تلفن پیچ خورده و کمی آنطرف تر زیر خاک ها رفته بود. ناگهان در کمال نا امیدی فریاد زدم یافتم یافتم رسیدیم به چند تکه استخوان پای انسان. در کمال دقت و احتیاط، تپه خاک را برداشتیم و در کمال تعجب برخوردیم به پیکر چند شهید که در کنار هم دفن شده بودند.
کاکا عنوان کرد: دشمن با سیم تلفن دست و پای آنها را بسته و روی یکدیگر انداخته بود. در عطر آگینی صلوات، پیکر هشت شهید را که مظلومانه و معصومانه کنار هم خفته بودند، از زیر تل خاک و میان وسائل بیرون آوردیم و هر یک را با احترام و بغض خاص، داخل کیسه سفید گذاشتیم.
وی افزود: برخوردیم به تکه ای سیم سیاه تلفن. رد سیم تلفن را گرفتم. رسیدیم به سختی زمین یعنی جایی که دیگر ثابت می شد؛ فکر می کردم شهیدی اینجا نیست ولی سیم تلفن پیچ خورده و کمی آنطرف تر زیر خاک ها رفته بود. ناگهان در کمال نا امیدی فریاد زدم یافتم یافتم رسیدیم به چند تکه استخوان پای انسان. در کمال دقت و احتیاط، تپه خاک را برداشتیم و در کمال تعجب برخوردیم به پیکر چند شهید که در کنار هم دفن شده بودند.
کاکا عنوان کرد: دشمن با سیم تلفن دست و پای آنها را بسته و روی یکدیگر انداخته بود. در عطر آگینی صلوات، پیکر هشت شهید را که مظلومانه و معصومانه کنار هم خفته بودند، از زیر تل خاک و میان وسائل بیرون آوردیم و هر یک را با احترام و بغض خاص، داخل کیسه سفید گذاشتیم.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار
