به گزارش سرویس بسیج جامعه زنان کشور خبرگزاری بسیج،؛ سیدعیسی محمدی: نهضت فمینیسم در اصل مولود رنسانس و مبتنی بر جهانبینی غرب جدید با محوریت «اومانیسم» است و چون در دیدگاه اومانیستی انسان مادی و زمینی تنها موضوع ارزشمند برای تلاش و تفكر است. بنابراین تمامی گرایشهای فمینیستی بر این پیش فرض استوارند كه انسان را مصدر تشریع و بینیاز هدایت وحی میدانند. پس در هیچ یك از گرایشهای فمینیستی توسل به وحی و اعتقاد به حاكمیت دین در شئونات اجتماعی پذیرفته نیست. هرچند گونههای مختلفی از فمینیسم وجود داشته و دارد كه از مكاتب عقیدتی، سیاسی و اقتصادی نشأت گرفته است، اما در چند دهه اخیر نام «فمینیسم اسلامی» نیز به آن اضافه شده است، سخن در این است كه آیا گرایشهای فمینیستی با اعتقاد به اسلام و شریعت الهی قابل جمعند؟ آیا میتوان هم فمینیسم بود و هم مسلمان؟ و ... اینها سؤالاتی است که در گفتوگو با دکتر «نرجس رودگر»، استاد حوزه و دانشگاه و نویسنده کتاب «فمنیسم، تاریخچه، نظریات، گرایشها، نقدها» بررسی شد که اکنون گزارشی از این مصاحبه پیش روی شماست.
*آیا میتوان سابقه حرکت انتقادی و حمایت از حقوق بانوان در جهان اسلام و ایران را پیش از آنچه در غرب رخ داده و به فمنیسم معروف است، بدانیم؟
اگر مروری بر تاریخ پیدایش فمنیسم در غرب داشته باشیم متوجه می شویم که عواملی سبب این جنبش و
نظریه انتقادی شده است که مهمترین آنان وضعیت نامطلبوب زنان در طول تاریخ غرب بوده که از جنبههای مختلف سیاسی، فردی، اقتصادی و اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است. در این دوران زنان واجد هیچ گونه حقوق شهروندی نبودند و حق رأی و حضور در مجامع اجتماعی را نداشتند، تمامی دارایی زن بعد از ازدواج به همسرش تعلق می گرفت و این مسائل تا مدتها ادامه داشت. حتی با وجود پیشرفتهایی که در جامعه غرب صورت گرفت، اما در وضعیت زنان پیشرفت چندانی حاصل نشد.
در رنسانس تحول بزرگی در عرصه فرهنگی و اجتماعی جامعه صورت گرفت، اما این تحولات کاملا مشهود بود که برای مردان رقم خورد. این مسأله اعتراضاتی را میان زنان برانگیخت کردند، مبنی براینکه همه فضیلتهایی که رنسانس به مردان داده از زنان دریغ شده است. این جریان ادامه داشت تا زمانی که تحولات تاریخ غرب به پیدایش لیبرالیسم رسید؛ گرچه لیبرالیسم بزرگترین ادعایش آزادی فرد بود، اما زنان متوجه شدند که منظور از فرد، «مرد» است و حقوق شهروندی و حق مالکیت و حق تحصیلات و تمام چیزهایی که لیبرالیسم داعیه آنرا داشت تنها برای مردان بود و این وضعیت به گونهای بود که حتی بعضی از بزرگان لیبرالیسم صراحتا این مسأله را اذعان داشتند که زن، برای مرد وجود دارد و برای این خلق شده که پسند مرد واقع شود و از او اطاعت کند و هیچ استقلال و ارزش خاص فردی ندارد.
به تدریج با توجه به فضای بازی که در عرصههای سیاسی و اجتماعی غرب پدید آمد و از طرفی داعیههای دوگانه لیبرالیسم با دوگانگی با این تناقض مواجه شدند که با توجه به شرکت وفعالیت زنان در انقلابهای فرانسه و آمریکا و ... و لیبرالیسم در کشورهای اروپایی و آمریکایی، چرا منافع این انقلابها برای مردان است؟! به این ترتیب جرقههای ظهور فمنیسم پدید آمد و زنان به این فکر افتادند که خودشان مستقیما در صدد احقاق حقوق خودشان برآیند.
