محمد رضا پهلوی بعد از آگاهی از اوضاع کشور مبنی بر نارضایتی کامل مردم از شیوه حکومت داری وی و موج گسترده تظاهرات مردمی در سراسر کشور، راهی جز فرار و واگذاری حکومت به دولت موقت نمی دید.
محمد رضا پهلوی قبل از وقوع کودتای 28مرداد ۱۳۳۲ هم یکبار ترجیح داد در کشور نباشد و بعد از شکست دولت مصدق با خیال راحت به کشور بازگشت و بر تخت سلطنت نشست ؛او این بار هم می خواست با زیرکی کامل یکبار دیگر شانس خود را امتحان کند اما جنس این رفتن فرق داشت.
شاه ایران بعد از نابسامانی اوضاع کشورصبح 16آبان سال 57 با حضور در یک برنامه تلویزیونی خطاب به ملت خشمگین گفت:«ملت عزیز ایران در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد میشد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد به پا خاستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تأیید من به عنوان پادشاه ایران و به عنوان یک فرد ایرانی نباشد و" من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم" ».
تنور انقلاب با این پیام شاه داغ تر شد و وقتی مردم شاه را معترف، بازمانده و وحشت زده دیدند، تظاهرات را گسترده تر کردند تا شاه مجور شد برای فرار از این وضعیت به فکر یک راهکار عملی جدی باشد.
هر چند آخرین پادشاه ایران جمشید آموزگار، جعفر شریف امامى و ازهارى را مامور مستقیم اداره کشور کرده بود اما فعالیت هیچکدام از این مهره های خطرناک نتوانست باعث مهار خشم و نفرت مردم نسبت به حکومت پهلوى شود تا اینکه شاپور بختیار را با دادن اختیارات کامل حکومتداری به عنوان آخرین مامور خود انتخاب کرد، شاید بعد از آرام شدن اوضاع دوباره به سلطنت برگردد .
او در چنین روزی به همراه همسرش فرح در فرودگاه مهرآباد حاضر شد و به بهانه استراحت کشور را برای همیشه ترک کرد.
فرح در خاطرات خود نوشت: «محمدرضا از آن که مجبور به ترک وطن شده بود بهشدت متاثر و ناراحت بود، ساعت از یک بعد از ظهر گذشته بود که ما در میان بدرقه دکتر شاهپور بختیار (نخستوزیر)، دکتر جواد سعید (رئیس مجلس شوراى ملى)، دکتر على قلى اردلان (وزیر دربار) و فرماندهان عالىرتبه ارتش و گروهى از رجال و شخصیتهاى مملکتى فرودگاه مهر آباد تهران را ترک گفتیم.»
او ادامه مىدهد: «محمدرضا در گفت و گوى کوتاهى که پاى پلکان هواپیما با خبرنگاران انجام داد، گفت: براى چند روز استراحت به اسوان (مصر) مىروم و همانطور که در موقع تشکیل این دولت گفته بودم مدتى است که احساس خستگى مىکنم و احتیاج به استراحت دارم ؛ضمنا گفته بودم بعد از اینکه خیال ما راحت شود و دولت مستقر شود به مسافرت خواهم رفت و این سفر اکنون آغاز مىشود.
همسر آخرین پادشاه ایران که در آخرین روزهاى حضور شاه در ایران با وی حضور داشت ، در خاطرات خود می گوید که:«عزیمت اشک آلوده محمدرضا و من در ۲۶ دىماه ۱۳۵۷ انجام شد. دخالت آمریکا در امور داخلى ایران به اندازه ای رسیده بود که دیگر حتى ما را هم در جریان امور قرار نمى دادند، مثلا ژنرال رابرت هایزر مدتها بود به ایران آمده و فعالیت مىکرد در حالى که ما اصلا اطلاع نداشتیم. وقتى محمدرضا فهمید ژنرال هایزر در تهران است، بیشتر مشکوک شد و به من گفت: به محض اخذ راى اعتماد توسط بختیار کشور را ترک خواهیم کرد. ما در روزى که بختیار به مجلس رفته بود، در فرودگاه بودیم و جریان مجلس را از طریق تلفن بىسیم گوش مى کردیم.»
فرح در بخش دیگرى از خاطراتش مىگوید: «محمدرضا بیم آن را داشت که ما به سرنوشت ژنرال داوود خان رئیس دولت افغانستان که به اتفاق تمام اعضاى خانواده اش اعدام شد، دچار شویم. خوشبختانه محمدرضا با پیش بینى درست از ماه ها قبل همه اعضاى خانواده دیبا و پهلوى را به خارج فرستاده بود. فرزندانم در آمریکا بودند. بیشتر اعضاى خانواده محمدرضا هم بهجز والاحضرت شمس و شوهرش در آمریکا بودند و جایشان امن بود. اما من و محمدرضا ماه ها بود از وحشت اینکه به دست انقلابیون بیفتیم، خواب راحت نداشتیم.»
در چنین شرایطی بود که روزنامه هاى اطلاعات و کیهان با تیتر بزرگ «شاه رفت» منتشر شدن و مردم روزنامه ها را بر سر دست گرفته بودند و برخى بین کلمه «شاه» و «رفت» با دست کلمه «در» را اضافه کرده بودند که تیتر روزنامه های آن روز به صورت «شاه در رفت» دست به دست در کشور می چرخید.