بازخوانی مکتب سیاسی امام خمینی /4
احیاگری امام خمینی تنها به ابعاد معرفتی و نظری دین خلاصه نمی‏شود؛ او هم در ابعاد معرفتی و هم در ابعاد عملی به احیای دین اسلام پرداخت. امام خمینی، اسلام امریکایی و اسلام ناب محمدی را عیان ساخت.
کد خبر: ۸۸۶۷۳۷۱
|
۱۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۹:۳۰
به گزارش خبرگزاری بسیج برداشت های گوناگونی از اسلام  وجود دارد به‏ گونه‏ای که گاهی دو برداشت چنان با یکدیگر اختلاف دارند که به نظر می‏رسد صحت هر دو برداشت محال باشد، چرا که صحت هر دو به اجتماع یا ارتفاع نقیضین می‏انجامد. از آنجا که اسلام حقیقی یکی است، طبیعتا برداشت های دیگر از آن، خارج از اسلام حقیقی و مغایر با آن خواهد بود. با توجه به این مهم، امام خمینی(س) همانند همه سال های زندگی خود در آخرین سال های عمر خویش به طور جدی بر جدایی اسلام حقیقی از اسلام های انحرافی و تحریف ‏شده اصرار و تأکید داشتند و اسلام حقیقی را «اسلام ناب محمدی» و اسلام های انحرافی را «اسلام آمریکایی» نامیدند و به دنبال آن، تعیین چارچوب ها و مرزهای اسلامِ ناب محمدی را از وظایف حوزه و دانشگاه دانستند.


در همین زمینه بی‏ تردید امام خمینی بزرگترین احیاگر دین اسلام پس از ائمه معصومین علیهم‏السلام در طی تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام بوده است. از این رو احیاگری امام خمینی تنها به ابعاد معرفتی و نظری دین خلاصه نمی‏شود؛ او هم در ابعاد معرفتی و هم در ابعاد عملی به احیای دین اسلام پرداخت. در واقع امام خمینی نه تنها در ابعاد معرفتی تک ‏بعدی نبود بلکه در ابعاد عملی نیز جامع ابعاد بود. از این رو او تنها فقیهی برجسته نبود که فقط ابعاد فقهی اسلام را حیات بخشد؛ همچنانکه او تنها متکلم، فیلسوف، عارف، عابد و حاکم صرف نیز نبود که تنها ابعاد اعتقادی، هستی‏شناسی، اخلاقی، عملی و... دین را احیا کند.


حضرت امام خمینی (س) به تعبیر بسیاری از اندیشمندان هم فقیه بسیار برجسته و هم متکلم بسیار زبردست و هم فیلسوف بسیار بزرگ و هم مفسر و قرآن شناس کم‏نظیر و هم سنت‏شناس و محدث بس عجیب و هم سیاست‏شناسی هوشمند بود و با تاریخ کم و بیش آشنایی داشت و هم مردم‏شناس و جامعه‏شناس زبردست و هم مرد روحانی و عارف بی‏نظیری بود.


در همین راستا به تعبیر برخی بزرگان شاید هزار سال بگذرد و همچون امام خمینی به وجود نیاید[1] و به قول فرزند برومند ایشان مرحوم سید احمد خمینی، او روح خدا بود در کالبد زمانه و روح خدا جاودانه است.[2]


اما ایشان تنها در احیاگری دین یگانه اعصار نبود، بلکه در اصلاحگری دینی نیز نقش استثنایی و بی‏نظیری داشته است. به همین دلیل او در کنار معرفی ابعاد مختلف اسلام، اهمیت توجه به کج‏ فکری ها و جمود و قشری گری ها و معرفی ناقص اسلام و التقاط ها و انحراف ها را گوشزد می‏کند و در کنار مبارزه با طاغوت و استبداد و استعمار و استکبار جهانی، مبارزه با خرافه و تحجرگرایی و مقدس‏ مآبی و التقاط و انحراف را نیز وجهه همت خویش قرار می‏دهد و در مکتوبات و سخنان و پیام های خویش پیوسته مخاطبانش را متوجه این مسأله می‏سازد.


از همین رو است که ایشان در دو سال آخر عمر شریف خویش در معرفی اسلام حقیقی، اصطلاح «اسلام ناب محمدی(ص)» و در معرفی اسلام متحجرین و مقدس ‏مآبان و التقاطی ها، اصطلاح «اسلام آمریکایی» را به کار می برند و در بعضی پیام ها و سخنرانی ها بارها به مناسبت های مختلف در معرفی این دو اسلام اصرار و پافشاری می‏کنند و بازشناسی اسلام ناب محمدی و جدا کردن آن را از اسلام آمریکایی را از واجبات سیاسی بسیار مهم ‏دانسته و بر آن تأکید می ‏ورزند. در 14 شهریور ماه 1367 امام خمینی (س) در پیامی به مناسبت اربعین شهادت علامه عارف حسین حسینی، رهبر شیعیان پاکستان می‏گویند:


