فخرالدوله کاووسی، در گفت‌وگویی از مبارزات خواهرش عزت الملوک، که شهید شاخص بسیج جامعه پزشکی در دوران مبارزات انقلاب اسلامی است، گفت.
کد خبر: ۸۸۱۶۹۶۲
|
۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۸

به گزارش سرویس بسیج جامعه پزشکی خبرگزاری بسیج، شهیده عزت الملوک کاووسی، در تاریخ ۲۸/۸/۱۳۳۷ در شهر مشهد دیه به جهان گشود؛ وی دانشجوی پزشکی بود و در تاریخ ۲۱/۱۱/۵۷ در تهران و در جریان مبارزات انقلاب اسلامی به شهادت رسید.

پدرش کارمند وزارت کشور بود و چندی بعد به تهران مهاجرت کردند، شهیده دوران دبیرستان را در تهران و در مدارس دکتر فاطمه سیاح، کاخ و هدف با موفقیت طی کرد و سال ۵۶ در رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شد

در دوران دبیرستان با کتابهای شهید دکتر شریعتی و استاد شهید مرتضی مطهری آشنا شد؛ عشق کمک به مردم محروم شهیده کاووسی را به دورترین و محروم ترین مناطق شهر کشاند.

خبرنگار سازمان بسیج جامعه پزشکی با فخرالدوله کاووسی، خواهر این شهید بزرگوار گفت‌وگو کرد؛ وی خاطرات خود را از خواهرش اینچنین بیان می کند:

گاهی برای بچه های محروم جنوب شهر کتاب و وسایل دیگر می خرید و در درس کمکشان می کرد. گاه برای کمک به معلولان به آسایگاه ها می رفت. روزی کودک فلجی که به علت نپرداختن هزینه های بیمارستان کنار خیابان گذاشته بودند به مسافرخانه برد و با هزینه شخصی اش برایش ویلچر خرید و برای فیزیوتراپی خودش کولش می کرد و از پله های مسافرخانه پایین می آورد.

شهیده عزت الملوک کاووسی سرپرستی پنج یتیم را نیز عهده دار بود. بیماران محروم را با خود به بیمارستان می برد و در صف نوبت درمانگاه کنارشان بود تا هرچه سریعتر به وضع شان رسیدگی شود. شهیده کاووسی در فعالیت های اسلامی دانشگاه با گروههای اسلامی در کتابخانه و کوه پیمایی همراه بود . با شروه راهپیمایی ها و اعتصابات گسترده مردم در سال ۱۳۵۷ شهیده کاووسی همراه مردم در راهپیمایی ها شرکت می کرد و چون با اصول امدادگری آشنا بود در بیمارستانها به کمک مجروحان می رفت. یکی از دوستانش از خاطرات روز بیستم بهمن ۵۷ چنین می گوید: آن روز صبح عزت الملوک را دیدم و پرسیدم کجا بودی؟ گفت بیمارستان بودم و به مجروحین رسیدگی می کردم، از دیشب تا الان هم نخوابیدن و خسته‌ام.

روز ۲۱ بهمن ماه و با صدور فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر شکستن حکومت نظامی مردم به سمت پادگانهای شهر حرک کردند. درگیری مردم با نیروهای گارد به اوج خودش رسیده بود و هر لحظه بر تعداد شهدا و مجروحین افزوده می شد. شهیده کاووسی به همراه گروه امداد نزدیک پادگان جمشیدآباد از آمبولانس پیاده شدند تا مجروحی را سوار آمبولانس کند که گلوله ای به سینه او اصابت می کند و در راه انتقال به بیمارستان روحش از بدن خاکی به عرش اعلی پرواز می کند. پیکر شهیده در محوطه بیمارستان امام خمینی(ره) در ضلع شمالی و کنار مرکز تصویربرداری به خاک سپرده شده است.

شهید عزت الملوک کاووسی از کودکی پرکار و متفکر بود. زیاد مطالعه می کرد، از صبح تا پاسی از شب مشغول تحقیق و مطالعه بود. در دوران دبیرستان بود که خویشتن را شناخت و راهش را یافت و مذهب را تنها راه نیل به هدفش دید. با مطالعه کتاب شهید دکتر علی شریعتی با اسلام انقلابی آشنا شد . تاریخ، فلسفه، قرآن، نهج البلاغه و حتی داستانهای انقلابی و پایداری ملتها را به طور منظم می خواند، درسهای استان شهید مطهری و نوارهای تفسیر قرآن را به دقت مطالعه می کرد و یادداشت برمیداشت، تفکر در آِات قرآن و حفظ آنها و کار تحقیقی روی نهج البلاغه را مشتاقانه انجام می داد و به هر منبر و مجلس و مسجدی سر می زد و از هر جا بهره ای می جست ولی هیچ چیز او را قانع و راضی نمی کرد و تمامی ابعاد وجودش را پر نمی کرد. دقت، نکته بینی و سنجش، هوشیاری، شجاعت، تواضع و پرکاری از خصوصیات برجسته ی او بود.

