قیچی دولبه ای اجازه شکل گیری جبهه فرهنگی متحد را نمی دهد، یک لبه تیز و بلند و در عین حال پنهان، جریان فکری وابسته به غرب است و لبه دیگر، همان اقدامات شعاری و باقی مانده در حرف، که گاهی به دلیل سستی و کمی اثر، قابلیت دفاع هم ندارند.
کد خبر: ۸۸۴۷۱۴۴
|
۲۶ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۱

به گزارش سرویس بسیج فرهنگیان خبرگزاری بسیج،دکتر شعبانعلی رمضانیان  مسئول سازمان بسیج فرهنگیان در یادداشتی می نویسد:برای مقابله با جنگ فرهنگی علیه فرهنگ اسلامی -ایرانی تا کنون بارها مقام معظم رهبری، بر ضرورت شکل گیری یک جبهه تمام عیار تاکید نموده اند و آخرین بار نیز در جمع مردم آذربایجان و همچنین در جمع مسئولان و متولیان راهیان نور نیز بر لزوم آن اشاره مجدد کردند و انتظار دارند که این مهم فهمیده شده و جدی گرفته شود و مثل جنگ نظامی، عناصر انقلابی به میدان بیایند و جبهه دفاعی– تهاجمی علیه دشمن تشکیل دهند.

وظیفه جبهه این است که نه تنها مانع پیشروی بیش از این دشمن شود، بلکه فرهنگ ناب اسلامی را به عنوان نیاز امروز بشرِ غرق شده در منجلاب، به جهانیان عرضه کند و نظم اسلامی و فرهنگ غنی الهی را به انسانهای تشنه بشناساند.

در ابتدا و در پاسخ به اینکه چرا با این همه اهمیت، بعد از همه این سال از پیروزی انقلاب، این جبهه شکل نگرفته و جامعه اسلامی شاهد اقدامات هماهنگ و یکپارچه در عرصه فرهنگی نیست باید گفت؛ اصل مشکل، باور نداشتن و نپذیرفتن مقوله جنگ در این عرصه توسط عده ای از متولیان و متصدیان امور است.

 متاسفانه بعضی از مسئولان و کارشناسان حوزه فرهنگی که در مقام فرماندهان و متولیان این صحنه هستند، صحنه را صحنه جنگ نمی بینند، این متولیان آنچه واقع شده را تهاجم  تلقی نمی کنند وعناصر فرهنگی دشمن دشمن و دشمنی آنها را نمی بینند.

مشکل دوم جبهه فرهنگی، بعضی تحصیل کرده های غربی و وابستگان فکری آنها هستند که از قضا با فرهنگ مهاجم خو گرفته اند و فرهنگ غربی را نشانه پیشرفت و تمدن بحساب می آورند. این تحصیل کرده ها که در قالب فرمانده عرصه فرهنگی و بدنه کارشناسی و نیروهای عمل کننده قرار دارند، در خوشبینانه ترین حالت، آنجا که نمی توانند خطرات و لطمات فرهنگ مهاجم را توجیه کنند، می گویند اینها لازمه پیشرفت و رشد فناوری و تکنولوژی است.

این عده چون صحنه را صحنه، تبادل و پیشرفت جامعه می بینند و چون عناصر غیر را عنصر پیشرفت و تعالی می بینند! در مقابل اقدامات دیگران که حرف از جنگ می زنند و می خواهند از فرهنگ اسلامی دفاع کنند، جبهه می گیرند. اینها خود که اقدام نمی کنند؛ هیچ، مانع اقدامات دیگران هم می شوند و حتی نمی گذارند دیگران هم صحنه را درست ببینند و عمق اقدامات دشمن را بشناسند.

از نگاه کسی که به فرهنگ غربی مثل مادر انس گرفته، پیشرفت و یکی شدن فرهنگی با آنها و ملحق شدن جامعه به آنچه که آنها به آنرا جامعه جهانی می دانند، است. اینجاست که می بینیم این جماعت علاوه بر دفاع نکردن، عمل دلسوزان و مدافعان فرهنگ اسلامی و ایرانی را مخالفت با تجدّد و پیشرفت معنا می کنند و فاعلان آنرا متحجر، افراطی، تندرو و غیر متمدن می نامند.

به این عامل اصلی باید حرف‌های بی عمل، اقدامات سست و کم اثر، و فعالیت های پراکنده و گاهی غیرواقعی عناصر خودی را اضافه  نمود.

درواقع در کنارعوامل اصلیِ عدم شکل گیری جبهه واحد فرهنگی مقابل دشمن،  عامل فرعی که در جبهه نیروهای انقلابی وجود دارد را می توان اضافه کرد؛ نبود درک واقعی از این جنگ، دست کم گرفتن هجمه همه جانبه فرهنگی، تلقی واحد نداشتن از آنچه که در حال وقوع است، سیاسی کردن اقدامات فرهنگی و نسبت دادن خیلی از کارها به جناح بندی و برخوردهای حزبی، قبول نداشتن همدیگر و تشکلی کار نکردن، ضعف در اعتقادات و باورها، ضعف در بصیرت و آگاهی، ناآشنا بودن نسبت به دشمن، اطلاع نداشتن از اهداف، ابزارها و شیوه های عمل دشمن، حضور ضعیف و مقطعی در بعضی از زمینه ها، واگذار کردن خیلی از عرصه ها و میدان ها به دشمن و... به عامل اصلی کمک کرده و اجازه شکل گیری جبهه فرهنگی را از نظام اسلامی سلب نموده است.