«...بزرگترین فرق روحانیت و علمای متعهد اسلام با روحانی‏نماها در همین است که علمای مبارز اسلام همیشه هدف تیرهای زهرآگین جهانخواران بوده‏اند و اولین تیرهای حادثه قلب آنان را نشانه رفته است؛ ولی روحانی نماها در کنف حمایت زرپرستان دنیاطلب، مروّج باطل یا ثناگوی ظلمه و مؤید آنان بوده‏اند. تا به حال یک آخوند درباری یا یک روحانی وهابی را ندیده‏ایم که در برابر ظلم و شرک و کفر، خصوصاً در مقابل شوروی متجاوز و امریکای جهانخوار ایستاده باشد. همان‏گونه که یک روحانی وارستۀ عاشق خدمت به خدا و خلق خدا را ندیده‏ایم که برای یاری پابرهنگان زمین لحظه‏ای آرام و قرار داشته باشد و تا سر منزل جانان علیه کفر و شرک مبارزه نکرده باشد. و عارف حسینی اینگونه بود. و ملتهای اسلامی حتماً دلیل این واقعه را دریافته‏اند که چرا در ایران «مطهری»ها و «بهشتی»ها و شهدای محراب و سایر روحانیون عزیز، و در عراق «صدر»ها و «حکیم»ها و در لبنان «راغب‏حرب»ها و «کُرّیم»ها، و در پاکستان «عارف‏حسینی»ها، و در تمامی کشورها روحانیون درد آشنای اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه‏ علیه و آله ـ هدف توطئه و ترور می‏شوند.


ملت شریف و مسلمان پاکستان، که بحق ملتی انقلابی و وفادار به ارزشهای اسلامی بوده‏اند و با ما رابطۀ دیرینۀ گرم انقلابی، عقیدتی و فرهنگی دارند، باید تفکر این شخصیت شهید را زنده نگه دارند، و نگذارند شیطان‏زادگان جلوی رشد اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ را بگیرند. امروز استکبار شرق و غرب چون از رویارویی مستقیم با جهان اسلام عاجز مانده است، راه ترور و از میان بردن شخصیتهای دینی و سیاسی را از یک طرف و نفوذ و گسترش فرهنگ اسلام امریکایی را ازطرف دیگر به آزمایش گذاشته‏اند. ای کاش همۀ تجاوزات جهانخواران همانند تجاوز شوروی به کشور مسلمان و قهرمان‏پرور افغانستان علنی و رودررو بود تا مسلمانان ابهت و اقتدار دروغین غاصبین را در هم می‏شکستند؛ ولی راه مبارزه با اسلام امریکایی از پیچیدگی خاصی برخوردار است که تمامی زوایای آن باید برای مسلمانان پابرهنه روشن گردد؛ که متأسفانه هنوز برای بسیاری از ملتهای اسلامی مرز بین «اسلام امریکایی» و «اسلام ناب محمدی» و اسلام پابرهنگان و محرومان، و اسلام مقدس‏نماهای متحجر و سرمایه‏داران خدانشناس و مرفهین بی درد، کاملاً مشخص نشده است. و روشن ساختن این حقیقت که ممکن نیست در یک مکتب و در یک آیین دو فکر متضاد و رودررو وجود داشته باشد از واجبات سیاسی بسیار مهمی است، که اگر این کار توسط حوزه‏های علمیه صورت پذیرفته بود، به احتمال بسیار زیاد سید عزیز ما، عارف حسین، در میان ما بود. وظیفۀ همۀ علماست که با روشن کردن این دو تفکر، اسلام عزیز را از ایادی شرق و غرب نجات دهند.»[3]


 


معنا و مفهوم اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام آمریکایی


منظور از اسلام ناب محمدی (ص) همان اسلام حقیقی و اصیلی است که از صاحب آن، پیامبر اکرم (ص) بی هیچ پیرایه و آرایشی به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) وسپس از آن حضرت به ائمه بعدی (ع) منتقل شده و در قول و عمل و در عقیده و رفتار به آن پایبند بوده و از آن بزرگواران نسل به نسل و دست به دست گشته تا به ما رسیده است.


 بدیهی است که اسلام ناب با تمام اجزای آن مورد نظر است و در صورت کاستی یا فزونی بر اجزای آن، تحریف یا ناقص، و خلوص و ناب بودن آن خدشه دار می‏شود؛ چرا که در واقع این کاستی ها یا فزونی ها موجب تحریف و تغییر حقیقت اسلام و اسلام حقیقی می‏شود که عملاً با اسلام ناب فاصله زیادی می‏گیرد.


