نویسنده کتاب خاکریز اقتصادی با تأکید بر اینکه مشکلات اقتصادی ما بیشتر ریشه فرهنگی دارد، گفت: بعد از ورود نفت به عرصه اقتصاد ایران و بدنبال آن گسترش شهرنشینی، فرهنگ کار ما به‌ شدت تضعیف شد.
کد خبر: ۸۸۹۶۰۰۵
|
۱۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۳

به گزارش خبرگزاری بسیج، کتاب «خاکریز اقتصادی؛ خوانشی بر اقتصاد مقاومتی» به قلم محمدجواد توکلی عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) اخیرا توسط انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شد. ترسیم ابعاد نظری و کاربردی این مفهوم نو به‌رغم مطالعات درخور توجه ـ نیازمند پژوهش‏‌های گسترده در ابعاد نظری و کاربردی است و نویسنده در این کتاب تلاش دارد با تأکید بر اندیشه‏‌های آیت‌الله خامنه‌‏ای و تحلیل ریشه‏های قرآنی و روایی اندیشه ایشان، تبیینی دقیقی از مفهوم اقتصاد مقاومتی و اقتضائات آن ارائه دهد. این کتاب در چهار فصل زیر سامان یافته است: چیستی اقتصاد مقاومتی، آسیب‌پذیری اقتصادی، مشخصه‌های اقتصاد مقاومتی و راهبردهای افزایش مقاومت اقتصادی. در گفتگو با نویسنده این اثر به بررسی این اثر و آسیب شناسی اقتصاد مقاومتی پرداختیم که اکنون پیش روی شماست.

*آقای دکتر! در نامگذاری این کتاب ازعنوان خاکریز استفاده کردید که یک اصطلاح جنگی و دفاعی است که مفهوم اقتصاد مقاومتی را بهتر نشان می دهد، منظور شما از این عنوان چه بوده است؟

در نامگذاری این کتاب به گونه ای اهمیت توجه به مخاطرات اقتصادی پیش‌روی اقتصاد کشور و ضرورت چاره‌جویی در مقابل آن مورد توجه قرار گرفته است. این یعنی ساختن خاکریز‌های اقتصادی برای مقابله با مخاطرات ناشی از هجوم اقتصادی دشمن. همین مفهوم در تعریف مقام معظم رهبری از اقتصاد مقاومتی نهفته است. بر اساس بیان ایشان، اقتصاد کشور باید  در مواجهه با  خطرهای پیش‌رو از جمله خطر هجوم اقتصادی دشمن مقاوم شود. یک اقتصاد مقاوم نسبت به خطرهای پیش رو حساس است و سعی می‌کند در مقابل این هجمه‌ها از ابزارهای ایمن ساز استفاده کند.

در کتاب خاکریز اقتصادی ، فضای اقتصادی به صحنه جنگ تشبیه شده است. وقتی در جنگ مقابل حریف قرار می‌گیریم سعی می کنیم با زدن خاکریز آسیب پذیری را در مقابل دشمن کاهش دهید.همین تاکتیک در فضای جنگ اقتصادی نیز مطرح است که باید خاکریزهای اقتصادی را برافراشت.

باید توجه داشت در فضای اقتصاد بین الملل عملاً همه کشورها درگیر جنگی اقتصادی می‌باشند، حتی در صورت عدم تحریم هم جنگ اقتصادی در جریان است؛ حتی بین آمریکا و چین و بسیاری از کشورهای صنعتی هم جنگ پنهان اقتصادی وجود دارد، این کشور‌ها سعی می‌کنند با ایجاد موانعی ملموس یا غیر ملموس از اقتصاد ملی شان محافظت کنند؛ منتها در فضای تحریم گاهی این موانع و خاکریزها مرئی‌تر و قابل رؤیت‌تر می‌شود.

