به گزارش سرویس بسیج فرهنگیان خبرگزاری بسیج، «بعد از طرح موضوع آتش به اختیار توسط رهبر حکیم انقلابّ، دوستان و دشمنان به میدان آمدند و هر یک از منظر خود، بُعدی از ابعاد موضوع را پی گرفتند.
دشمنان سعی کردند مفهوم آتش به اختیار را به هرج و مرج، تضعیف نهادها و دستگاههای مسئول و حتی نوعی مقابله عملی با دولت و دستگاههای مستقر تعبیر کنند و دوستان آن را فرمانی به موقع برای رفع خلاء و کاستی دستگاههای اجرایی و نظارتی دیدند و بهترین چاره برای ولنگاری و بیمسئولیتی در عرصههای مختلف یافتند و وظیفه نیروهای انقلاب و دلسوزان و دغدغهمندان انقلاب را سنگینتر و جدیتر از گذشته معنا کردند.
مسلّم بود که فرمان آتش به اختیار در حقیقت برای پاسخگویی به رخوتها و بیمسئولیتی حاکم بر کشور صادر شده و خطر این حالت برای انقلابی مثل انقلاب ما که داعیه جهانی شدن دارد، بهقدری است که کشتیبان انقلاب را که همیشه بر نظم و انضباط و تقویت نهادهای رسمی و مسئول تکیه و تاکید دارند را، مجبور به طرح آن کرده است.
به عبارت دیگر فرمان آتش به اختیار یعنی به میدان آوردن مردم در عرصههای مختلف جنگ نرم، جایی که دستگاههای مسئول یا نمیخواهند و یا نمیتوانند از عهده دفاع مورد انتظار بر آیند. آتش به اختیار برای خارج کردن کشور از انفعال، بیتوجهی و عافیتطلبی است که سالها رهبر معظّم انقلاب درباره آن هشدار میدهند و هر بار به نوعی بر ضرورت آن تأکید میکنند.
اگر قدری به گذشته برگردیم، نزدیکترین تعبیر معظم له را در بیان ضرورت داشتن «صراحت بیان نسبت به اصول و مبانی اسلامی» میبینیم که جایی که پای اصول اسلامی به میان میآید، همه ملاحظهکاری، احتیاط و سکوت را کنار بگذارند و آشکارا نسبت به آن موضع بگیرند.
ایشان، پیش از آن هم بارها از انقلابی بودن و انقلابی عمل کردن سخن گفتهاند و حتی خودشان به صراحت، خود را انقلابی معرفی کردهاند و قبلتر از آن، از جبهه فرهنگی دشمن گفتهاند و بر لزوم شکلگیری جبهه فرهنگی در مقابل آن تأکید فرمودهاند.
به نظر میرسد خطری انقلاب را تهدید میکند که هر یک از موضوعات مطرح شده برای توجه دادن به آن بوده و تابحال هیچ یک، توقع و انتظار رهبر انقلاب را برآورده نکرده است و مسئولان و دستگاههای مربوطه را هنوز به خود نیاورده، فلذا اکنون با فرمان آتش به اختیار، فراخوانی دادهاند تا ضمن پاسخگویی به شرایط، مسئولان خفته و خود به خواب زده را بیدار کنند.
ایشان در خطبههای نماز عید مجدداً این مفهوم را توضیح دادند و روشن شد که در قالب آتش به اختیار، انتظار رهبری انقلاب، کار فرهنگی خودجوش مردمی در تمامی سطوح کشور است و باید صاحبان اندیشه و فکر و همت وارد میدان عمل شوند و کار را، خودشان به پیش ببرند و منافذ نفوذ را ببندند.
فلذا مشخص تر شد که آتش به اختیار مربوط به حوزه جنگ نرم است و شامل همه اقدامات فکری، فرهنگی و عمل خودجوش است که باید پس از اندیشهورزی و رصد دقیق صحنه، برای جبران کمبودها و کاستیها به وجود آید و کشور را از این مرحله عبور دهد.
پس وقتی صحبت از کار فرهنگی میشود و جبهه مورد نظر آن جبهه نرم انقلاب اسلامی است در این صورت آموزش و پرورش یکی از مخاطبان اصلی و تعیینکننده آن به حساب میآید. زیرا آموزش و پرورش به عنوان بزرگترین و مؤثرترین نهاد فرهنگساز، هم موضوع آتش به اختیار است و هم مخاطب آن.
آموزش و پرورش مخاطب آتش به اختیار است زیرا عناصر آن، عناصر کار فرهنگی هستند و معلم و محتوای درسی، کلاس و بحث درس باید انقلابی عمل کند و به صورت خودجوش کمبودها و کاستیها را جبران کند.
آموزش و پرورش موضوع آتش به اختیار است زیرا سالهاست که همه دلسوزان از کارکرد این دستگاه عظیم گلهمندند و این مجموعه را فاقد کارآیی لازم میدانند و انتظارشان فراتر و بالاتر از عملکرد موجود است.
وقتی چند سال است که گفته میشود آموزش و پرورش با مسائل پیچیده روبهروست و علاوه بر نقص در کارکرد، شأن و کرامت معلم نیز برآورده نمیشود، وقتی کارکنان، مدیران، دانشآموزان و خانوادهها همه به نوعی اظهار نارضایتی میکنند و به رغم نارضایتی همگانی، اقدام شایسته و درخوری در این حوزه دیده نمیشود و وقتی که حتی میشنویم و میبینیم دستانی درکارند تا آموزش و پرورش را از چشمها بیندازند و عمده نگاهها به این مجموعه سرنوشتساز، نگاه سیاسی برای برآورده کردن خواستههای حزبی و گروهی است؛ در این صورت راه چارهای به غیر از آتش به اختیار عناصر انقلابی و دلسوزان و علاقهمندان واقعی باقی میماند؟!