او نه تنها برای شناخت اسلام اصیل مطالعه ای بنیادی داشت بلکه کار و فعالیت و عشق و عطوفت در برنامه زندگی اش جای خاص خود را داشت. عشق به محرومین و کمک به بینوایان او را به دورافتاده ترین و محروم ترین محله های شهر می کشاند. بچه های بی کس و تنهای پرورشگاه به مردم محروم جنوب شهر، زاغه نشینان و چادرنشین هایی حلبی آباد و کارگران کوره پزخانه های جنوب شهر به خواهران و برادران فلج و محروم در گوشه و کنار شهر همگی خوب می دانستند که شهید کاووسی دمی از یادشان غافل نبود . برایشان کتاب می خواند. به آنها درس می داد و معلولین را حمام می کرد و با هزینه های دانشکده و پولی که از خانواده می گرفت به آنها کمک می کرد و بیمارانش را با خرج خودش نزد پزشکان متخصص می آورد. او بود که به دردشان می رسید و گریه اش قطرات اشکش با دیدن محرومان سرازیر می شد. زمستانها به کرج می رفت و در آنجا درس می داد و در آنجا و در میدان غار و جوادیه کتابخانه درست کرده بود و کلاسهای نهضت تشکیل داد تدریس‌ کمک‌های اولیه می‌کرد.

روزی کودکی فلج را که از بیمارستان شفایحیاییان به علت نداشتن هزینه بیمارستان کنار خیابان گذاشته بودند، پیدا کرد؛ برایش مسافرخانه گرفت و هر روز به او سر می زد و برایش آذوقه می برد و یک روز در میان او را کول می گرفت و از پله های مسافرخانه با زبان روزه در ظهر تابستان پایین می آورد و به همان بیمارستانی که او را بیرون کرده بودند برای فیزیوتراپی می برد تا اینکه بعد از مدتی بریش ویلچر گرفت.او را به کارگاه کورس در شهرری منتقل کرد تا گواهینامه گرفت . اینها و دهها نمونه دیگر از فعالیتهای شبانه روزی او بود.

 

بر اساس این گزارش جمعی از پزشکان حال حاضر در آن دوران با شهیده کاووسی هم دوره بودند، خاطراتی را بیان کردند که ذکر آنها خالی از لطف نیست.

طیبه ضرغامی، متخصص رادیولوژی

علیرغم اینکه شهید کاووسی به درس اهمیت می داد، در آن مرحله که به طور جدی همه بچه مذهبی ها تصمیم گرفتیم که باید کلاسها برای مقابله با رژیم و نشان دادن فضای انقلابی دانشکده تعطیل شود و ما هم به صف سایر اعتصاب کننده های تمام دانشگاه ها در تهران و کشور بپیوندیم. سربزنگاه خودش اولین نفری بود که با ما هم قدم شد که کلاس ها را به تعطیلی بکشانیم و چون بیان خوبی داشتند و رو در بایستی هم نمی کردند و در بیان نقطه نظراتش آدم استواری بود و شخصیتش محبوب و مقبول بچه های سال بالایی بود.

شیرین قاضی زاده، متخصص زنان و زایمان

جلسه ای در تالار شهید عزلت تشکیل شد و نمایندگان دانشجویان پشت تریبون جمع شدند تا در مورد تحریم کلاسها بحث شود تنها نماینده از گروه دختران شهید عزت الملوک کاووسی بود و جالب بود که نظات وی از سایرین که پسران بودند انقلابی‌تر بود.

باروتی، متخصص زنان و زایمان

خدمت رسانی به مردم بزرگترین هدف زندگی وی بود . شهید کاووسی به عمیق ترین قشرهای فقیر وارد می شد. به زاغه ها، به حلبی آبادها در سوخت رسانی و غذارسانی به مردم، در دارورساندن به بیماران و پرستاری از آنها حتی در ذاغه ها از هیچ اقدامی دریغ نمی‌کرد.

بیماران محروم را با خود به بیمارستان می آورد ، در صف نوبت درمانگاه و نوبت پذیرش می ایستاد تا هر چه سریعتر بیماران تحت درمان قرار بگیرند ، مناعت طبعی عجیب داشت.

یکی از مهمترین محسناتش این بود که سعی می کرد کارهایی که در جهت خدمت رسانی به مردم است را مخفیانه انجام دهد.

اهل دنیا و تزویر دنیا نبود. پرکار و پرتلاش بود، من فکر نمی کنم زمانی در زندگی وی به بطالت گذشته باشد . وی از همر کوتاه خود، نهایت بهره را برد.

معصومه گیتی، متخصص رادیولوژی

یک روز که ما در کلاس نشسته بودیم و منتظر استاد بودیم ناگهان درب کلاس باز شد . دختری با لباس خیلی ساده ، روسری ، یک مانتو شلوار و یک کفش خیلی ساده وارد کلاس شد و خطاب به بچه ها گفت: شما به کلاس آمدید و منتظر استاد هستید در حالی که خانم رهبر ما را در نجف محاصره کردند و شما همین طور نشسته اید تا کلاس تشکیل شود.

من و تعدادی از همکلاسی هایم با اینکه میدانستیم اوضاع کشور چگونه است اما جرات ابراز این حرفها و مطرح کردن این مسائل را در ملاعام نداشتیم و از اینکه یک نفر آمد جلوی ما ایستاد و این حرفها را به زبان راند بسیار ترسیدیم و متعجب شدیم . اصرار زیادی برای بیرون کردن ما از کلاس نمود و ما که قاطعیت وی را دیدیم، کلاس را تعطیل کردیم.

گفتنی است؛ شهیده عزت الملوک کاووسی، شهید شاخص بسیج جامعه پزشکی است.

 

ارسال نظرات