*درباره خود کتاب توضیح دهید که به چه مباحثی پرداختید، کتاب شامل چیستی اقتصاد مقاومتی است و آسیب پذیری اقتصاد مقاومتی و ... ، در بخش چیستی اقتصاد مقاومتی به چه مواردی پرداختید؟

در این کتاب سعی شده مفهوم اقتصاد مقاومتی در مقایسه با مفاهیم مشابه؛ هم دراقتصاد متعارف و هم اسلامی به وضوح تبیین شود. در کتاب‌ها و مقالاتی که درحوزه اقتصاد مقاومتی نوشته شده، در بیشتر موارد تمایز  اقتصاد مقاومتی از مفاهیمی همچون  اقتصاد اسلامی، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و سایر مفاهیم مشابه بدقت روشن نشده است. حتی مشخص نیست که اقتصاد مقاومتی با مفاهیم مشابه در اقتصاد متعارف همچون مفهوم تاب‌آوری اقتصادی چه تفاوتی دارد. در فصل اول کتاب تلاش شده که تعریف مشخصی از اقتصاد مقاومتی ارائه شود و نقاط تمایز آن از مفاهیم مشابه بیان شود. در این تعریف، به طور عمده از کلید واژه استحکام، عدم شکنندگی و امنیت اقتصادی استفاده شده است.

برای فهم بهتر مفهوم اقتصاد مقاومتی می‌توان آن را با مفهوم ساختمان مقاوم مقایسه کرد. هنگام نگاه به یک ساختمان می‌توان آن را از زوایای مختلف معماری، زیبایی و استحکام بررسی کرد. ما نظام اقتصادی را به ماشین در حال حرکت تشبیه کردیم که سرعت حرکت این ماشین می شود رشد اقتصادی و استحکام و پابرجایی این ماشین می‌شود مقاومت اقتصادی. اقتصاد مقاومتی را می‌توان با تشبیه عواید یک نظام اقتصادی به کیک بیان کرد. اگر این کیک اقتصادی بزرگتر شود می‌گوئیم رشد اقتصادی داشتیم و هر چه عادلانه تر توزیع شود می گوئیم عدالت هم تأمین شده است. ما اقتصاد مقاومتی را با هدف سوم در نظام‌های اقتصادی تعریف کرده‌ایم که آن پایداری و استحکام بنای اقتصادی است. تولید و توزیع کیک باید مستمر و مداوم باشد و از نوسانات پی‌درپی در امان باشد. یعنی این گونه نباشد که گاهی کیک اقتصاد بسیار بزرگ است و زمان دیگر بسیار کوچک و ناکافی.

در کتاب خاکریز اقتصادی، تلاش شده اقتصاد مقاومتی به عنوان یک نظریه در مقابل نظریه‌های و گفتمان‌های بدیل در زمینه چگونگی مقاوم سازی اقتصاد تبیین شود. در این چارچوب نظریه اقتصاد مقاومتی دارای دو زیرنظریه آسیب‌شناسی و مقاوم‌سازی اقتصادی است.

نظریه اقتصاد مقاومتی، رویکرد خاصی در تحلیل آسیب شناسی اقتصادی دارد و به این سوال جواب می‌دهد  که چرا یک اقتصاد مستحکم یا شکننده می شود؟ نظریه اقتصاد مقاومتی باید حاوی رویکردی خاص در مورد چگونگی مقاوم‌سازی اقتصاد نیز باشد و به این سوال پاسخ دهد که  چگونه می توان  اقتصاد را مستحکم کرد؟

تحلیل بالا، ساختار کتاب را نیز مشخص می‌کند. از آنجا که ما نظریه اقتصاد مقاومتی بر اساس دو مولفه آسیب‌شناسی و مقاوم‌سازی تعریف کردیم، فصل دوم کتاب به این مساله می‌پردازد که  چرا یک اقتصاد آسیب پذیر می‌شود. فصل سوم نیز به مختصات یک اقتصاد مقاوم و مولفه‌های آن می‌پردازد.فصل چهارم کتاب نیز به بررسی راهبردهای مقاوم‌سازی اقتصاد اختصاص دارد.

کتاب خاکریز اقتصادی: خوانشی بر اقتصاد مقاومتی؛ دارای سه ویژگی عمده است: یکی اینکه  ما به اقتصاد مقاومتی صرفا به عنوان یک سیاست نگاه نکردیم؛ بلکه آن را به عنوان یک نظریه مطرح نمودیم. در کتاب استدلال شده که اقتصاد مقاومتی یکی از نظریه‌های اقتصاد اسلامی است، همان گونه که نظریه پیشرفت یکی از نظریه‌های اقتصادی اسلامی است.