تفاوت واضح و روشنی در مطالعه حقوق زنان در جامعه غرب و جامعه اسلامی وجود دارد؛ نگاه جامعه غرب به مسائل زنان نگاهی حاشیهای و درجه دوم بوده است، به طوری که زنان متوجه شدند که در تحولاتی که صورت می گیرد «زن» حذف شده است و اینکه خودشان باید دست به کار شوند. تاریخ این واقعیت را فراموش نمی کند که بزرگترین مدعیان حقوق بشر و مکتب لیبرالیسم نیمی از بشریت را در نظریه پردازیهای خود فراموش کرده بودند و فرهنگ غرب اصالتا زن را مورد بحث قرار نداد و بسیار دیر به این امر پرداخت، بلکه بلکه در نهایت، زنان خودشان خواستار حقوق طبیعی خود شدند.
مطالبه حقوق زن در اسلام کاملا به شکل دیگری است. دین اسلام شرایط کاملا متفاوتی نسبت به شرایط پیرامونی که اسلام در آن ظهور کرد برای زن تعریف نمود اسلام به زن اصالتا بها داد، نه به عنوان مسألهای حاشیهای و ملاک برتری برای تمام نژادها و جنسیتها را «تقوا» معرفی کرد. در آیات دیگر فضائل و ارزشهای انسانی و قلههایی که اسلام برای انسان تعریف میکند را یکسان برای هر دو جنس معین می کند که نمونه آن آیه 35 سوره احزاب است که در این آیه ارزشهای انسانی که قرآن به آن اشاره کرده، ایمان، صبر، خشوع، صدقه، عفت و ... است. همه این فضایل با تأکید هم برای زنان و هم برای مردان در کنار هم و یکسان تعریف شده است به این معنا که زن و مرد در فضائل انسانی یکسان هستند، برخلاف غرب، که زن برای مرد تعریف شده بود در اسلام زن و مرد هر یک برای یکدیگر و در جهت رسیدن به قله مشترک قرب الهی هستند.
از دیگر تفاوتهایی که اسلام آن را در بدو ظهور به زنان عطا کرده، حق استقلال فکر و اندیشه است.
بعد از ترویج لیبرالیسم سالها طول کشید تا زن به عنوان شهروند محسوب شود اما از بدو ظهور اسلام حق حضور سیاسی زن و حق رأی زن از همان اول مشروعیت داشت، چنانچه آیه 12 سوره ممتحنه بر مسأله بیعت زنان، صحه می گذارد و حق حضور در عرصههای اجتماعی را در همان ابتدا بدون هیچ جنجالی به زنان عطا میکند.
چنین نقل شده که روزی زنی خدمت رسول خدا(ص) رسید و گفت که مردان خدمت شما میآیند و از محضر شما استفاده میکنند و پیامبر(ص) هم روزی را برای زنان در نظر گرفتند. ازجمله دیگر حقوقی که زنان در غرب با مبارزه به آن رسیدند حق استقلال اقتصادی بود که قرنها پیش در جامعه اسلامی بدون هر مبارزهای اسلام آنرا به زنان عطا کرد. آیه 32 سوره نساء به مجاز بودن کسب و کار و اشتغال زنان اشاره دارد. بنابراین قرنها قبل از اینکه زنان مغرب زمین در اثر محرومیتها و ظلمهایی که احساس کردند به پا خواستند و حقوقی را برای خود مطالبه کردند، اسلام بدون هر جنجال و مبارزه اصالتا این حقوق را که حقوق اصلی و حقیقی و کرامت انسانی زن به او عطا کرد.
*به نظر شما اولین حرکت و جنبش جدی بانوان در حمایت از حقوق خود که به اسم های مختلف از آنها سلب شده بود، چه در جهان اسلام و چه ایران، کی به وقوع پیوسته است؟
غیر از اعتراضاتی که در رنسانس نسبت به تبعیضهای مذکور صورت گرفت معمولا فمنیستها آغاز فمنیسم را انتشار «منشور استیفای حقوق زنان» توسط «مری ولستون کراف» انگلیسی در سال 1792 در اعتراض به اعلامیه حقوق بشر، نسبت می دهند.