بنابراین قیچی دولبه ای اجازه شکل گیری جبهه فرهنگی متحد را نمی دهد، یک لبه تیز و بلند و در عین حال پنهان، جریان فکری وابسته به غرب است که به بهانه ترقی خواهی، پیشرفت ، رشد تکنولوژی و لزوم هماهنگی و همکاری با جهان، همواره تعدی بر مقدسات را توجیه می کند و مجال رشد به تعالیم اسلامی و فرهنگ خودی نمی دهد و لبه دیگر، همان اقدامات شعاری و باقی مانده در حرف، که گاهی به دلیل سستی و کمی اثر، قابلیت دفاع هم ندارند و حتی بهانه کافی و دستاویز لازم را به دست مخالفان هم می دهند و توجیهی هم می شوند برای کسانی که از اساس با مقاومت و مقابله در مقابل فرهنگی وحشی غرب اعتقادی ندارند.

در یک چنین شرایطی؛ چه انتظاری باید داشت؟

مگر منظور از جبهه؛ انگیزه مقابله پیدا کردن و هم جهت و همراه شدن نیروهای خودی نیست؟ مگر نباید برای شکل دهی به جبهه، مجموعه تلاشها و کوششها به هم پیوند بخورد و در یک جایی مجتمع شود؟ مگر نباید نیروهای عمل کننده در کنار هم قرار گیرند و هدف آنها واحد و برداشت آنها از صحنه واقعی باشد تا بین نیروها و اقدامات خودی با دشمن فرق قائل باشند و بتوانند روزنه ها را بشناسند و به موقع از نفوذ عناصر غیرخودی، جلوگیری کنند؟ مگر شکل گیری جبهه به این نیست که همه اقدام دشمن را ببینند و آنرا مخرب و خانمان برانداز بشناسند تا از وقوع آن جلوگیری کنند و مگر در جبهه، کسانی که احساس خطر بیشتری می کنندو زودتر از دیگران به مقابله بلند می شوند، دلسوزتر و شجاع تر و وظیفه شناس تر بحساب نمی آیند؟

مگر جبهه نیازمند رصد دائمی و لحظه به لحظه نیروهای خودی و دشمن نسیت و نباید بررسی ها در اتاقهای اندیشه ورز و در بین اندیشمدان، ساعتها به بحث گذاشته شود و حاصل مباحث و تحلیل ها، بعنوان دستورات و برنامه های عملیاتی در آید و پیوستهای لازم مالی، پشتیبانی و غیره را پیدا کند و آنگاه تحت عنوان ماموریت به واحدهای عمل کننده ابلاغ شود؟

و مگر جبهه نیاز به وحدت فرماندهی و به تبع آن همراهی و همدلی و حرکت به سمت یک هدف ندارد مگر در جبهه نباید سنگر بسازیم و بجنگیم تا دشمن نتواند قدمی به پیش بیاید و به عنصری از عناصر ما آسیب برساند؟ و مگر این حالات مختص به جنگ فیزیکی و سخت است؟!

 

آری جنگ فرهنگی نیازمند به جبهه ای قوی و منسجم است ولی چون در اجرا، ما مدافع داشته ایم اما فرمانده باوجود و محکم نداشته ایم به مشکل خورده ایم لذا در این شرایط کاری که بر عهده دلسوزان انقلاب قرار می گیرد، کاری سخت تر و زحمت آنها بواسطه نبود هماهنگی، زحمتی بیشتر خواهد بود.

در این اوضاع، نیروهای انقلاب هم باید با دشمن مبارزه کنند و از فرهنگ اسلامی صیانت کنند و هم برای شکل دهی به جبهه فرهنگی تلاش و مطالبه نمایند. باید جبهه انقلاب کاری کند تا پست های کلیدی از دست نفوذی های فرهنگ غرب خارج شود و خطر را همان طور که هست برای جامعه ترسیم کند، باید به جامعه نشان بدهد که خطر اصلی، خطر فرهنگ اسلامی و حذف و هضم آن در فرهنگ جهانی است.

باید تلاش کرد مردم عمق این مسئله را بفهمند و یکپارچه و مجتمع شوند، و در آنها احساس مسئولیت را تقویت کرد و به سمت فرهنگ اسلامی و مقابله با فرهنگ مهاجم هدایت و راهنمایی نمود، مردم لازم است متوجه باشند و از مسئولان خاطی حمایت نکنند.

جبهه فرهنگی علاوه بر موارد فوق نیازمند به فراخوان نیروهای مردمی، سازماندهی، آموزش و بکارگیری هدفمند دارد.

 باید علاوه بر نیرو، در طراحی عمیات فرهنگی هم ورود کرد و برای هر دسته از دشمنان بیرونی و درونی برنامه ریزی هدفمند نمود. در این جبهه هم باید با مستکبرین و کافرین جنگید و هم با منافقین و عناصر نفوذی.

 عرصه جنگ فرهنگی هم فضای حقیقی جامعه است و هم فضای مجازی، باید برای هر دو عرصه برنامه و نیروهای عملیاتی آماده کرد و بکار گرفت و تا شکل گیری جبهه، مشابه جنگ نظامی، از عملیات تاخیری غافل نشد و لذا هیچ یک از عناصر انقلاب چه در قالب فرد، چه در خانواده، چه در گروه و چه در سازمان و در مسئولیتهای متفاوت نمی توانند بیش از این بی تفاوت بمانند.

و باید خطر را جدی تر از گذشته دید و مصمم تر و مجهزتر از همیشه به میدان آمد تا علاوه بر شکل گیری جبهه، تقابل و تهاجم تمام عیار علیه فرهنگ منحط غربی بوجود آید.

 


ارسال نظرات