ویژگی دوم کتاب استفاده رویکرد گفتمانی است. سعی شده اقتصاد مقاومتی به عنوان گفتمانی در مقابل گفتمان‌های بدیل از جمله گفتمان جهانی‌سازی لیبرالی، ملی‌گرایی اقتصادی  و  تاب آوری اقتصادی معرفی شود. در کتاب نقاط اشتراک و تمایز این گفتمان‌ها مورد بررسی قرار گرفته است.

ویژگی سوم کتاب استفاده از رویکرد نهادی در آسیب‌شناسی و مقاوم‌سازی اقتصادی است. بر این اساس، با استفاده از یافته‌های اقتصاددانان نهادگرا به تحلیل نقاط آسیب‌پذیر اقتصادی در چهار سطح فرهنگ، قوانین، ساختارها و رفتارهای اقتصادی پرداخته شد. در واقع، آسیب‌شناسی اقتصادی هم در سطح نهادها و هم رفتارها مطرح شد.  در این بحث به صورت خاص بر آسیب‌شناسی فرهنگ اقتصادی تکیه کردیم و بدنبال آن آسیب‌های قانونی و ساختارهای حکمرانی را مورد توجه قرار دادیم. این رویکرد باعث شده که در تبیین راهبردهای مقاوم سازی نیز ابعاد فرهنگی، قانونی و ساختاری اقتصاد مورد توجه قرار گیرد.

در کنار سه ویژگی فوق، این اصل نیز مد نظر بوده که رویکردی اسلامی در تبیین نظریه و گفتمان اقتصاد مقاومتی داشته باشیم. بر این اساس، اقتصاد مقاومتی به عنوان یک نظریه اسلامی معرفتی شده که هم در بعد آسیب‌شناسی و هم در بعد مقاوم‌سازی، منعکس کننده  دیدگاه خاص اسلام است. بر این اساس، تلاش شده که به تبیین رویکرد خاص اسلام در تحلیل آسیب‌پذیری‌های اقتصادی و مقاوم‌سازی اقتصادی بپردازیم. به طور نمونه،  در رویکرد اسلامی، ربا  یکی از منشأهای آسیب پذیری نظام پولی یا مالی تلقی می شود و در مقابلش الگوی مشارکت  در سود و زیان به عنوان ابزاری جهت مقاوم سازی نظام مالی و اقتصادی  قلمداد می شود .همین نکته می تواند به فهم بهتر مشکلات نظام بانکی کشور کمک کند. ما بدون تحلیل درست وضعیت اقتصاد کشور و نظریه اصیل بانکداری اسلامی، مدلی نامناسب از بانکداری بدون ربا را در کشور پیاده کردیم که خودش منشا افزایش آسیب‌پذیری نظام اقتصادی کشورمان شده است. نظام بانکی کنونی ما از بخش واقعی فاصله گرفته و شوک های بخش واقعی به بخش پولی منتقل می شود و بخش پولی نیز بخش واقعی را دچار آسیب می‌کند. نتیجه امروز گرفتار شدن اقتصاد کشور در ادوار تجاری و تشدید رکود اقتصادی است. ما علی رغم اینکه حرمت ربا را پذیرفتیم ولی تحلیل عمقی  از دلایل حرمت آن ارائه ندادیم و مدلی را اجرا کردیم که در آن بین  بخشی پولی و واقعی فاصله افتاده و پول مستقل از عملکرد بخش واقعی منشاء کسب درآمد شده است. در نتیجه الگوی بانکداری که ما هم اکنون آن را اجرا می کنیم از الگوی مشارکت در سود و زیان فاصله گرفته و الان داریم آسیب زنندگی چنین الگویی را می بینیم.