فمنیسم از اواخر قرن نوزدهم ظهور کرد بود که بعد موجهای مختلف اول، دوم و سوم تعریف شد و در درون این موجها گرایشهای متعددی شکل گرفت که هر یک به سه سؤال اصلی فمنیسم «وضعیت زنان چگونه است؟، چگونه باید باشد؟ و راهکار برونرفت از آن چیست؟» پاسخهایی دادند که حاصل آن شکلگیری فمنیسم لیبرال، مارکسیستی، مدرن، پست مدرن و ... است که نشان دهنده اختلافات در گرایشهای فمنیستی است. اما به دلایلی این نهضت با وسعتی که در غرب شاهد آن هستیم و با آن خصوصیات هیچگاه در جوامع شرقی و جوامع مسلمان رخ نداده است.
*تأثیرات اندیشه فمنیسم در جهان اسلام چه بود؟
تأثیراتی که جامعه غرب به طور کلی در جهان اسلام داشته در عرصههای مختلفی قابل بررسی است و مسلما عرصه زنان از این مسأله مستثنی نبوده. از دوره قاجار به صورت بسیار برجسته و در دوره پهلوی این تأثیرپذیری را میبینم که به شکل بسیار سطحی و غیرکارشناسانه صورت گرفته است و مسأله کشف حجاب و مدارس مختلط و این گونه تحولات در دوره پهلوی صورت گرفته را می توانیم ازجمله تاثیرات فمنیسیم در ایران بدانیم که البته در بعد از انقلاب این تأثیرات باز هم وجود داشته و گرایشات معدودی را میتوانیم نام ببریم که تحت تأثیر فمنیسم در ایران به فعالیت میپردازند.
*به نظر شما اگر انتقادات فمنیسم به نفع زنان را به صورت تطبیقی با حقوق زن در اسلام مقایسه کنیم، چه وجوه اشتراکی به نظر می رسد؟
اگر با نگاهی بدوی این سؤال را مطرح کنیم که آیا دعاوی فمنیسم با اسلام همخوانی دارد یا نه؟ و آیا نکات مثبتی برای فمنیسم از نظر اسلام وجود دارد یا نه؟، میتوان گفت که کلیت ظهور فمنیسم از این جهت که خواهان احقاق حقوق تضیع شده و خواهان رفع و ظلم و اجرای عدالت درباره زنان است، به نوعی فریاد عدالتخواهی به شمار می رود و مطمئنا هرگونه فریاد عدالت خواهی مورد پذیرش اسلام است. شاید بتوان گفت اسلام و فمنیسم در سه اصل یا مسأله با هم مشترک هستند: 1- تشخیص وضعیت نامطلوب برای زنان، 2- اعتراض به بیعدالتی و محرومتیهای زنان و سوم انگیزه برای مبارزه با بیعدالتی.
اما اگر به بطن و محتوای هر یک از این سه اصل دقت کنیم میبینیم کاملا تفاوت بین مطالبه حقوق زنان در اسلام و مطالبه حقوق زنان در فمنیسم وجود دارد. در اینکه مصادیق این بیعدالتیها و ریشه و منشأ بیعدالتی چیست؟، فمنیسم با اسلام کاملا و عمیقا متفاوت است، تا آن حد که اندیشمنان مسلمان ترکیب فمنیسم اسلامی را یک ترکیب پارادوکسیکال و متناقضنما تعریف میکنند.
*آیا اصلا چیزی بنام فمنیسم اسلامی داریم یا خیر؟
اسلام و فمنیسم هر دو در یک مسأله و با نگاه بدوی و ظاهری در یک مسأله یعنی مطالبه حقوق زنان اشتراکی دارند، اما اگر در بطن این مسائل دقت کنیم و مبانی هر یک از این را یعنی مبانی اسلام و فمنیسم را به طور جداگانه در نظر بگیریم، میبینیم که اختلافات به گونهای اساسی وجود دارد و این اختلاف هم از نظر اختلافات زیربنای و چه از نظر اختلافات روبنای وجود دارد و وقتی که این دو را در کنار هم قرار میدهیم، واژه فمنیسم و واژه اسلام چنان که به تأیید بسیاری از اندیشمندان و متفکران مسلمان رسیده، ترکیبی متناقضنما را به دست داده است.
