خبرهای داغ:
هرچه هوا تاریک‌تر می‌شد، خیمه‌ها غریبانه‌تر به نظر می‌رسید؛ درختان نخل و خیمه‌های سفید بر روی فرشی از خاک و خار روزهایی را تداعی می‌کرد که با فاصله هزاران سال همچنان بازگویی‌اش قلب‌های پیر و جوان را به درد می‌آورد.
کد خبر: ۸۹۱۷۱۴۸
|
۲۲ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۰

نیم ساعت به شروع نمایش مانده بود، اما کمتر صندلی خالی به چشم می‌خورد و همه و حتی کوچک‌ترهایی که گاهی شیطنتشان گل می‌کرد، منتظر نمایشی بودند که پیش‌ازاین وصفش را در فضاهای مجازی و مجالس دیده و شنیده بودند.

وسعت صحنه نمایش با سازه‌هایی که در سمت راست و چپ تماشاگران قرار داشت، خبر از نمایشی می‌داد که تاکنون مشابه‌اش در شیراز دیده نشده است؛ نمایشی که قرار بود از هبوط حضرت آدم (ع) تا ظهور امام مهدی (عج) را در 2 ساعت ترسیم کند.

با نوای دل‌نشین قرآن، نور و صدا و حضور بازیگران نمایش آغاز شد؛ داستان آفرینش آدم با اطاعت فرشتگان از امر الهی و نافرمانی شیطان و حیله‌گری‌هایش برای فریب آدم به زیبایی برای تماشاگران ترسیم می‌شد.

کودکان بازیگوشی‌های خود را کنار گذاشته بودند و کنجکاو و مشتاق به صحنه نگاه می‌کردند و در لابه‌لای نمایش از مادران خود سؤال‌هایی می‌پرسیدند؛ این نمایش برای آن‌ها یک قصه مُصوّر و پرهیجان بود که حتماً در خاطره و ذهن پاکشان محفوظ خواهد ماند.

ابعاد مختلف نمایش با حرکات منظم بازیگران و هماهنگی نور و صدا تماشاگران را به وجد می‌آورد؛ نمایش ریتم یکنواختی نداشت و مدام تماشاگران خود را غافل‌گیر می‌کرد.

در گوشه‌ای از صحنه، مرد عرب با صدای بلند پیامبر خود را محمد صدا می‌زد، پیامبری که خاضعانه در میان مردم بود و پایین و بالای مجلس برایش فرقی نداشت؛ با روایت بازیگری که نقش پیامبر اکرم (ص) را بر عهده داشت، واقعه غدیر خم، جنگ اُحُد و... ترسیم شد.

صحنه به آتش کشیدن شده درب خانه و مجروحیت مظلومانه حضرت زهرا (س) و دست‌بسته بردن حضرت علی (ع) برای بیعت اجباری از نقاط اوج فصل شیدایی است؛ تشییع غریبانه در تاریکی شب و وداع کودکانه حضرات معصوم، آشوبی به دل تماشاگران به پا می‌کند که از روان شدن اشک‌ها بر گونه‌هایشان و زمزمه‌های زیر لب‌ها می‌توان احساس کرد.

صدای نوزادی چشم‌ها را به سمت راست صحنه می‌چرخاند؛ در خیمه مادری کودکش را در گهواره خوابانده، نوزاد 6 ماهه تشنه است و گویی خواب به چشمانش حرام شده است؛ مداح می‌خواند و صحنه نمایش روضه مصور حضرت اباعبدالله الحسین (ع) می‌شود و روای چه خوب گفت که کربلا بعد از غدیر آغاز شد.

کاش چندجمله‌ای از خطبه امام حسین (ع) در سرزمین منا که پیش از واقعه کربلا در جمع علمای اسلام و صحابی معروف پیامبر(ص) بیان کرده بودند، از زبان راوی بازگو می‌شد تا تذکری باشد برای روحانیون و مسئولانی که این نمایش را می‌بینند.

خردسالی چادربه‌سر در خرابه زخم‌های پا و دستانش را می‌شمارد؛ ماجرای پیش‌آمده بر حضرت رقیه (س) را در مجالس عزاداری شنیده بودیم و برایمان تازه نبود اما غمش هیچ‌وقت کهنه شدنی نبوده و نیست، ماجرای آن شب خرابه‌های شام و سیاهی و سخت‌دلی سپاهیان یزید در رفتار با یک کودک با این روزهای غریب کودکان میانمار همخوانی دارد.

صحنه‌ها به‌سرعت و زیبایی از مقابل چشم‌ها می‌گذرند؛ از سمت چپ کاروانی می‌آید که بانام بردن از احمدبن موسی (ع) که برای ما شیرازی‌ها به شاهچراغ معروف است، حکایت از ورود حضرت به فارس و شیراز دارد؛ سفری که برای خون‌خواهی امام رضا (ع) و اعاده حق از مأمون بود اما با حمله سپاه قتلغ خان نیمه‌تمام ماند و برای همیشه شیراز را مفتخر به میزبانی حضرت احمدبن موسی (ع) کرد.

پیروزی انقلاب اسلامی و پس‌ از آن شروع 8 سال دفاع مقدس با نمایش تصاویر روزهای بهمن 57 و بعد اتوبوس حامل رزمندگان در صحنه نمایش با ذهن متولدین و بزرگ‌شده‌های دهه 60 خاطره‌بازی می‌کرد.

صدای انفجار تکانی به تماشاگران داد تا متوجه روزهای پرخطر و حماسی جبهه‌های جنگ باشند؛ شهید مرتضی جاویدی برای مردم استان فارس و شیرازی‌ها کمتر شناخته‌ شده است اما طراح و کارگردان فصل شیدایی با الهام از کتاب «تپه جاویدی و راز اشلو» نوشته اکبر صحرایی، در زمان کوتاهی صلابت و ایستادگی فرمانده گردان فجر را با همراهی بازیگران توانمند خود به تصویر کشید.

نمایش به دقایق پایانی خود نزدیک می‌شد و راوی از وقایع پیش از ظهور صحبت می‌کرد؛ از فرقه‌های نوظهور، حیله‌گری‌های بیگانگان و سختی نگهداری ایمان که در تمثیل کشتی و طوفان برای تماشاگران ترسیم شد.

فصل شیدایی به دعای ظهور امام مهدی (عج) ختم شد، دعایی که با دستان رو به آسمان تماشاگران از خداوند طلب می‌شد.

ارسال نظرات
پر بیننده ها