در ساليان اخير چالش اساسي ميان پژوهشگران عرصه تربيت ديني و اخلاقي آن بوده است كه باز هم به اصلاحات محتوايي و روشي برنامه درسي نظير تغيير كتاب ها يا نوآوري در روش هاي تدريس ادامه دهيم يا به فكر تحولات بنيادين در ساختار نظام در جهت شكستن رسميت و تمركز برآييم.
کد خبر: ۸۸۳۳۵۷۶
|
۱۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۶

به گزارش سرویس بسیج فرهنگیان خبرگزاری بسیج، محمود سعیدی * حسن اسلامیان، در ساليان اخير صاحب نظران متعددي با توجه به تلاش هاي متعدد انجام شده در حوزه تربيت ديني در درون نظام آموزش و پرورش از يك سو و عدم توفيق هاي مكرر اين نظام، در تربيت دانش آموزان- در حد انتظار– به اين باور رسيده اند كه نقطه ضعف اصلی در محتواي ارايه شده و حتي روش هاي تدريس نيست و نمي توان با تغيير اين گونه امور، اميد چنداني به نيل به اهداف تربيت ديني داشت، بلكه با توجه به پيشينه نظام هاي رسمي آموزشي و بافت سياسي،اجتماعي و انگيزشي اين نظام ها، مشكل را بايد در ماهيت ساختار نظام رسمي جستجو كرد.

بر اساس متون برنامه ريزي، در كلي ترين تقسيم بندي، آموزش و پرورش به3 نوع آموزش" رسمي "،" نيمه رسمي " و "غير رسمي " تقسيم شده است: آموزش رسمي يا مدرسه اي شامل آن قسمت از نظام آموزشي است كه از كودكستان شروع شده و تا آموزش عالي ادامه مي يابد، اين نوع آموزش سازمان يافته است و داراي ساختاري مشخص مي باشد. آموزش رسمی فرایندی است که طی آن، هم آموزش دهنده وهم آموزش گيرنده نسبت به فرایند آموزش آگاه هستند.

 آموزش نيمه رسمي به هر نوع فعاليت آموزش و كاراموزي اطلاق مي شود كه در خارج از نظام آموزشي تحقق مي پذيرد، مانند دوره هاي آموزشي كوتاه مدت در زمينه هاي عقيدتي، سواد آموزي،  مهارت هاي حرفه اي و فني و غيره.

آموزش غیررسمی به كليه آموزش هاي رسانه اي و اجتماعي خانوادگي كه بدون اتخاذ ساختار و مدرك تحصيلي و گواهي نامه انجام مي شود،اطلاق مي گردد.

علي رغم ديدگاه برخي صاحب نظران، مبني بر اينكه تعليم و تربيت نياز به يك گروه مشخص و بسته دارد، از اين رو تمام تلاش ها بايد متوجه اين گروه ها باشد و تا آنجايي كه جوانان در آن زندگي و رشد مي كنند به طور مساعدي تحت تاثير قرار گيرد؛ در نظام جمهوري اسلامي ايران به دليل ضرورت پوشش هماهنگ همه مخاطبان و برخي دلايل ديگر، براي تربيت ديني شيوه كلي آموزش و پرورش رسمي از ميان سه رويكرد فوق به عنوان رويكرد اصلي اتخاذ شد. 

اما بررسي كارنامه عملكرد نظام آموزش و پرورش ايران در سال هاي پس از انقلاب اسلامي،كه جديت و همت قابل ملاحظه‌اي براي توجه به اين ساحت از تربيت در آن مشاهده مي‌شود،حكايت از عدم توفيق نسبي در دست‌يابي به اهداف طرح شده براي اين ساحت از تربيت را نشان مي‌دهد.

در نظام آموزش و پرورش رسمي مي‌توان رسميت و تمركز را به عنوان دو معضل اساسي و ساختاري بر سر راه تربيت ديني و اخلاقي قلمداد كرد.

بررسي ديدگاه اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت در خصوص رسميت نظام آموزش و پرورش هم حكايت از اين مهم دارد كه رسميت را مانعي بر سر راه تربيت ديني می دانند.

تمركز به عنوان دومين معضل نظام آموزش و پرورش كه منجر به چالش در دستيابي اين نظام به هدف هاي تربيت ديني و اخلاقي آن مي‌شود، مورد توجه و انتقاد صاحب نظران زيادي قرار گرفته است.از تمركز و عدم تمركز در برنامه‌ريزي درسي تعابير مختلفي شده است.در اينجا منظور از تمركز ارائه محتواي يكسان براي تمام دانش‌آموزان در تربيت ديني و اخلاقي است.به عنوان مثال، كتاب درسي ديني و كتاب درسي قرآن، در سراسر كشور براي تمام دانش‌آموزان ايراني به صورت واحد و مشابه مي‌باشد. 

