خبرهای داغ:
اولین بهار ۲۶ سالگی ام را فارغ از تمام مراسمات آبا و اجدادی راهی، سرزمین های نورشما شهدای دهه ۶۰ شدم. برای منی که متولد دهه ۷۰ و تلگرام و اینستاگرام است، دیدن جنگیدن شهدای دهه ۶۰ ...
کد خبر: ۸۸۴۰۹۷۴
|
۰۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۱:۰۹
دست مرا هم بپذیرید
اولین بهار ۲۶ سالگی ام را فارغ از تمام مراسمات آبا و اجدادی راهی، سرزمین های نورشما شهدای دهه ۶۰ شدم. برای منی که متولد دهه ۷۰ و تلگرام و اینستاگرام است، دیدن جنگیدن شهدای دهه ۶۰ در مناطقی که ختی برق دریغ شده بود تلنگر بزرگی بود. جایی که شهید علی هاشمی در هور با پلاستیک ساده برای نیروهایش لباس غواصی می دوزد، بوی ذوبدشدن در دلدادگیِ عجیب می دهد. شهیدی که هم سن من  ۲۶ است که هیچ وقت بهار ۲۷ سالگیش را ندید. واقعا فرمانده مردان هور چه کرده که نیزار هورالعظیم، ملتماسانه عطش ۱۷ ساله های هاشمی را دارد تا با آتش خود آنان را ببلعد. صدای ناله های بادِ هور در برابر سوختن های مردانش دیگر معنا ندارد.
سردار هور، علی هاشمی...
من دورم یا شما نزدیک؟! چرا فاصله ها همیشه دردناکند. دستم را برای بستن عهد دوستی دراز کردم و نگه داشته ام تا شنا بپذیرید.
دلم می خواست همرزم جنگ آن روزهای شما بودم، اما با دیدن سردار هورالعظیم، دانستم همرزم بودنذبرای دختران ایران پروراندن سردار هوری چون شماست.
منیژه مجیدی
 
1001/پ20/ب/137
ارسال نظرات
پر بیننده ها