در شرایط رکود اقتصادی  کنونی بانکهای کشور نرخ‌های سود بالایی را به سپرده گذاران می دهند و از آن طرف نرخ‌های سود بالایی از صاحبان مشاغل دریافت می‌کنند. این در حالی است به نظر محققان بانکداری اسلامی، الگوی مشارکت در سود و زیان ضد ادوار تجاری است. در این الگو، اگر در شرایط رکود قرار گرفتیم، فشاربر صاحبان کسب و کار کم شود، چرا که آنها سهمی از سود را پرداخت می‌کنند و نه این مبلغ  ازپیش معین شده و مقطوعی را پرداخت نمایند. ما به واسطه اینکه از تحلیل آسیب شناسانه در بانکداری اسلامی عدول کردیم و نظام با سود سپرده و تسهیلات  ثابت را اجرا می کنیم، این باعث شده نه تنها خودنظام بانکی ما آسیب پذیر شود که الان هم در قالب بحث ورشکستگی بانک‌ها مطرح می شود؛ بلکه بخش واقعی و تولیدکنندگان نیز دچار ورشکستگی ناشی از عدم امکان باپرداخت اصل و سود تسهیلات بانکی شوند.

یکی ازنکات برجسته‌ای که  در این کتاب بدان پرداخته شده  تحلیل آسیب شناسانه فرهنگ اقتصادی است. در این تحلیل از نوعی نگاه تقابل گفتمانی  استفاده شده است. یکی از مبانی گفتمان اقتصاد بازار آزاد و تجارت جهانی این است که خودخواهی منشا تحرک و استحکام اقتصاد است؛ ولی ما در رویکرد اسلامی خودخواهی را به عنوان یکی از منشاهای آسیب می بینیم. به همین خاطر وقتی سراغ ابزارهای مقاوم سازی می رویم بحث فرهنگ سازی اقتصاد مقاومتی را مطرح کردیم که یکی از مولفه‌هایش تربیت اخلاقی است که انسان بتواند در خدمت مطالبات جمع قرار گیرد واز خودخواهی‌هایش کم کند. این پیشنهاد را در فصل چهارم  کتاب به عنوان مدل تعلیم و تربیت اقتصاد مقاومتی مطرح کردیم. هم یک مدل در سطح آموزش عمومی مطرح کردیم، هم یک مدل در سطح آموزش عمومی مطرح کردیم. بنا داریم بر روی بحث تعلیم و تربیت در اقتصاد مقاومتی به صورت یک کتاب کارکنیم.

هر چند این کتاب مختصر نوشته شده و به خاطر محدودیت تعداد صفحات، برخی مباحث حذف شده و یا به صورت گذرا بیان شده؛ ولی مباحث مطرح شده روان و گویا است و می‌تواند راهگشای مطالعات بعدی باشد و زمینه نظریه‌پردازی و مدل‌سازی در این زمینه را فراهم آورد. به طور نمونه، مباحث مطرح شده در زمینه مولفه‌های اقتصاد مقاومتی از جمله مردم بنیادی، عدالت محوری، دانش‌بنیانی، رویکرد جهادی، درون زایی، و برون نگری در این کتاب به اختصار آمده  و می‌تواند در قالب نظریه اقتصاد مقاومتی به عنوان یک نظریه اسلامی گسترش یابد.

*برخی فکر می‌کنند اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه اقتصاد ما نسبت به شوک‌های جهانی مقاوم باشد، یکی از راهکارها برای رسیدن به این هدف شاید این باشد که از اقتصاد جهانی دور باشیم، اما اقتصاد مدرن تعامل بین اقتصادها را لازم و ضروری می داند. این هدف یعنی مقاوم کردن اقتصاد کشور چگونه امکان‌پذیر است؟

مقاوم سازی اقتصاد  به مفهوم عدم تعامل با دنیا و اقتصاد جهانی نیست. این نکته در ادبیات اقتصاد تاب‌آوری نیز مورد توجه قرار گرفته است. این‌که  آسیب‌پذیری‌های اقتصادی را کاهش دهیم و اقتصاد را مقاوم سازیم به معنای فاصله گرفتن از اقتصاد جهانی و تعامل اقتصادی با سایر کشورها نیست. خواه و ناخواه اقتصاد ما با اقتصاد جهانی ارتباط دارد و مهم این است که کشتی اقتصاد کشور را بر روی دریای متلاطم اقتصاد جهانی ثابت و پایدار نگه داریم.