صاحب ‌نظران تربيت اسلامي نيز به طور مستقيم و غيرمستقيم به آموزش‌هاي ديني گروهي (به صورت در کنار هم قرار دادن افراد ناهمسو) و تحت پوشش قرار دادن مخاطبان تربيت ديني و اخلاقي با محتوا و روش يکسان انتقاد مي‌کنند و براساس بينشي که عمدتاً مستند به روايات مي‌باشد و نيز به اتکاي تجارب فردي و تجارب پژوهشي، به شدت بر فردي شدن آموزش و حتي انتخاب آيات و روايات براساس ظرفيت‌هاي مختلف افراد گوناگون تأکيد می کنند.

واقعا چگونه مي‌توان با محتواي واحد درسي به اين مهم دست يافت؟ متأسفانه فرايند تربيت ديني و اخلاقي موجود به شدت از آن چه صاحب‌نظران اين حيطه تأکيد ورزيده‌اند، فاصله دارد. واقعيت آن است که آموزش‌هاي ديني و اخلاقي در نظام اموزش و پرورش کشورمان نه تنها جنبه فردي ندارد، بلکه از توجه به خرده فرهنگ‌هاي کشور نيز غفلت ورزيده است.

با توجه به مطالب ذكر شده،می توان نتیجه گرفت:

در طول سه دهه گذشته آرمان تربيت ديني و اخلاقي از اصلي ترين آرمان هاي كشور بوده است و در جمهوري اسلامي ايران رويكرد استفاده از نظام آموزش و پرورش رسمي، به عنوان رويكرد اصلي و عمده پذيرفته شده است.

نظام آموزش و پرورش رسمي در تربيت ديني و اخلاقي چندان موفق نبوده است.

عمده ترين موانع تحقق اهداف تربيت ديني و اخلاقي در نظام آموزش پرورش رسمي ،رسميت و تمركز بوده است.

به احتمال زياد حداقل در كوتاه مدت- يا حتي ميان مدت- نمي توان با رويكردهاي غير رسمي، اميدوار به پوشش خيل عظيم  نوجوانان كشور براي تربيت ديني بود، بنابراين – تقريبا"- تكيه به نظام آموزش و پرورش رسمي به عنوان اصلي ترين رويكرد، اجتناب ناپذير است.

اگر چهار نتیجه فوق الذكر پذيرفته شود، به ناچار بايد بايد به اصلاح اساسي نظام آموزش و پرورش يعني رسميت زدايي و تمركز زدايي- در حد امكان- بپردازيم.

توضيح بيشتر آن كه در طول ساليان بعد از انقلاب تلاش هاي زيادي در جهت اصلاح محتواي كتاب هاي ديني  دوره متوسطه- و نيز ساير دوره ها يا تغييرات اصلاحي روبنايي ديگر در امور تربيتي – بسط و قبض ماموريت ها و شرح وظايف – انجام شده است ولي تحقيقات نشان مي دهد كه اثري عائد نشده است. در ساليان اخير چالش اساسي ميان پژوهشگران عرصه تربيت ديني و اخلاقي آن بوده است كه باز هم به اصلاحات محتوايي و روشي برنامه درسي نظير تغيير كتاب ها يا نوآوري در روش هاي تدريس ادامه دهيم يا به فكر تحولات بنيادين در ساختار نظام در جهت شكستن رسميت و تمركز برآييم.

موضع نويسندگان اين یادداشت با توجه به آنچه گفته شد كاملا"روشن است، اما بايد ابتدا بستری را برای زمینه سازی چنين تغييري در انديشه هاي مسئولان، برنامه ریزان نظام آموزش و پرورش و همچنین دبيران درس دين و زندگي وجود، فراهم نمود. با این وجود؛ به نظر مي رسد در راستای تحقق رسالت ها و آرمان های اساسی مقوله خطیر تربیت دینی، باید تغييرات بنيادين و ساختاري،يا به تعبيري ساختار شكنانه، در آموزش منتهي به تربيت ديني، ایجاد نمود و آن هم همانگونه که در این نوشتار اشاره کردیم، حرکت به سمت کاهش تمرکز و رسمیت در برنامه های درسی و آموزشی تربیت دینی است.

 

* محمود سعیدی رضوانی استاد دانشگاه فردوسی مشهد

**دکتری علوم تربیتی و مدرس دانشگاه

 


ارسال نظرات