دلنوشته ای برای "شهید حاج حسین خرازی"/
آری درست است که یک دست در بدن ندارم اما با همین یک دست ، دستهای زیادی را گرفته ای ...
به گزارش خبرگزاری بسیج از کرج،
گاهی یک نگاه حرام
شهادت را برای کسی که لیاقت شهادت داردسالها عقب می اندازد
چه برسد به کسی که
هنوز لایق شهادت بودن را نشان نداده است
"شهید حاج حسین خرازی"
از رازی سخن گفتی در وصیتت برای ما ...
نگاهت خنده ای دارد بر لب،
خنده ای زیبا و در عین حال پر از پیروزی ...
آری تو از آسمان بر ما که وابسته به زمین هستیم میخندی حتی در قاب عکسهایت ...
میخواهی بگویی هِی فُلانی دنیا و اهلش زودگذر هستند و میگذرند ...
دلبسته نباش ...
رهایش کن ...
نکند روزی نگاهی حرام تو را سالها از ما و راهمان دور کند ...
نگایمان کن چه لبخند آسمانی داریم ...
لبخندی از جنس رهایی ...
رهایش کن دنیا را ...
دستم را بگیر ...
میشنوی با تو هستم ...
آری درست است که یک دست در بدن ندارم اما با همین یک دست ، دستهای زیادی را گرفته ام ...
دستت را بده و با من بیا ...
من و دوستانم منتظرتان هستیم ...
بخوانید از خنده هایمان این راز را ...
نویسنده : سیده ساجده قریشی
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها