یادداشت وطن امروز/میکائیل دیانی
شرایطی را در نظر بگیرید که خودرویی با سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت در یک خیابان در حرکت است، کودکی نیز دست مادرش را رها کرده و به وسط خیابان آمده است.
کد خبر: ۸۸۷۱۹۳۷
|
۲۲ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۶
به گزارش خبرگزاری بسیج، شرایطی را در نظر بگیرید که خودرویی با سرعت 100 کیلومتر در ساعت در یک خیابان در حرکت است، کودکی نیز دست مادرش را رها کرده و به وسط خیابان آمده است. مامور انتظامی نیز حواسش به خیابان نیست تا لااقل چراغ سبز راهنمایی و رانندگی را قرمز کند و شما در حال تماشای صحنه‌ای هستید که اگر ثانیه‌ای تعلل کنید آن خودرو به کودک خواهد خورد و یک فاجعه‌ رخ خواهد داد. چه می‌کنید؟ اگر شما به خودتان بجنبید و یک واکنش سریع انجام دهید احتمالا آن کودک زنده خواهد ماند اما اگر منتظر این باشید که آن راننده ترمز کند یا داد بزنید که پلیس حواسش را جمع کند یا بروید مادر کودک را صدا کنید تا او بیاید و کودکش را بگیرد احتمالا کار از کار گذشته است. اینجا شما می‌توانید خودجوش و فعال نجات‌بخش جان آن کودک باشید! ماجرای آتش به اختیار دقیقا امروز در عرصه فرهنگی به همین معناست!
چند ماه پیش در روزنامه با یکی از جامعه‌شناسان پیرامون فعالیت اثرگذار در فضای متکثر جامعه امروز صحبت کردم. ایشان در مقدمه بحث به این نکته اشاره کرد که سازمان‌ها و نهادهای بزرگ در کشور ناکارآمد هستند و باید در فضای تکثر با این پیش‌فرض نسخه‌پیچی کنیم و نسخه خودش برای این فضا نیز «تشکیل نهادهای کوچک کیفی» بود.
پس از سخنرانی رهبر حکیم انقلاب در دیدار دانشجویان و ارائه کلیدواژه «آتش به اختیار» از سوی ایشان، تفاسیر مختلفی در این‌باره مطرح شد اما با توجه به تکست و کانتکس صحبت‌های رهبری و ارائه این اصطلاح در آن فضا به نظرم نزدیک‌ترین الگو نسبت به فرمان ایشان به دانشجویان همین تشکیل نهاد‌های کوچک کیفی باشد.
رهبری هیچگاه فرمان به آشوب‌طلبی یا هرج و مرج نمی‌دهند و حتی در بزنگاه‌هایی که برخی جریان‌ها دست به این اقدامات زده‌اند، آن گروه‌ها مورد تقبیح ایشان قرار گرفته‌اند، حتی اگر آن جریان انقلابی بوده باشد! که نمونه‌های آن را در تقبیح حمله به سفارت انگلیس و عربستان، ماجرای مهرپراکنی به لاریجانی در قم و اجازه ندادن به سیدحسن خمینی برای سخنرانی در 14 خرداد 89 دیده‌ایم.

تاکید مؤکد ایشان در سالیان متمادی بر برگزاری کرسی‌های آزاداندیشی، ارتباط چهره به چهره و رو در رو و اولویت دادن به فعالیت‌های عقیدتی و فرهنگی در صحن دانشگاه نیز موید همین مساله است.
اما واقعیت ماجرا آن است که امروز در ایران با شرایطی مواجه هستیم که دستگاه‌های فرهنگی رسمی همچنان که بزرگ و بزرگ‌تر شده‌، لخت‌تر و ناکارآمد‌تر هم شده‌اند. می‌توان به عنوان مثال 3 دستگاه بزرگ فرهنگی از جمله سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را مورد بررسی قرار داد که به نسبت تعداد کارمند و ردیف بودجه‌ای که در اختیار دارند بهره‌وری بشدت پایینی را از خود بروز می‌دهند. این بهره‌وری پایین را اگر در کنار استراتژی‌های غلط که منجر به اولویت‌بندی‌های ناصحیح می‌شود قرار دهیم شاید جمع جبری این فعالیت‌ها به صفر میل کند و این در شرایطی است که سیستم فرهنگی معاند ذره‌ای عقب‌نشینی ندارد. اساسا نظام بروکراتیک دولتی ایران آنچنان محیط را کرخت و سنگین کرده است که حتی نهادهای فرهنگی که باید جزو پرتحرک‌ترین و پویا‌ترین نهادهای اجتماعی باشند تبدیل به ساختارهای اداری لاک‌پشتی و البته بدون جهت شده‌اند.
در این شرایط آتش به اختیار به معنای آن است که نباید امیدی به دستگاه‌های بزرگ فرهنگی داشت، نه از این باب که آنها بخواهند خود اقدام فرهنگی کنند و مساله‌ای از مسائل مبتلابه جامعه ما را حل کنند و نه حتی از این باب که حامی مالی و معنوی شما برای فعالیت‌های فرهنگی‌تان باشند! خب! در این شرایط 2 راه پیش رو دارید، یا در کناری بنشینید و مدام به نهادهای فرهنگی انتقاد کنید که چرا کاری نمی‌کنند؟! و خود نیز کاری نکنید چون آنها حمایت‌تان نمی‌کنند! یا آنکه ضمن نقدهای جدی که به نهادهای فرهنگی دارید خودتان آستین بالا بزنید و فکر کنید از اساس چیزی به نام صداوسیما و سازمان تبلیغات و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نداریم و نمی‌شود جامعه را به حال خودش رها کنیم و باید فعال شویم تا کم‌کاری‌ها و ناکارآمدی‌های فرهنگی دستگاه‌های رسمی را در نهادهای کوچک غیررسمی حل کنیم.
به نظر می‌رسد ایده نهادهای کوچک کیفی یکی از بهترین ایده‌ها در این‌باره باشد. این بدان معناست که از منطق نگاه کمی به سمت کیفی بیاییم و به‌جای شکل‌دهی نهادهای با اجتماع بزرگ اما ناکارآمد به سمت شکل‌دهی نهادهای با کمیت کمتر اما کیفیت بیشتر و موثر برویم. این حرف نافی آن جهت‌گیری کلان انقلابی هم نیست. همه این حلقه‌های کوچک جهت‌گیری انقلابی دارند و برآیند کلی‌شان مثبت و به نفع انقلاب است، با این تفاوت که همه به لحاظ کیفیتی هم در کیفیت بالا و موثر هستند.
مهم اما این است که باید حرکت کرد. بزرگی می‌گفت: «هر حرکتی رسیدنی است و سکون مرگ است، پس حرکتی باید!»


ارسال نظرات