خبرهای داغ:
مسئول نمایندگی ولی فقیه درکنگاور:
حجت‌الاسلام املامی با اشاره به فرارسیدن ایام شهادت امام صادق(ع)گفت: امام صادق(ع) اسطوره جهان اسلام است.
کد خبر: ۸۸۸۸۸۲۷
|
۲۸ تير ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۳
 مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه ناحیه کنگاوردر گفتگو با خبرنگار خبرگزاری بسیج از گنگاور، با اشاره به فرارسیدن ایام شهادت امام صادق(ع) اظهار داشت: جعفر بن محمد بن علی بن حسین معروف به امام صادق علیه السلام ،امام ششم امت اسلام می باشند، پدرش امام باقرعلیه السلام و مادرش ام فروه است، حضرت در ۱۷ ربیع‌الاول سال ۸۳ ه‍.ق در مدینه به دنیا آمد و در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ ه‍.ق در ۶۵ سالگی به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار پدرو جدبزرگوارش دفن شد،حضرت درسن ۳۱ سالگی به امامت رسید و دوران امامتش ۳۴ سال طول کشید.

 

وی در ادامه اظهار داشت: حضرت در دورانی به امامت رسیدکه حکومت بنی امیه ضعیف شده بود و گروه‌های مختلف دست به قیام ‌زدند، امام صادق علیه السلام در آن شرایط حساس به نشرفقه آل محمدصلی اله علیه و آله و سلم و معارف اهل بیت را مقدّم ‌شمرد به شکلی که بیشترین احادیث شیعه ازآن حضرت می باشد و مذهب شیعه به نامش شناخته می‌شود،امام صادق علیه السلام علاوه بر مباحث فقهی، مناظرات کلامی زیادی با پیروان دیگر فرقه‌ها داشت و همیشه پیروز میدان بودند، به دلیل تسلط بر علوم مختلف جلسات درسش بسیار پر رونق بود و افراد با گرایش‌های مختلف در کلاس درسش حضور می‌یافتند تا جایی که تعداد شاگردان حضرت را ۴۰۰۰ نفر بیان کرده‌اند.

 

حجت‌الاسلام املامی با بیان اینکه مشهورترین لقب آن حضرت، صادق به معنای راستگو بوده است افزود:طبق نقل پیامبراکرم (ص) این لقب را به آن حضرت داده است تا از جعفر کذاب تمایز یابد روایات دیگر آمده که نام حضرت نزد اهل آسمان صادق است، کتاب القاب الروسل و عترته ص ۵۹. ابوالفرج اصفهانی می‌گوید: پیشگویی حضرت دربارۀ کشته شدن نفس زکیه تحقق یافت از همین رو، منصور عباسی وقتی به خلافت رسید، حضرت را صادق نامید و این لقب برای او شهرت گرفت. طبری تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۱۱، ص۴۷۳. امام صادق علیه السلام در دوران امامتش در شهر مدینه سکونت داشت یک بار از سوی منصور به عراق احضار شد و چندی درحیره نزدیکی کوفه اقامت داشت. شیخ مفید می‌نویسد: علاوه بر وصیت امام باقرعلیه السلام نسبت به امامت امام جعفر صادق(ع)، افضل بودن وی به لحاظ برتری در علم، زهد و عمل بر همه برادران و سایر مردم بر امامت وی دلالت می‌کند.

 

ایشان به انقلاب علمی حضرت امام صادق(ع) اشاره کرد و افزود:دسترسی مردم در ادوارگذشته به ائمه معصومین محدود بود جز معدودی از صحابه، لذا مردم از دانش آل محمد(ص) آن گونه که نیاز داشتن بی‌بهره بودند، در دوران امام صادق علیه السلام مصادف بود با ضعیف شدن حکومت مروانیان، در این دوره همچنان‌که آزادی‌های سیاسی فراهم شد در گوشه و کنار مملکت اسلامی مقدمات قیام‌های دینی علیه حاکمان آماده مهیا شده بود در این زمان نهضت امام مقدم بر همه حرکت ها و قیامها بود چنان تبلوری در جهان اسلام رخ داد که حتی فرق مختلف در کرسی درس آن امام همام حاضر می شدند و از وجودش بهره ها می بردند حضرت در راستای انقلاب علمی خود سه راهکار در پیش گرفت: تشکیل جلسات عمومی درس در مسجد رسول خدا(ص)،تشکیل مجالس خصوصی،که اغلب در منزل حضرت برگزار می‌شد فقط افراد خاص شرکت می‌کردند و تربیت شاگردانی بزرگ، همچون هشام بن حکم که مبلغ مکتب امام بودند در این راستا ابن حجر می گوید: مردم از علم او چندان نقل کردند که آوازه او به همه شهرها رسید. پیشوایان بزرگی چون یحیی بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان بن عیینه، سفیان ثوری، ابوحنیفه، شعبه و ایوب سختیانی از او روایت کرده‌اند. کلینی، الکاف در حیات امام دیدگاه ‌های متفاوت و گاه متضادی درباره عقل وجود داشت. اهل حدیث به نص توجه داشتند و مرجع شان ظواهر آیات و روایات بود. در مقابل معتزله معتقد بودند که عقل، نقش تعیین کننده‌ای در کشف و استنباط اعتقادات دارد. در مقابل این دو گروه، مکتب امام قرار داشت که با حفظ جایگاه نقل، از عقل نیز در فهم آموزه‌های دینی بهره می‌گرفت. روایاتی که از امام درباره نقش و اهمیت عقل رسیده بیانگر جایگاه عقل است: هر کس تعقّل نکند، رستگار نشود و تعقّل بدون دانش میسّر نگردد. پاکت چی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۶.