یکی از مشکلات موجود در فضای گفتمانی کشور این است که گاه گفتمان‌های رقیب اقتصاد مقاومتی از جمله گفتمان اقتصاد لیبرالی به عنوان گفتمان اقتصاد مقاومتی جا زده می‌شود. برخی می‌گویند اقتصاد مقاومتی همان اقتصاد بازار آزاد است که در نظریه‌های مزیت مطلق و نسبی آدام اسمیت و دیوید ریکاردو مطرح شده است. بر اساس این دیدگاه اگر ما  در اقتصاد جهانی هضم نشویم نمی‌توانیم از منافع آن بهره‌مند شویم. این دیدگاه اشتباهی است. حتی طرفداران اقتصاد بازار آزاد لیبرالی هم از نوعی درون‌زایی حمایت می‌کنند. آنها نیز برای حمایت از اقتصاد داخلی خود از تمامی ابزارهای در دسترس خود استفاده می‌کنند. برای گریز از این اشتباه باید کلید واژه درون زایی و برون گرایی به روشنی در قالب نظریه اقتصاد مقاومتی تبیین شود.

به بیان ساده، درون زایی در اقتصاد مقاومتی بدین معناست که لنگر کشتی اقتصاد در داخل کشور انداخته شود و سپس تلاش شود که در تعامل با بیرون از منافع مبادله با دیگران نیز بهره‌مند شویم. حتی کشورهای طرفدار اقتصاد بازار آزاد همانند آمریکا به سمت درونزایی رفتند. شاهد این مساله را می‌توان در حجم اندک تجارت خارجی آمریکا از تولید ناخالص داخلی این کشور دید که در حدود 20 درصد است. این بدان معنا است که از حدود 18 هزار میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی آمریکا، حدود 80 درصد آن درداخل بسته شده و 20 درصد آن با تجارت خارجی تأمین می شود. این شاخص حاکی از درونزایی اقتصاد این کشور است. علاوه بر اینکه،  آمریکا بخش اعظم تجارت خارجی‌اش را نیز با کشورهای همسایه همچون مکزیک و کانادا انجام می دهد. چنین مبادله منطقه‌ای باعث کاستن از شوک‌های اقتصادی فرامنطقه‌ای می‌شود و این مزیت را دارد که شوک‌های منطقه‌ای قابلیت مدیریت بیشتری دارد.

برای مقاوم سازی اقتصاد، تجارت خارجی باید با احتیاط  گسترش یابد. کشورها نباید همه تخم مرغ ها را در سبد تجارت خارجی قرار دهند. چرا که تجارت خارجی همواره در معرض آسیب و تعرض رقبای خارجی است. در ادبیات تاب‌آوری اقتصادی، نسبت ارزش صادرات و واردات یک کشور به ارزش تولید ناخالص داخلی به عنوان شاخصی برای تاب آوری لحاظ می‌شود. بر اساس این شاخص، هرچه اقتصاد بازتر باشد و سهم تجارت خارجی اش از تولید ناخالص داخلی بیشتر باشد، آسیب‌پذیری‌اش بیشتر می‌شود.به همین  توصیه می‌شود که کشورها درجه باز بودن اقتصاد را با توجه به مخاطرات پیش‌رو تنظیم کنند.

در این مورد استثناهایی هم وجود دارد. کشور سنگاپور را به عنوان یک استثنا مطرح می‌کنند که هم کشوری است که خیلی آسیب پذیر است و هم خیلی مقاوم است. سهم تجارت خارجی این کشور از تولید ناخالص داخلی اش بسیار زیاد است. ولی در مقابل این کشور به واسطه مدیریت قوی که در اقتصادش داشته، این نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل کرده است.

نکته مهم در مدیریت اقتصاد کشور این است که بتوانیم در همین فضای تعامل با اقتصاد جهانی، اقتصاد را ایمن کنیم از شوک‌ها و یا از میزان شوک‌ها کم کنیم و شوک‌ها را به فرصت تبدیل کنیم.