برای توضیح بیشتر می توان گفت اگر بخواهیم مبانی فمنیسم را بررسی کنیم، مبانی فمنیسم به طور کلی آن چارچوب فکری است که بستر فکری جامعه غرب را تشکیل میدهد و فمنیسم در آن به رشد و تکاپو پرداخته است. از مهمترین این مبانی اومانیسم است، اومانیسم مکتبی است که هیچ مرجع و اقتداری را برای انسان به رسمیت نمیشناسد و برای تسخیر عالم، نظم بخشیدن عالم هیچ مرجعی را غیر از خود انسان به رسمیت نمیشناسد و صرفا انسان را حاکم بر سرنوشت خود میداند و نافی هرگونه حکومت از بالا خصوصا از دین است. از دیگر مبانی دیگر فمنیسم، سکولاریسم است که طرفدار حذف دین یا بیاعتناعی به دین است. از مبنای دیگر فمنیسم عقلگرایی است، البته عقلگرایی تجربی نه عقلگرایی فلسفی یا کلامی در جامعه مسلمان وجود دارد که تأکید میکند بر عقل بشر به عنوان تنها مرجع و تصمیم گیرنده تمام ساحتهای انسانی و عقل بشر را فراتر از هر مرجعی بوده ازجمله مرجع دین میدانند و میبینیم در تمام این مبانی فمنیسم و اسلام در بسیاری از جهات نه تنها در کنار هم نمیتوان قرارداد، بلکه در مقابل هم قرار دارند، از مبانی بسیار مهم دیگر فمنیسم فردگرایی است که انسان به را مثابه یک فرد دارای احترام و منزلت خاصی میداند.
فمنیستها تمام تلاش خودشان را کردند که منزلتی را که برای فرد در فردگرایی قائل هستند برای زن هم سرایت دهند، اما فردگرایی به این معنا است که تمام حقوق و منافع فردی در اولویت قرار دارد و هیچ جامعه نه دین و نه مذهب، نه سیاست، نه دولت هیچ کس حق ندارد به منافع فردی تعدی کند و به گفته «هابز» و «بنتام» این امیال هستند که حتی اخلاق خود را باید با آنها سازگار کند. در منطق فردگرایی انسانها از یکدیگر جدا هستند و هر یک از آنها در صدد برآورد کردن امیال و خواستههای فردی خود هستند. تبعاتی که فردگرایی در جامعه غربی داشته و خصوصا تبعاتی که آموزه فردگرایی شالوده مکتب فمنیسم در جامعه زنان داشته است، خود بحث جداگانهای را میطلبد، اما در پاسخ به این سؤال که آیا کلمه فمنیسم اسلامی اصطلاحی معقولی است یا نه؟، میبینیم که اسلام با فردگرایی لیبرالیسمی کاملا در تعارض است، زیرا آموزههای اسلام گرچه در کرامت فردی اهمیت بسیار والای قائل است که آیه «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ»، اما آن کرامت انسانی که در اسلام تعریف میشود به طور کامل متفاوت است. با این کرامت جدا از آسمان و جدا از وحی که در مکاتب غربی خصوص در فمنیسم تعریف میشود که اسلام نه فقط به فرد، بلکه به فرد در تعامل با خانواده و در تعامل با اجتماع بها میدهد و این تعاملات سبب میشود که نیازهای هر سه ساحت بشری که اعم از ساحت فردی، خانوادگی و اجتماعی برآورده شود، اما فردگرایی صرفا به ساحت فردی بها میدهد و باعث تزلزل در مبانی خانواده و باعث مشکلات بسیار زیادی در اجتماع میشود، چرا که انسان را جدای از ابعاد اجتماعی و خانوادگی صرفا مورد توجه قرار میدهد، اندیشمندان غرب نیز به آن اشاره کردهاند که این فرآیند فرد را در یک تنهایی ترسناک و خلأ عاطفی و بحران روحی رها میکند در برابر فردگرایی فمنیسم که تنها به دنبال حقوق زنان