 

 

حجت‌الاسلام امامی همچنین به فقه امام و دوران شکل گیری آن اشاره ای کرد و تصریح نمود:امام مبنائی‌ترین شخصیت در شکل‌گیری فقه امامیه است. بحدی که در مباحث اصول و فروع دین، همواره روایت امام مقدم بر همه چیز بود شاید به این خاطر فقه شیعی به امام نسبت داده شده ،حتی در زمان امام نیز همین انتساب، یکی از ملاک‌ها در تعریف شیعه دانسته شده است، ابان بن تغلب می گوید: شیعه کسانی‌اند که چون مردم در سخن رسول خدا(ص) اختلاف کنند، سخن علی(ع) را می‌گیرند و آنگاه که در سخن علی اختلاف ورزند، سخن جعفر بن محمد(ع) را می‌گیرند. نجاشی، رجال النجاشی، ۱۴۱۶ق، ص۱۲.

 

 

وی اذعان داشت: در حیات امام ظن عقلی جای نص و مستندات شرعی را گرفته، قیاس، استحسان و استصلاح، تأویل و تأول توسعه یافته بود. از این رو یکی از محورهای اصلی تلاش عملی و مباحثات نظری امام تبیین اجتهاد صحیح و نفی اجتهاد رأی‌محور‌ و قیاس مدار بود و امام با این گونه تفکرات به مقابله صریح می‌پرداخت. زبیر بکار می‌نویسد: ابوحنیفه با امام صادق(ع) ملاقات‌های متعدد داشت و در یکی از این ملاقات‌ها امام به او فرمود: از خدا بترس و در دین قیاس مکن که نخستین کسی که قیاس کرد شیطان بود. خدا به شیطان فرمود: آدم را سجده کن. گفت: من از او بهترم مرا از آتش و او را از خاک آفریده‌ای. (اعراف/۲۱) ذهبی از ابوحنیفه آورده است: فقیه‌تر از جعفر بن محمد ندیدم و او داناترین فرد امت است، ابن حجر هیثمی، از علمای اهل سنت، می‌گوید: مردم از علم او چندان نقل کردند که آوازه آن به همه شهرها رسید. امامان بزرگ چون یحیی بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان بن عیینه، سفیان ثوری، ابوحنیفه، شعبة بن الحجاج و ایوب سختیانی از او روایت کرده‌اند.

 

ایشان مناظرات کلامی امام را بسیار معقول عنوان کرد و افزود:امام با شماری از متکلمان مذاهب و ادیان مناظره داشت و به اقتضای ماهیت مناظرات کلامی رویه‌ای متکلمانه اتخاذ می کرد. مناظرات متعددی در برابر کسانی چون ابن ابی العوجاء، زندیق مصری، عبدالله دیصانی، متکلم شامی و جز انجام داد. همچنین باید به کاربرد گسترده مفاهیم کلامی در سخنان منقول از حضرت اشاره کرد که نشان از نوعی رویکرد خوش بینانه نسبت به دانش کلام دارد. برخی از اصحاب نزدیک حضرت همچون مؤمن طاق، حمران بن اعین، قیس ماصر و هشام بن حکم از متکلمان بودند. در اخبار منقول از امام دیده می‌شود که امام برخی از اصحاب خود را با توجه به نگرانی از توانایی آنان در اداره بحث، از کلام نهی کرده، اما برخی دیگر را به این امر ترغیب کرده است و این نشان دهنده آن است که اصل پرداختن به کلام در این احادیث مورد تأیید امام بوده و نهی‌ نیز مصداقی بود. امام در علوم گوناگون صاحب کرسی تدریس و نظریه بود چه بسا خیلی از کشفیات و نظرات علمی حاصل نظر آن حضرت هست خصوصا در سنین کودکی که در کرسی درس پدر حضور داشتند در ریاضی،فیزیک،شیمی، طبابت، نجوم ،هندسه و... نظریه می داد در اوج کلاس و تربیت شاگرد تدریس می کرد. کمتر کسی می تواند واقعیات علمی حضرت را کتمان کند! و این هم بزرگترین ظلم به حضرت هست که نظریه های امام را به به دیگران نبست بدهیم.