هنگامی که کشور ما از سال 1391 با تحریم نفتی و تحریم بانک مرکزی مواجه شد، شوک بزرگی به اقتصاد کشور وارد شد. ما از این شوک می‌توانستیم برای فاصله گرفتن از اقتصاد نفتی و قطع رابطه بودجه جاری دولت با نفت استفاده کنیم. ولی از این فرصت به خوبی استفاده نشد. ما در مسیر حل مشکل ساختار نفتی اقتصاد  و مقابله بیماری هلندی موفق نبودیم. در سال‌های اخیر نیز تلاش ما بیشتر بر این متمرکز شده که  باز فروش نفت را افزایش دهیم. این اقدام از  جهانی به نفع اقتصاد ماست و درآمدهای ارزی را بالا می‌برد؛ ولی باز آسیب‌های ناشی از اقتصاد نفتی را تقویت می‌نماید

در اقتصاد مقاومتی ما به دنبال این نیستیم که به‌عنوان یک اقتصاد جزیره‌ای عمل کنیم و ارتباط‌مان را با دنیا قطع کنیم. چنین کاری  اصلاً ممکن نیست. هدف این است که آسیب‌هایمان را به حداقل برسانیم و از این دریای پر سود، بیشترین منفعت را ببریم. و ما دریک اقیانوس متلاطم اقتصاد جهانی اگر یک قایق کوچک داشته باشید در این طوفان آسیب می‌بیند. باید این قایق شکننده را به کشتی مستحکم تبدیل کرد. این همان ترکیب درون‌زایی و برون‌گرایی است. یعنی تولید داخل را تقویت کنیم  و سپس از ظرفیت صادرات برای افزایش منافعمان در تعامل با دیگران نهایت استفاده را بکنیم.

*یکی از مواردی که در اقتصاد معاصر دنیا بسیار مهم است و من ندیدم درباره آن در بحث اقتصاد مقاومتی صبحت کنند،‌ اقتصاد منابع انسانی است. بسیاری از تحصیلکردگان ‌خود را به راحتی از دست می‌دهیم، مگر می شود در اقتصاد مقاومتی به نیروی انسانی نگاه کنیم! به نظر شما این یعد مغفول هست یا خیر؟!

منابع انسانی متغیر مهمی است. در کتاب خاکریز اقتصادی ، خوانشی بر اقتصاد مقاومتی، اهمیت بهبود منابع انسانی را  به صورت خاص در قالب فرهنگ‌سازی اقتصادی یا تعلیم و تربیت اقتصاد مقاومتی  مطرح کردیم.

ما در حوزه منابع انسانی با دو مشکل عمده  مواجهیم؛ یکی اینکه منابع انسانی ما از مهارت کافی برخوردار نیستند. آنچه در وضعیت اقتصادی دنیا هم‌اکنون مطرح می‌شود، این است که سیستم آموزشی باید سه بعد را گسترش دهد؛ یکی اینکه افراد بدانند، دوم اینکه افراد بخواهند و سوم اینکه افراد بتوانند یعنی اینکه یک بعد شناختی، دو بعد گرایشی و سه بعد مهارتی.

الان در مدل‌های تعلیم و تربیتی که در دنیا در حال اجرا شدن است مدل‌های آموزش و پرورش در تعلیم و تربیتشان به این سمت رفته که هم به بچه‌ها یاد ‌دهند که  به طور مثال پس‌انداز چیست، هم تمایل آن را در بینشان افزایش دهند و هم توانایی و مهارت‌ انجام این  کار را به آنها بیاموزند. ما اگر بتوانیم تعلیم و تربیت اقتصاد مقاومتی را در سیستم آموزش و پرورش اجرایی کنیم، به حفظ و بهبود منابع انسانی کشور کمک کرده ایم.

مشکل دیگر در حوزه نهادها و ساختارهایی است که منابع انسانی در قالب آن فعال اند. نهادها و ساختارها باید نیروی انسانی کارامد را تشویق کنند. در ساختار کنونی اقتصاد ما گاهی افراد ناکارامد و رانت جو تشویق می‌شوند و در مقابل، کار افرینان در چرخه بروکراتیک اقتصاد دولتی کشور گرفتار می‌شوند. عدم اصلاح سیستم برای تشویق نیروهای کارآمد و خلاق باعث شده  که نیروهای  نخبه چه در سطح دانشگاهی، چه در سطح نیروهای ماهر کاری از مملکت بروند. در این کتاب بر ضرورت توانمندسازی نیروی انسانی کشور تاکید کردیم.