است، اسلام اصل توازن حق و تکلیف را مطرح می کند، اگر در جایی حقی بر کسی گذارده شده، تکلیفی هم گذارده شده یعنی زن و مرد چه در برابر حقوقی که دارند تکالیفی نیز دارند. این اصل مانع از طغیانگریهای زن و مرد میشود و باعث میشود تا بتوانند روابط سالمتری با هم داشته باشند، یا یکی دیگر از اصول اسلام تعامل اخلاق و قانون است. فمنیسم صرفا بر قانون توجه دارد و صرفا میخواهد با قانون و اجرای قانون از طریق فرهنگ یا از طریق سیاست یا هر کانال دیگر بتواند که زنان را به وضعیت مطلوب برساند، اما در اسلام ما در روابط انسانی از جمله روابط زن و مرد تعامل حقوق اخلاق را داریم به این معنا که گرچه حداقل و به اصطلاح کف روابط را حقوق تعیین میکند، اما آنچه تا سقف را پر میکند، اخلاق است و بدون اخلاق نمیتوان به آن لطافت و سکونت که مورد توجه اسلام است در روابط زن و مرد رسید. به طور کلی میتوانیم بگویم اگر فمنیسم را نه به معنای مصطلح آن، بلکه به معنای نهضت حقوق زنان به طول عام در نظر بگیریم، نهضت حقوق اسلامی زنان میتوانیم داشته باشیم که داریم اندیشمندان معاصر ما هم در این مسأله توجه داشتند. مثلا استاد مطهری در این رابطه میفرماید که ما نهضت سفید اسلامی حقوق زن داشته باشیم یا مقام معظم رهبری تأکید براین دارند که وضعیت کنونی جامعه زنان حتی در ایران درک پیشرفتهای زیادی به خصوص بعد از انقلاب شاهد آن هستیم، اما باز هم با وضعیت مطلوب فاصله زیادی دارد و باید در این نهضتی صورت گیرد، اما اینکه ما بخواهیم فمنیسم اسلامی را به این معنا قبول کنیم به نوعی خروج از اصطلاح است، چون فمنیسم به آن جنبش یا نظریهای گفته میشود که از آن تاریخ خاص قرن به بعد در جوامع غرب رشد کرده و البته بعد از دوران در دوران پست مدرن به تمام عالم به نوعی تبلیغ شده است. بنابراین اینکه ما بخواهیم نهضت اسلامی دفاع از حقوق زنان را فمنیسم اسلامی تلقی کنیم. به نظر میرسد که نوعی خروج از اصطلاح و سطحی نگری باشد.
*اینکه تقریرها و نگرشهای معقول تر از اسلام، علیه تقریرها و نگرش های افراطی تر که اندیشه شان به تضییع حقوق بانوان منجر می شود، حرکت کرده و به نقد آن بپردازند، این دیالکتیک میان تقریرهای مختلف از اسلام در باب حقوق بانوان چقدر مفید خواهد بود؟
مطمئنا تضارب آرا در علوم انسانی در عرصههای علوم انسانی مفید و ثمربخش خواهد بود، اما اینکه خود متخصصان متعدد با رویکردهای مختلف مورد کندوکاو قرار دهند سبب میشود تا افقهای جدیدی در هر مسأله نمایان شود، ولی باید توجه داشت که این تضارب آرا در چه بستر معرفت شناختی صورت میگیرد و آیا اصول و قواعد نظریه پردازی اسلامی در آن رعایت میشود یا خیر؟! باید توجه داشته باشیم که در این قضاوت تحت تأثیر چه مسائلی هستیم اگر اسلام را به گونه تعبیر کنیم که هر چه بیشتر با ملاکهای فمنیسم منطبق باشد و این تغییر معقولتر را از اسلام بدانیم این به نوعی پذیرش و ترویج فمنیسم تحت پوشش اسلام است که اتفاقی است که متأسفانه نه فقط در مورد مسائل زنان، بلکه در تمام مسائل فرهنگی علوم انسانی در جامعه ما متأسفانه رخ داد و اطلاق عام آن همان غربزدگی است.
