کتاب " اینک شوکران1 شهید منوچهر مدق " پرفروش‌ترین کتاب این روزهای انتشارات روایت فتح است که گزیده‌ای از آن را در زیر می‌خوانید.
کد خبر: ۸۸۵۹۸۱۵
|
۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۸
به گزارش سرویس بنیاد فرهنگی روایت خبرگزاری بسیج ، اینک شوکران، نوشته‌هایی است درباره مردانی که در سالهای جنگ، زخمی شدند. زخم‌ها اما آنها را نبرد، زخم‌ها ماند تا سال­ها بعد از جنگ و محملی شد برای نماندنشان. اینک شوکران، برجسته است، پررنگ است، درست مثل همان کلمه­هایی که وسط قهوهای سوخته جلد، حک شدهاند.
براساس این گزارش اینک شوکران، جلد یک، روایت عشق است. میتوان آن را حس کرد، یک حس لطیف غمناک، درست مثل عشق، در هر سطر به رگ ذهنت رانده میشود. مورمور عشق را حس میکنی. حسرتش به دلت مینشیند. بله! حسرت.
کتاب «اینک شوکران1» روایت زندگی منوچهر مدق از زبان همسرش است که انتشارات روایت فتح آن را روانه بازار کتاب کرده است.
این کتاب در زمره پرفروش‌ترین کتب انتشارات روایت فتح است و بارها مورد تجدید چاپ قرار گرفته است.

خلاصه‌ای از کتاب
یك شب تلویزیون فیلم جنگی داشت. یكی از فرمانده‌ها با شنیدن اسم رمز فریاد زد «حمله كنید. بكشیدشان. نابودشان كنید.» یك هو صدای منوچهر رفت بالا كه «خاك بر سرتان با فیلم ساختنتان! كدام فرمانده جنگ می‌گفت حمله كنید؟ مگر كشورگشایی بود؟ چرا همه چیز را ضایع می‌كنید؟...» چشم‌هاش را بسته بود از عصبانیت و بد و بیراه می‌گفت. تا صبح بیدار بود. فردا صبح زود رفت بیرون. باغ فیض نزدیك خانه مان است. دو تا امامزاده دارد. می‌رفت آنجا. وقتی برگشت، چشم‌هاش پف كرده بود.
منوچهر هوس كرده بود با لثه هایش بجود. سال‌ها غذایش پوره بود. حتی قورمه سبزی را كه دوست داشت، فرشته برایش آسیاب می‌كرد كه بخورد. اما آن روز حاضر نبود پوره بخورد. فرشته جگرها را دانه دانه سرخ می‌كرد و می‌گذاشت دهان منوچهر. لُپش را می‌كشید و قربان صدقه‌ی هم می‌رفتند. دایی آمده بود به آنها سر بزند نشست كنار منوچهر. گفت «این ها را ببین. عین دو تا مرغ عشق می‌مانند.»
ارسال نظرات