گاه در این اسلام های تحریف شده تنها ظواهری از دیانت باقی می‏ماند که از حقیقت اسلام و دین الهی خبری نیست و لذا به سادگی در خدمت ستمگران و طواغیت در می‏آید و عملاً نه تنها هیچ‏گاه نجاتبخش محرومان و مستضعفان و حامی ستمدیدگان نبوده و نخواهد بود؛ بلکه حتی توجیه‏گر ظلم و ستم طاغوت ها و ستمگران می‏گردد و حامیان آن در پی یافتن وجوه شرعی برای توجیه بیدادگری ها و چپاول و غارت ظالمان و مستکبران و ساکت کردن مظلومین و ستمدیدگان و خاموشی و خفقان توده‏های ستمدیده خواهند بود.


حضرت امام خمینی (س) این اسلام تحریف شده متظاهرانه بی‏محتوا را، که عملاً هیچ مخالفتی با منافع مستکبران و مستبدان نداشته و ندارد، اسلام آمریکایی می‏نامد. ایشان در توضیح و تبیین اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام آمریکایی و مرز میان آن دو بارها تأکید می‏ورزید و با جدیت این دو اسلام را توصیف می‏کرد و به تصویر می‏کشید. او در برخی پیام ها و سخنرانی ها اسلام ناب محمدی (ص) را توصیف می‏کند و در برخی دیگر به توضیح اسلام آمریکایی می‏پردازید و در برخی هر دو اسلام را توصیف می‏کند و سعی دارد از هر کدام تعریفی روشن بیان کند و در واقع به طور عینی، هرکدام را به تصویر کشد.


در همین زمینه حضرت امام در 14/9/1367 در پیامی به مسئولان برگزاری سمینار جهاد سازندگی
می فرمایند: «فرزندان عزیز جهادی‏ام به تنها چیزی که باید فکر کنید به استواری پایه‏های اسلام ناب محمدی ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ است. اسلامی که غرب، و در رأس آن امریکای جهانخوار، و شرق و در رأس آن شوروی جنایتکار را به خاک مذلت خواهد نشاند. اسلامی که پرچمداران آن پابرهنگان و مظلومین و فقرای جهانند و دشمنان آن ملحدان و کافران و سرمایه‏داران و پول‏پرستانند. اسلامی که طرفداران واقعی آن همیشه از مال و قدرت بی‏بهره بوده‏اند؛ و دشمنان حقیقی آن زراندوزان حیله‏گر و قدرت‏مداران بازیگر و مقدس نمایان بی‏هنرند.» (صحیفه امام، ج21، ص204)


و یا در پیامی دیگر به گورباچف می نویسند: «جناب آقای گورباچف، اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات، از شما می‏خواهم دربارۀ اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهای والا و جهان شمول اسلام است که می‏تواند وسیلۀ راحتی و نجات همۀ ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. نگرش جدی به اسلام ممکن است شما را برای همیشه از مسئله افغانستان و مسائلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک می‏دانیم. با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوریهای شوروی، نشان دادید که دیگر اینگونه فکر نمی‏کنید که مذهب مخدر جامعه است. راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرتها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟ آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است مخدر جامعه است؟ آری، مذهبی که وسیله شود تا سرمایه‏های مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، در اختیار ابرقدرتها و قدرتها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جدا است مخدر جامعه است. ولی این دیگر مذهب واقعی نیست؛ بلکه مذهبی است که مردم ما آن را «مذهب امریکایی» می‏نامند.»[4]


امام در نامه ای با موضوع تدوین تاریخ انقلاب اسلامی به قلم سیدحمید روحانی به هر دو اسلام اشاره می‏کنند و می‏ فرمایند: « شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه‏داری، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام امریکایی کردند. شما باید نشان دهید که در جمود حوزه‏های علمیۀ آن زمان که هر حرکتی را متهم به حرکت مارکسیستی و یاحرکت انگلیسی می‏کردند، تنی چند از عالمان دین باور دست در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.»[5]


چنانکه در پیامی در 30 ام شهریور 1357 خطاب به هنرمندان و خانواده های شهدا نیز هر دو اسلام را مجسم می‏نمایند: «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهندۀ اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ اسلام ائمۀ هدی ـ علیهم السلام ـ اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگانِ تاریخِ تلخ و شرم آور محرومیتها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبندۀ سرمایه‏داری مدرن و کمونیسم خون‏آشام و نابود کنندۀ اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی درد، و در یک کلمه «اسلام امریکایی» باشد.»[6]


 


 


 





[1] . آیت الله جوادی آملی، "بنیان مرصوص؛ امام خمینی در بیان و بنان"، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول ،1375ص 200. (عین تعبیر مؤلف چنین است: در هر هزار سال فقیهی چون امام راحل (قدس سره) جلوه می‏کند.)




[2] . پیام مرحوم حجت الاسلام سید احمد خمینی به مناسبت رحلت امام خمینی که در روز 14 خرداد سال 1368 از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش گردید.




[3] . صحیفه امام، ج 21، ص 8




[4] . صحیفه امام، ج 21، ص 220 و 221




[5] . صحیفه امام، ج 21، ص 240




[6] . صحیفه امام، ج 21، ص 145.
ارسال نظرات