استخراج قوانین ناب اسلام و اجرای کردن به طوری که پاسخی باشد برای دغدغههای و نیاز زن امروز و تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی زن را در نظر گیرد از ضرورتهای امروز جامعه ماست، البته باید توجه داشته باشیم که دراین مسأله واکنشی عمل نکنیم، چرا که در این صورت، همان پیامدهای منفی فمنیسم را که خود اندیشمندان غرب از آن حکایت میکنند برای زنان جامعه خودمان هم به ارمغان خواهیم آورد با این تفاوت که فمنیسیتها با ضعف مبانی نظری و جهان بینی و انسان شناسی صحیح که به نظر بنده بزرگترین ضعف فمنیسم است میخواستند وضعیت مطلوبی برای زنان فراهم آورند اما چون دست خود را از وحی منقطع کرده بودند، لذا به رویکردهای روی آوردند که در بسیاری از موارد به ضرر زنان ختم شد، اما در جامعه اسلامی اگر با وجود این پتانسیل، یعنی نگاه برتر وحی به تمام ابعاد وجودی زن، اما باز بخواهیم آن پیامدهای که در جامعه غرب اتفاق افتاده برای فمنیسم را بخواهیم تجربه کنیم، خسارت دو چندان خواهد بود.
در اینجا باید دو نکته را مورد توجه داشته باشیم که اولا وضعیت زنان جامعه ما علیرغم که پیشرفتهای جدی که صورت گرفته همچنان مطلوب نیست، چون مقام معظم رهبری هم این مسأله را در بیاناتشان داشتند و به بیان استاد مطهری باید انقلاب سفید اسلامی صورت گیرد، منظور از انقلاب سفید هم آن انقلابی است که مانند فمنیسم نباشد از این جهت که باعث سیاهی روابط زن و مرد چه در عرصه خانواده و چه در عرصه اجتماع شد.
آن چیزی که مد نظر اسلام است که باید در جامعه اسلامی صورت گیرد، این است که زن در عین این که از حمایت همسر برخوردار بتواند استقلال اقتصادی و تکاپوی اجتماعی را هم داشته باشد در عین این که عرصههای مختلف اجتماعی برای رشد او فراهم باشد و آن بتواند به وظایف اجتماعی خودش بتواند از لذت مادری هم بهرمند باشد و این میسر نخواهد بود، مگر اینکه تمام ابعاد وجودی زن را چنانچه که اسلام به آن پرداخته، اندیشمندان مورد توجه قرار دادهاند قوانین و شرایط و فرصتها را طبق آنچه که اسلام مد نظرش است فراهم کنند.
*فعالیتهای مفیدی که می توان در هر چه بهتر نشان دادن دیدگاه واقعی و معقول اسلام در باب حقوق بانوان انجام داد و هنوز انجام نشده، چیست؟
بیشترین فعالیت و اصلیترین عرصه برای اینکه حقوق زنان احقاق شود و زنان به مطلوبیت مورد نظر اسلام دست پیدا کنند منوط به این است که در دو عرصه به طور همزمان و تخصصی پرداخته شود، یکی اینکه دید جامعی و دقیقی نسبت به مسائل زنان و درک مسائل زنان چه از رویکردهای جامعه شناختی، روانشناختی و... به وجود بیاید و دوم شناخت مبانی اسلام در این موارد مذکور در مورد مسائل زنان است، یعنی ما باید به سویی پیش برویم که افراد عهدهدار نظریه پردازی در این مسأله باشند که لازمه این امر این است که افراد از دو جنبه تخصص برخوردار باشند: یکی جنبه اول فهم جامع و کامل از شرایط زمان و دغدغههای روز زنان است، مصدایق محرومیتهای زنان و راهکارهای برون رفت از محرومیتهاست و جنبه دوم نگاه کارشناسی به اسلام در حقیقت فقه زنان است دینی باشند، این جامعیت سبب میشود که بتوانند آنچه که مد نظر اسلام است در ایجاد شرایط مطلوب برای زنان در را فراهم کنند که البته در بعضی از عرصهها ما شاهد این هستیم که این فعالیت دارد صورت میگیرد؛ خصوصا اگر این افراد از بین خانمها هم باشند و با توجه به اینکه ضرورتهای نیاز زندگی زنان را خودشان بهتر تشخیص میدهند میبینم که در بعضی عرصههای حوزوی خصوصا این فعالیت صورت گرفته ازجمله میتوانیم به مرکز تحقیقات و مطالعات زنان اشاره کنیم که زیر نظر حوزه علمیه با همت بانوان فرهیخته و اندیشمند در هر دو جنبه مشغول تحقیق و پژوهش هستند که انشاءالله بسیاری از این خلأهایی که در جامع وجود دارد با این کارشناسیهای مرتفع خواهند کرد.
منبع: مجله بانوی امروز