*با توجه به اقتصاد تک محصولی نفتی که ما داریم چطور با اقتصاد مقاومتی می‌توانیم بر این مشکل فائق شویم؟

با تحریم نفت در سال 91 فرصت‌هایی در اختیارمان قرار گرفت ولی استفاده لازم از آن را نکردیم. در آن زمان زمینه برای اصلاحات ساختاری فراهم بود؛ چرا که مردم شرایط را درک می‌کردند که کشور در خطر است و باید برای نجات کشور اقدام کرد. این شرایط طلایی بود برای کاهش اتکای اقتصاد کشور به درآمدهای نفتی. ولی ما از این فرصت استفاده چندانی نکرده ونمی‌کنیم. برای حل این مشکل اقتصاد نفتی کشور نیاز به جراحی دارد و تزریق مُسَکن‌ نمی‌تواند به حل مشکل کمک نماید.

وابستگی  اقتصاد ایران به نفت، سابقه دیرینه‌ای دارد؛ این نوع اعتیاد به درآمدهای نفتی؛ اعتیادی دامنه دار و شدید است که به  راحتی نمی‌توان آن‌را درمان کرد. چاره این است که قدری در ساختارهای بودجه‌ای‌ تجدیدنظر کنیم. در اجرای اصل 44 قدری تجدیدنظر کنیم، چون در آن موفق نبودیم و بخش دولتی ناکارآمد در اقتصاد و تولید وارد شده است. دولت کارکرد نظارتی‌ ندارد. برای حل این معضلات به برنامه بلندمدت نیاز داریم تا استراتژی توسعه‌ را دقیقاً معلوم کنیم، اقتصاد کشور اصلاح نمی‌شود. باید با راهبردی بلندمدت اقتصاد کم کم از وابستگی به  درآمدهای نفتی فاصله بگیرد و به سمت مالیات برود. تحقق این هدف در وهله اول نیازمند «شفافیت اطلاعات» است که برای ایجاد آن نه مدل مناسبی  داریم و نه عزم جدی برای تحقق آن وجود دارد.

اگر ما بتوانیم  تامین مالی دولت را به سمت مالیات ببریم و شفافیت اطلاعاتی درست کنیم؛ مالیات بگیریم و برای بهبود توزیع و تحقق عدالت یارانه پرداخت کنیم، مشکلات اقتصاد کشور به تدریج حل می‌شود. در این مسیر باید  بدانیم که چگونه باید اقشار ضعیف را توانمند کنیم . ما باید به این سمت برویم که درآمد نفت به‌صورت دلاری و ارزی بماند و سرمایه‌گذاری شود وکلاً رابطه‌اش با بودجه جاری قطع شود. لازمه‌ رسیدن به چنین وضعیتی این است که ساختارهایمان را اصلاح کنیم.

در حال حاضر ساختار اقتصادی کشور ساختاری است که به صورت اتوماتیک نفت تبدیل به ریال می‌شود و  به واسطه خلق پول چندین برابر می‌شود و به جامعه تزریق می‌شود. وقتی دولت نفت می‌فروشد،  درآمد حاصل از آن را به بانک مرکزی میدهد و بانک مرکزی موظف است در مقابل ارز تحویل شده،  اسکناس چاپ کند و به دولت تحویل دهد. زمانی نمایندگان مجلس طرحی  را برای خنثی کردن این مکانیزم خلق پول خودکار داده بودند که در مجلس بایکوت شد و حتی نمایندگان طراح آن هم بایکوت شدند. طرح از این قرار بود که جلوی مکانیسم خودکار خلق پول در اقتصاد ایران گرفته شود، چون این امر باعث شده تا دولت بسیاری از ناکارآمدی‌هایش را با خلق پول و ایجاد تورم بپوشاند و اگر برای این مشکل چاره‌ای بیندیشیم و کم‌کم به سمت اخذ مالیات و شفافیت دارایی برویم ه تدریج این مشکل اقتصاد نفتی حل می‌شود.