 

 

وی تربیت شاگردان در مکتب جعفری را از دیگر اقدامات موثر آن حضرت(ع)برشمرد و افزود: در مکتب امام ازجمله اقدامات ماندگار امام تربیت شاگردان بزرگ در علوم مختلف بوده است که تعداشان طبق روایت شیخ طوسی در رجال ۳۲۰۰ نفر بیان کرده است و ابن عقده از علمای زیدیه در کتاب رجال خود چهار هزار نفر بیان کرد. شاگردانی چون هشام، جابر بن حیان، قیس، حمران و...شاگردان اهل سنت ابوحنیفه، مالک بن انس و....کلینی از یونس بن یعقوب روایت کند: نزد ابوعبدالله بودم، مردی شامی وارد شد و گفت: من از کلام، فقه و فرائض برخوردارم و آمده‌ام با اصحاب تو مناظره کنم. امام فرمود: کلام تو از کلام رسول الله است یا از خودت؟شامی: از کلام رسول الله و کلام خودم. امام: پس تو شریک رسول الله هستی؟شامی: نه. امام: از خدای عزوجل وحی شنیده‌ای و او تو را خبر داده است؟ شامی: نه. امام: طاعت تو همچون طاعت رسول خدا واجب است؟ شامی: نه. ابوعبدالله (امام) متوجه من شد و گفت: یونس! این مرد پیش از آنکه در کلام در آید خصم خود گردید. اگر کلام را نیکو می‌دانی با او گفتگو کن. من حسرت خوردم که علم کلام نمی‌دانم. پس گفتم: فدایت شوم شنیدم از درآمدن در بحث کلام نهی می‌کردی و می‌گفتی وای بر متکلمان که می‌گویند این پذیرفته است و آن نه. این درست است و دیگری نه. این را به حکم عقل قبول داریم و آن را نه. امام فرمود: گفتم وای بر آنان اگر سخن مرا واگذارند و به رای و نظر خود سخن گویند سپس فرمود: بیرون برو و ببین از متکلّمان کسی را می‌بینی. رفتم حمران بن اعین و احول و هشام بن سالم را آوردم و اینان کلام را نیکو می‌دانستند. و قیس بن ناصر را که به نظر من از آنان کلام را نیکوتر می‌دانست و کلام را از علی بن حسین(ع) آموخته بود آوردم. هشام بن حکم نیز که تازه جوان بود رسید، امام صادق(ع) او را جای داد و به او فرمود: تو یاور ما به دل و زبان و دستت هستی. آنگاه به حُمران و مؤمن الطاق فرمود: با او مناظره کنند، آنان بر وی پیروز شدند .

 

وی به سیاست‌های این امام همام در راستای منافع جامعه پرداخت و تصریح کرد:امام در دو دوره اموی و عباسی روشی را در پیش گرفت که به نفع اسلام بود هیچگاه برخلاف سنت وسیره رسول الله و ائمه معصومین حرکت نکرد بلکه حرکتش مکمل هدف معصومین بود. امام در پاسخ به کسانی که ایشان را به قیام ترغیب می‌کردند، اندک بودن یاوران راستین را علت قیام نکردن خود می‌شمرد. ابن شهرآشوب می گوید: روزی مردی خراسانی نزد حضرت آمد و گفت شما صد هزار یاور دارید، چرا قیام نمی‌کنید؟ حضرت دستور داد تنوری از آتش فراهم شود. سپس از آن مرد خواست وارد تنور شود ولی او نپذیرفت. اندکی بعد هارون مکی از اصحاب امام وارد شد و امام از او خواست وارد تنور شود و او بی‌درنگ وارد تنور شد. امام از آن مرد پرسید در خراسان چند نفر مانند او هست؟ آن مرد گفت: حتی یک نفر هم نیست. امام فرمود: تا زمانی که پنج نفر اینچنین نداشته باشیم قیام نمی‌کنیم. پس از این گفتگو هارون سالم از تنور بیرون آمد. با این اوصاف حضرت نسبت به شرایط جامعه و سرنوشت امت اسلام حساس بودند در زمینه رعایت عدالت و پاکدامنی در حکومت، مشورت با مردم و توجه به مردم، به حکمرانان گوشزد می کردند. سال‌های آغازین امامت حضرت، مصادف بود با حکومت هشام بن عبدالملک خلیفه اموی‌. در این دوره زمینه برای قیام‌های ضد اموی با انگیزه مذهبی فراهم شد. در راس شان قیام زید بن علی در ۱۲۲ق و قیام یحیی بن زید در ۱۲۵ق بود.

