خبرهای داغ:
سفر به خانه فرشتگان:

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

سفری کوتاه برای خبر بازگشت سه شهید بزرگوار دفاع مقذس پس از سی و چهار خبرگزاری بسیج گزارشی از این سفر به نگارش در آورده است که از نظر مخاطبان می گذرد.
کد خبر: ۸۹۰۵۶۹۹
|
۳۰ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۱۸

به گزارش خبرگزاری بسیج در قزوین، سفری کوتاه برای خبر بازگشت سه شهید بزرگوار دفاع مقذس پس از سی و چهار خبرگزاری بسیج گزارشی از این سفر به نگارش در آورده است که از نظر مخاطبان می گذرد.
سفری کوتاه اما پربار گویی که از حج واجب برگشته باشی همه برای خبر ی از جنس نور بی تاب بودند همراه گروه مستند سازی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و نماینده گروه ایثار گران لشکر 16 زرهی و برادران پاسدار درودگران صفی خانی شالی از ستاد فرماندهی سپاه صاحب الامر حرکت کردیم .
پس از اینکه به تاکستان رسیدیم در سپاه ناحیه امام علی و هیت همراه به سمت شهر نرجه حرکت کردیم، قرار سفر خبری خوش بود بازگشت کبوترانی خونین بال که پس از سالها قصد بازگشت به وطن را داشتند، آنها مانده بودند تا از مرزهای وطن پاسداری کنند و چشم بیدار ملت در برابر هجوم بیگانگان و استکبار باشند.
به نرجه رسیدیم منزل شهید جمشید اقا جانی برادران وی و خواهران و دخترش حاضر بودند به خانواده ها بابت ساخت مستند خانواده شهدا اطلاع رسانی شده بود پس از مقدمه چینی سخنان امام جمعه نرجه خبر بازگشت شهید اقاجانی را پس از سی و چهار سال به خانواده وی دادند. محشری برپا گردید صدای ضجه و گریه همگان در محیط خانه لحطاتی ناب را به وجود آورده بود.
دخترک خرد سال و تنها یادگار جمشید اقاجانی حالا خود یک مادر شده و سختی خود و مادر را در نبود پدر بهتر درک میکرد وی دختر است و نشانه رحمت الهی در خانه. گریه های وی همانند شوق کودک به پدر بود. فرشته ای خونین بال که چشم های منتظر را گریات کرده بود.
همسر شهید مقتدر و دانا و استوار با اشک هایش دختر را دلداری می داد.مادر شهید زمین گیر بود و در بستر بیماری در لحظات اخر عمر منتظر بازگشت فرزندش بود او می گفت روزی صد تا صلوات تا امرورز برای سلامتی فرزندم فرستادم با زبان شیرین ترکی به همه خوشامد گفت و پس از شنیدن خبر بازگشت فرزندش اشک های مادر با صدای نحیف بیماری جاری شد .
دختر شهید مادر بزرگ را در آغوش گرفته بود با گریه های خود وی را نوازش می کرد اما نفس مادر به شماره افتاد و اورژانس بلافاصله رسید و مادر شهید را به بیمارستان برای مراقبت منتقل کردند. به راستی چه دردی مردم از استکبار به سینه دار ند و چه رنج هایی برای انقلاب متخمل شده اند که عده ای بدون توجه به این درد ها ساز خود را ناکوک کنند تا بر گرده این ملت ستمدیده تازیانه بزنند.
همسر شهید چه استوار و با صلابت بود که گفت: خدا رهبرمان را سلامت بدارد هر کاری که انجام دادیم و جوانی دادیم یا شهید برای اسلام و انقلاب بوده است و کسانی که در راه خدا شهید می شوند آنها را کشته نپندارید بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می گیرند.
منزل شهید را ترک کردیم و به طرف روستای بهشتیان منطقه آوج حرکت کردیم به منزل شهید ولی الله خمسه رسیدیم او نیز مانند شهید آقاجانی تنها مادری چشم انتظار داشت و پدرانشان آسمانی شده بودند.خواهرش با روی باز به همراه مادرش از ما استقبال کرد و حجت الاسلام صالحی امام جمعه آبگرم به زبان ترکی با آنان صحبت کرد و به معرفی حاضرین پرداخت. خواهرش گفت: یا برادر ما را به ما برگرداتنید و یا خبری از وی به ما بدهید این حرف ها را من بارها به مسوولین گفتم.
مادر گفت: من هم نابینا شدم آخر یوسف من نیامد . آقای صالحی خبر را دادند فریاد و شیون خواهر از شوق بازگشت برادر به هوا بلند شد حاضرین هم با گریه حسرت برای شهید اشک ریختند. برادر شهید عنوان کرد که یک یادمان برایش می خواستیم درست کنند نگذاشتند و این ما را ناراحت کرد.
درود گران وی را دلداری داد و گفت: حکمتی در کاتر بوده تا اینکه خود شهید پس از بازگشت یادمالنی جاودان داشته باشد تا دیده مادر به جمال یوسفش منور شود.
پس از آن با بدرقه خانواده شهید خمسه راهی قزوین شدیدیم و به همراه سرهنگ پاسدار شالی نماز را در عوارضی تاکستان خواندیم تا به منزل شهید محمد ذوالفقاری رسیدیم قزوین خیابان رسالت کوچه بنفشه رسیدیم. حجت الاسلام ذوالفقاری برادران و مادر و خواهرش حضور داشتند به بیان خاطرات از شهید پرداختند.
مادری صبور که کار خیر سرلوحه وی بود و تعریف کرد که شهید را دو بار قبل از شهادت آب با خود برد و از گرفتنش تا اینکه بار سوم در اروند جسدش را آب برد و دیگر برنگشت و میدانم که بر نمی گردد زیرا موقع رفتن به من گفت که بر نمی گردم .
اما حجت الاسلام آرین با تفسیر آیاتی از سوره یوسف خانواده را بر ای شنیدن خبر خوش اماده کرد و همه متحیر شدند مادر شهید با خونسردی گفت: یعنی پسرم برگشته و این یعنی برای بار سوم از آب گرفته شد .اما نتوانستند بغض خود را تحمل کنند و شروع کرد به لالایی برای فرزندش!
چقدر سخت است شنیدن داغ فرزند و سوزش جگر های مادران این سرزمین که همانند شیر زن کربلا می گویند در شهادت پسرم فقط زیبایی دیدم. مادر شهید و برادران با وقار و مهمان نوازی که داشتند به خصوصیات شهید اشاره کردند و ساعت 24از آنها خدا حافظی کردیم و در روز های اینده مراسم تشییع سه شهید بزرگوار همبستگی و اتحاد را در بین مردم منسجم خواهد کرد و فضای جامعه را عطر اگین خواهد کرد.

ارسال نظرات
پر بیننده ها