پس آتش به اختیار در حوزه آموزش و پرورش اگر بیش از حوزههای دیگر ضروری نباشد که هست، حداقل به اندازه حوزههای دیگر موضوعیت دارد و باید در این حوزه نیز کار فرهنگی خودجوش و جهتدار انجام شود.
متأسفانه هنوز هستند کسانی که کار فرهنگی را با کار در حوزه فرهنگ یکی میانگارند. این دسته هر وقت صحبت از کار فرهنگی میشود آن را محدود به عرصههای فرهنگی آن هم در امور تبلیغاتی خلاصه میکنند در حالیکه امروز بخش اعظم مشکلات در همه عرصهها ناشی از مشکلات فرهنگی در آن عرصه است.
عرصه سیاست، عرصه اجتماع، عرصه اقتصاد، عرصه کار و فعالیت، عرصه خانه و خانواده همه درگیر مسئله فرهنگی هستند و برای بهبود و اصلاح نیازمند به کار فرهنگی تربیتی اند و بایدبراساس یک عملیات بلند مدت و مستمرِ نرم فکری، اعتقادی، مبتنی بر اندیشهورزی و خرد، بنیانهای آن حوزه اصلاح شود تا با فرهنگ و تمدن اسلامیـ ایرانی عجین شده و نیازها را برآورده کند.
آموزش و پرورش نیز یک چنین نیازی دارد. اینجا نیز در کنار نیاز به تحول ساختاری و مدیریتی، سخت به کار فرهنگی، به رصد و نظارت بالادستی احتیاج است چرا که مدتهاست احساس میشود ارتباط این مجموعه با نهادهای بالادستی قطع و قرارگاه مرکزی آن درست و به موقع عمل نمیکند و مسائلی مثل سند2030، مطالبات مدتدار فرهنگیان، فعالیتهای بخش پرورشی و بی جواب ماندن بسیاری از مسائل اساسی و ساکت بودن دستگاههای مسئول گواهی بر این ادعاست.
برای جلوگیری از بیتفاوتی عناصر ارزشی و مؤمن در این عرصه و برای تقویت انگیزه و عمل به هنگام فرهنگیان در مسائل سلبی و ایجابی و برای اجرای فرمان آتش به اختیار باید جامعه فرهنگیان خطر عظیم آینده فرزندان را بیشتر و دقیقتر درک کنند و باید با ابتکار عمل و خلاقیت، انفعال به وجود آمده را تبدیل به حرکت و جوشش کنند.
باید حساسیتها افزایش پیدا کند و نظارتها بیشتر شود تا تعلیم و تربیت فدای برخوردهای جناحی و حزبی نشود. کار تربیتی و فرهنگی اگرچه هدف آموزش و پرورش است اما کارکنان و معلمان هم از آن بینیاز نیستند. باید اعتقادات و باورهای کارکنان نیز مستمراً تقویت شده و خطرات جامعه انفعالی گوشزد شود.
در حال حاضر مصادیق آتش به اختیار در آموزش و پرورش فراوانند. کم نیستند مسائل و موضوعاتی که مصداق عمل سلبی و یا ایجابی هستند و هماکنون خسارتهای قابل توجهی به نظام تعلیم و تربیت وارد میکنند و از طرف قرارگاه مرکزی و مجموعههای مسئول در داخل و خارج وزارتخانه توجه چندانی به آنها نمیشود.
مسائلی مثل؛ نماز، آن هم نماز جماعت، اخلاق و تربیت، دین و دین باوری، سبک زندگی اسلامی، حجاب و عفاف، کرامت و شأن معلم، روحیه و نشاط معلمان و کارکنان، نشاط و شادابی دانشآموزان، فضای مجازی، رشد علمی، سند تحول بنیادین، جذب و گزینش معلمان، مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان، دست درازیها به حقوق معلمان و اختلاسهای میلیاردی در صندوق ذخیره و بانک سرمایه، سند2030 و ... همه از جمله مصادیق عمل آتش به اختیارند که باید عناصر ارزشی و مؤمن نسبت به آنها حساسیت نشان دهند و اجازه ندهند بیش از این معطل بمانند و یا تداوم پیدا کنند.
برای اینکه بتوان شاهد عمل آتش به اختیار در حوزه آموزش و پرورش بود باید اقدامات روشنگرانه و اعتقادی بصیرتی برای فرهنگیان را تقویت کرد. باید هر یک از ظرفیتهای نوشتاری، گفتاری و رسانهای فرهنگیان و معلمان فعالتر شود و با کمک بازنشستگان و مرتبطان این حوزه آنچه را که لازم است اجرا و مطالبه کرد.
باید گروههایی خودجوش، متشکل از فرهنگیان شکل بگیرد و گروهها و هیئتهای رصدگر و اندیشهورز محلی و بومی تشکیل شوند و در هیئتها، مسائل لازم هر کدام مجزا بررسی و برنامهریزی شود و برنامههای فردی و گروهی تعریف شود و بین اعضا تقسیم کار صورت گیرد و بر روند فعالیتها نظارت و کنترل صورت گیرد».