 

حجت‌الاسلام امامی تصریح کرد: حضرت(ع) نسبت به قیام آنها بی‌تفاوت نبود. از مضمون روایات‌ می‌توان دریافت که قیام زید بن علی مورد تأیید امام بود چنانچه شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا آورده است که امام فرمود: خدا عمویم زید را بیامرزد! او مردم را به الرضا من آل محمد می‌خواند و اگر پیروز می‌شد به وعده وفا می‌کرد. چون می‌خواست خروج کند با من مشورت کرد. به او گفتم: عمو! اگر راضی می‌شوی که کشته گردی و در کناسه کوفه بر‌دار شوی، خود می‌دانی. بر همین اساس بود که افراد نادری از اصحاب امام در قیام زید شرکت کردند. فشار عباسیان بر حضرت نیز قابل کتمان نیست برای تقابل امام با خاندان عباسی ابوسلمه خلال مشهور به وزیر آل محمد کوشید تا در برابر عباسیان، شاخه‌ای علوی‌ از بنی هاشم را تقویت کند و به خلافت برساند. به امام پیشنهاد خلافت داد ولی امام نپذیرفت بعد از آن ابوسلمه پیشنهاد خود را به عبدالله محض ارائه کرد و عبدالله برای مشورت نزد حضرت آمد، امام او را از پذیرش آن پرهیز منع کرد. در سال ۱۳۴ق. نیز بسام بن ابراهیم تصمیم گرفت بر ضد بنی عباس خروج کند و نامه‌ای به امام نوشت و وعده داد که اگر تمایل به خلافت داشته باشد، او می‌تواند از اهالی خراسان برای وی بیعت بگیرد، اما امام(ع) این پیشنهاد را توطئه دانست و خلیفه را از نیت بسام آگاه ساخت. بدین ترتیب خلفای عباسی فهمیدند که امام انگیزه خلافت ندارد. این مانع از بیان ومخالفت امام با جنایات خلفای عباسی نشد.

وی در پایان ضمن فرارسیدن شهادت حضرت امام صادق(ع)خاطرنشان ساخت:ربیع یکی از راویان می‌گوید: امام را دیدم هنگام ورود لب‌هایش حرکت می‌کند، وقتی که کنار منصور نشست، لب‌هایش حرکت می‌کرد و لحظه به لحظه از خشم منصور کمتر می‌شد، وقتی که امام از نزد منصور رفت، پشت سر امام رفتم و به او عرض کردم وقتی که شما وارد بر منصور شدید منصور نسبت به شما بسیار خشمگین بود ولی وقتی که نزد او آمدی و لب‌های تو حرکت کرد خشم او کم شد شما لب‌هایتان را به چه چیز حرکت می‌دادی ؟ امام فرمود : لبهایم رابه دعای جدم امام حسین علیه السلام حرکت می دادم وآن دعا این است. یا عُدَّتی عِندَ شِدَّتی وَیا غَوثِی عِندَ کُربَتی اَحرِسنِی بِعَینِکَ الَّتی لا تَنامُ وَاکَنِفنِی بِِرُکنِکَ الذَّی لایُرام. ای نیرو بخش من هنگام دشواریهایم وای پناه من هنگام اندوهم به چشمت که نخوابد مرا حفظ کن ومرا درسایه رکن استوار وخلل ناپذیرت قرار بده. سرانجام منصور نتوانست پیشرفت امام(ع) را ببیند و عظمت او را تحمل نماید. طرح قتل او را از طریق مسموم کردن تهیه نمود. نهایتا در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ ه‍.ق در ۶۵ سالگی در مدینه امام(ع) را با انگور زهرآلود به شهادت رساند وبعد حیله گرانه به گریه وزاری وعزاداری او پرداخت و امام(ع)  در قبرستان بقیع در کنار پدرو جدبزرگوارش دفن شد.

ارسال نظرات