*ما الان در بخش‌های مختلف اقتصادی مشکل داریم ولی برخی کشورها با گذشت مدت زمانی تقریبا کوتاه یا حداکثر در میان مدت، خودشان را به سطح اقتصاد متوسط به بالا رساندند. رشد اقتصادی ما با منابع خدادادی و طبیعی که داریم راحت تر است اما سال‌هاست که علی‌رغم دغدغه اقتصادی مقام معظم رهبری اما باز نتوانستیم تحولی ایجاد کنیم. به نظر شما باید بیشتر روی قوانین و اجرائیات مشکل داریم یا مدیریت توانمند نداریم؟

بحث ضعف در مدیریت درست است و در این زمینه کاستی هایی داریم، اما من در این کتاب بر روی این موضوع تمرکز کردم که مشکلات اقتصادی ما بیشتر ریشه فرهنگی دارد. بعد از ورود نفت به اقتصاد ایران و گسترش شهرنشینی در کشور،  بتدریج فرهنگ کار ما  تضعیف شد. عوامل دیگری مثل رسانه‌ها تیشه به ریشه‌اش زدند و الان نیروهای جوان ما نیروهای ریسک‌گریز و غیرماهر و عاشق پشت میز نشستن هستند. این فرهنگ به گونه‌ای در اقتصاد ما نهادینه شده است . نتایج  برخی مطالعات توسعه نشان می‌دهد که در کشورهایی مثل ژاپن و چین عمده عامل رشد اقتصادی عامل فرهنگی بوده است. اقتصاددانی مطالعه ای بین کره جنوبی و غنا انجام داده و بررسی کرده و گفت 40 سال پیش شاخص های اقتصادی این دو کشور شبیه هم بوده اما بعد از زمانی کره به اقتصاد صنعتی تبدیل ‌شد ولی غنا در فقر باقی ماند. به اعتقاد این اقتصاددان،  فرهنگ و نظام آموزشی پویای کره جنوبی عامل این موفقت بوده است.

متاسفانه  فرهنگ کار و تلاش ما در حال فروپاشی است، مثلاً هم‌اکنون رسانه ملی با برنامه‌هایی که تولید و پخش می کند شانس و اقبال را ترویج می‌کند، مثلاً می‌گویند شما یک پیامک بزنید و چند صد میلیون برنده ‌شوید. البته قبول داریم که  صدا و سیما به واسطه مشکلات مالی  به این سمت رفته است؛ ولی بهرحال با این رویه در حال تخریب فرهنگ است.

به نظر می‌رسد که جامعه ما در مقابل این آسیبهای فرهنگی حساسیتش را از دست داده است. چندی پیش یادداشتی با عنوان «شلیک صد میلیونی به سمت فرهنگی» درباره بخشی از برنامه خندوانه نوشتم که در آن افراد باید توپی را داخل سبدی می انداختند و صد میلیون برنده می شدند. در آن یادداشت نوشتم که این کار شلیکی است به سمت فرهنگ کم رمق کار کشور. منتها کسی به این یادداشت واکنش چندانی نشان نداد، انگار دیگری کسی به مسائل فرهنگی حساسیت ندارد. علتش این است که تحولات فرهنگ اقتصادی، آنگونه که  اقتصاددان‌های نهادگرا بیان می‌کنند، به کندی صورت می‌گیرد و افراد متوجه این تحولات نمی‌شوند. ریخت آورهای فرهنگ صدا ندارد و کسی این فروپاشی را نمی‌بیند. فرهنگ مثل ساختمان پلاسکو نیست که یک دفعه فرو بریزد و همه را متأثر کند. ویژگی فرهنگ این است که تحولات و تغییراتش زمان بر است. ریشه بسیاری از مشکلات و آسیب‌های اقصادی ایران، فرهنگی است و ما باید برای رفع آن روی نظام آموزشی و رسانه‌ها کار کنیم و نگرش‌هایمان را عوض کنیم.

ارسال نظرات